بازخوانی خاطره تحقیرآمیز استراو از مذاکره با وزیر خارجه ایران در دستشویی! +فیلم
من دیدم در حضور همراهانم در قطار نمیتوانم در خصوص یک پروندهی حساس بینالمللی مذاکره کنم، لذا به مستراح قطار رفتم. آنجا به خرازی گفتم شما توافقنامه را امضا کردهاید و دیگر نمیشود زیرش بزنید. اما او باز اصرار کرد.
به گزارش شیرازه به نقل از جهان، استراو مانند همتایان آمریکایی خود، دخالت در امور
داخلی ایران را به گذشتههای دور و از جمله کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ منحصر
دانست و ترجیح داد درباره کینهتوزیهای بیوقفه دولت متبوعش علیه انقلاب
اسلامی و مردم مسلمان ایران طی سی و چند سال گذشته سکوت کند.
او کوچکترین و کمترین انتقاد علیه دولت انگلیس را برنتابید و حتی در پاسخ به این پرسش که اگر در ادعای خود درباره تعامل و دوستی با ایران صادق است این ادعا را با توجه به تصمیم دیروز انگلیس برای تحریمهای جدید علیه ایران چگونه توجیه میکند؟ گفت؛ «نمیدانم در لندن چه گذشته است»! و اظهار داشت «این حرفها نقل قول است و خیلی قابل اعتناء نیست.»!
البته وزیر خارجه اسبق انگلیس در کنار این سخنان چندپهلو و سفیدنمایی از توطئههای دولت متبوعش علیه مردم و نظام ایران که سابقهای 100 ساله دارد، تلاش کرد خود را دوست صادق و حامی مردم و دولت ایران نشان دهد و عملکرد ضدایرانی نه چندان دور خود را پشت سخنان زیبایش پنهان کند.
شاید بازخوانی عملکرد استراو در جریان مذاکراتش با تیم هسته ای دولت اصلاحات آن هم به روایت خودش، تلنگری تلخ اما هشیارکننده به وزارت خارجه و نمایندگان محترم مجلس کشورمان باشد که دچار خوشبینی هزینهزا درباره مواضع جدید و فریبکارانه وزیر خارجه اسبق انگلیس نشوند؛ هر چند که توطئهها و خیانتهای ضدایرانی دولت انگلیس آنقدر سابقهدار و مکرر بوده که با چند جمله زیبای امثال جک استراو از اذهان مسئولان باتدبیر و دشمنشناس کشور دور نمیشود.
و اما ماجرای خاطره پر از توهین استراو از مذاکره با وزیر خارجه دولت وقت ایران. این ماجرای شگفت و «نمادین» را خودِ استراو در قسمت سوم مستند «ایران و غرب» ساخته بی بی سی تعریف میکند. او میگوید:
«پس از انجام مذاکرات و امضای توافق پاریس، که طی آن ایران پذیرفت همهی فعالیتهای غنیسازی را تعلیق کند، در بازگشت به انگلستان، برای گذراندن تعطیلات آخر هفته با قطار عازم شهرِ محلِ زندگیِ خود بودم. در بینِ راه تلفن همراهم زنگ زد. آن سوی خط دکتر کمال خرازی، وزیر خارجهی ایران بود. او گفت ما میخواهیم ۲۰ سانتریفوژ را برای تحقیقات علمی فعال نگه داریم. من دیدم در حضور همراهانم در قطار نمیتوانم در خصوص یک پروندهی حساس بینالمللی مذاکره کنم، لذا به مستراح قطار رفتم. آنجا به خرازی گفتم شما توافقنامه را امضا کردهاید و دیگر نمیشود زیرش بزنید. اما او باز اصرار کرد. من گفتم باید در این خصوص با دیگران صحبت کنم... در همان حال کسی هم به در مستراح میزد و ظاهرا عجله داشت تا از آن برای کاری غیر از مذاکرهی اتمی استفاده کند...»
استراو در ادامه تعریف میکند که همانجا با «جان سائرز» مدیرکل سیاسی پیشین و مسئول پروندهی هستهای ایران در وزارت امور خارجه انگلستان تماس میگیرد. «سائرز» هم پس از مشورت با «کارشناسان» دیگر به «استراو» پاسخ میدهد که ایرانیها با همین ۲۰ سانتریفیوژ پس از چند سال میتوانند به اندازهی مورد نیاز برای یک بمب اتم اورانیوم غنی کنند! در نتیجه «جک استراو» هم در تماس مجدد با خرازی به طور قطعی به درخواست او پاسخ منفی میدهد.
او کوچکترین و کمترین انتقاد علیه دولت انگلیس را برنتابید و حتی در پاسخ به این پرسش که اگر در ادعای خود درباره تعامل و دوستی با ایران صادق است این ادعا را با توجه به تصمیم دیروز انگلیس برای تحریمهای جدید علیه ایران چگونه توجیه میکند؟ گفت؛ «نمیدانم در لندن چه گذشته است»! و اظهار داشت «این حرفها نقل قول است و خیلی قابل اعتناء نیست.»!
البته وزیر خارجه اسبق انگلیس در کنار این سخنان چندپهلو و سفیدنمایی از توطئههای دولت متبوعش علیه مردم و نظام ایران که سابقهای 100 ساله دارد، تلاش کرد خود را دوست صادق و حامی مردم و دولت ایران نشان دهد و عملکرد ضدایرانی نه چندان دور خود را پشت سخنان زیبایش پنهان کند.
شاید بازخوانی عملکرد استراو در جریان مذاکراتش با تیم هسته ای دولت اصلاحات آن هم به روایت خودش، تلنگری تلخ اما هشیارکننده به وزارت خارجه و نمایندگان محترم مجلس کشورمان باشد که دچار خوشبینی هزینهزا درباره مواضع جدید و فریبکارانه وزیر خارجه اسبق انگلیس نشوند؛ هر چند که توطئهها و خیانتهای ضدایرانی دولت انگلیس آنقدر سابقهدار و مکرر بوده که با چند جمله زیبای امثال جک استراو از اذهان مسئولان باتدبیر و دشمنشناس کشور دور نمیشود.
و اما ماجرای خاطره پر از توهین استراو از مذاکره با وزیر خارجه دولت وقت ایران. این ماجرای شگفت و «نمادین» را خودِ استراو در قسمت سوم مستند «ایران و غرب» ساخته بی بی سی تعریف میکند. او میگوید:
«پس از انجام مذاکرات و امضای توافق پاریس، که طی آن ایران پذیرفت همهی فعالیتهای غنیسازی را تعلیق کند، در بازگشت به انگلستان، برای گذراندن تعطیلات آخر هفته با قطار عازم شهرِ محلِ زندگیِ خود بودم. در بینِ راه تلفن همراهم زنگ زد. آن سوی خط دکتر کمال خرازی، وزیر خارجهی ایران بود. او گفت ما میخواهیم ۲۰ سانتریفوژ را برای تحقیقات علمی فعال نگه داریم. من دیدم در حضور همراهانم در قطار نمیتوانم در خصوص یک پروندهی حساس بینالمللی مذاکره کنم، لذا به مستراح قطار رفتم. آنجا به خرازی گفتم شما توافقنامه را امضا کردهاید و دیگر نمیشود زیرش بزنید. اما او باز اصرار کرد. من گفتم باید در این خصوص با دیگران صحبت کنم... در همان حال کسی هم به در مستراح میزد و ظاهرا عجله داشت تا از آن برای کاری غیر از مذاکرهی اتمی استفاده کند...»
استراو در ادامه تعریف میکند که همانجا با «جان سائرز» مدیرکل سیاسی پیشین و مسئول پروندهی هستهای ایران در وزارت امور خارجه انگلستان تماس میگیرد. «سائرز» هم پس از مشورت با «کارشناسان» دیگر به «استراو» پاسخ میدهد که ایرانیها با همین ۲۰ سانتریفیوژ پس از چند سال میتوانند به اندازهی مورد نیاز برای یک بمب اتم اورانیوم غنی کنند! در نتیجه «جک استراو» هم در تماس مجدد با خرازی به طور قطعی به درخواست او پاسخ منفی میدهد.
نظرات بینندگان
نظرات بینندگان
انگلیس روباه صفت است فریبش را نخورید.خدا می دونه چه نقشه ای تو سرشون است که دور ما را گرفته اند.تا می توانید تحقیرشان کنید این کثافت های نامرد را
پاسخ
این درست است که اقای استراو گفته ارزش جان ادمها در نواحی مختلف جهان با هم برابر نیست؟
پاسخ