شهیدی که در لطمه زدن به رژيم شاه هميشه پيش قدم بود
زندگينامه شهيد محمد امير معزي به شرح ذيل مي باشد:
شهيد محمد امير معزي در سال 1344 در جهرم چشم به جهان گشود از همان كودكي داراي هوش سرشار بود. او دوران دبستان را با نمرات خوب به پايان رسانيد و در دوران راهنمايي چندين بار در كلاس قرآن شركت نمود و جايزه گرفت تا آنكه در سال آخر راهنمايي بود كه انقلاب اسلامي ايران به رهبري قائد العظم امام خميني آغاز شد محمد از همان اول در همه تظاهرات و راهپيمايي ها شركت مي نمود و در لطمه زدن به رژيم منحوس شاه هميشه پيش قدم بود در ماه هاي اول انقلاب به طوري از نظر فكري رشد كرده بود كه ديگر حاضر نبود شبها در رختخواب بخوابد و اكثر اوقات كفش هم از پايش بيرون نمي آورد و خيلي كم مي خوابيد و استراحت مي كرد و بيشتر وقتش را با برادران سپاه و حزب الله مي گذرانيد تا اينكه در سال دوم نظري بود كه جنگ تحميلي عراق عليه ايران آغاز شد محمد با شروع جنگ احساس مسئوليت بيشتري مي كرد و به فعاليت خود افزايش داد تا اينكه در سال دوم نظري بود كه پس از ديدن مدت كمي دوران نظامي در زماني كه آبادان در محاصره شديد قرار داشت براي دفاع از اسلام به جبهه آبادان رفت و بعد از مدتي چون بدستش تير خورده بود به جهرم آمد و بلافاصله پس از بهبود دستش به جبهه رفت كه اين بار در آزاد ساختن بستان شركت داشت و در آزادسازي بستان بهترين دوست خود محسن دورانديش را از دست داد و با جنازه او به جهرم آمد براي آخرين بار كه به جبهه رفت و در تاريخ 20 بهمن 1360 در تنگه چذابه به درجه رفيع شهادت نائل آمد يادش گرامي و يادش مستدام باد.
وصيت نامه شهيد محمد امير معزي :
بسم اللله الرحمن الرحيم
ان الله اشتري من المونين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه
اي خوشا با فرق خوني در لقاي يار رفتن
سر جدا پيكر جدا در محضر دادار رفتن
درود بر امام خميني ابراهيم زمان و حسين دوران و درود بر حزب الله كه از 15 خرداد تا... يا روياور امام بوده و هستم . سلام بر عاشورا و شهيدان روزهاي عاشورا از 15 خرداد تا 22 بهمن و از 22 بهمن تا كربلاي سرچشمه تهران در كربلاي معنوي و پر وسعت ايران.
خداوندا: چه گناهاني كه من انجام دادم ولي خودت مرا بخشيدي.
حداوندا: چه تهمت هاي كه به من زدند ولي خودت به من روحيه دادي.
خداوندا: شرمنده درگاهت هستم به چه كس مي توانيم رو بياوريم و به چه كس مي توانيم بگويم آرزوي من شهادت في سيبل الله است قاموس شهادت چه درياي بيكراني از معنويات كه دل عاشقان الله را به هيجان آورده و آنان را در صراط مستقيمي كه مي روند اميدوارتر و پاي برجاي تر مي كند. دشمنان انقلاب ما بي توجه به وجود شهادت در مكتب حيات بخش اسلام از هر طرف بما هجوم آورده و بر جنايات خويش مي افزايند. و در اين موقعيت وظيفه حاميان انقلاب است كه انقلاب را پاسداري دهند و در اين ميان به آرزو نهايي خود كه همان رفتن به لقاي خداست نائل آيند. بنابراين من مي روم تا بار ديگر پاسداري از انقلاب را در بعدي ديگر آغاز كنم و در عاشورايي از عاشوراهاي تاريخ و كربلايي از كربلا هاي ايران در هنگام جهاد به آرزوي نهايي خويش برسم. راستي من درس شهادت را از آموزگار شهادت "حسين" آموخته ام و نمونه عيني اينگونه شهادتها را در دانشگاه جنگ با چشمان خويش ديده ام. پس به شما خانواده گراميم و همشريان و دوستان مي گويم كه با آگاهي و شناخت كامل مي روم و باز هم مي گويم كه الهي "رضا بقضائك و تسليما لامرك" پيام من به مادر و پدر گراميم اين است كه در هر حال صبور بوده و خدا را شكر كنيد كه چنين افتخاري نصيب شما شده است و خواهران و برادران عزيز شما ادامه دهندگان راستين راه شهيدان باشيد و فقط به اين بينديشيد كه اين دنيا فاني است و آخرتي بدون پايان در پيش است. همشريان و دوستان مهربانم مطمئن هستم كه شما راه شهيدان را دنبال خواهيد كرد و فقط يك چيز به شما مي گويم كه نفس اماره را نابود كنيد تا بر درون خويش راه يابيد و مي توانم بگوييم كه آمريكا نوع تكامل يافته نفس اماره است كه امام او را شيطان بزرگ خوانده پس بكوشيم نفس اماره را نابود كنيم و در جهت تكامل به سوي الله پيش رويم و در اين راه امام و روحانيت مبارز و متعهد را راهنماي خويش قرار دهيم.
خداوندا مرا با شهداي كربلا محشور بفرما و در خاتمه دعا مي كنيم خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار
والسلام 3 دي ماه سال 1360 در ساعت 11:30 صبح
محمد امير معزي