کد خبر: ۵۷۰۵۱
تاریخ انتشار: ۱۰:۲۹ - ۲۸ خرداد ۱۳۹۳
سخنان‌ شهید بهشنی‌ به‌ مناسبت‌ تاسیس‌ جهاد؛

اگر برای محرومین کار نکنید اصل انقلاب به خطر می‌افتد

تا زنده‌ام تحمل نخواهم کرد نظامی را که در آن انسان‌های بسیار کم‌درآمد در کنار انسان‌های پردرآمد زندگی کنند. من این را تحمل نخواهم کرد.
به گزارش شیرازه به نقل از مشرق؛ بیست و هفت خردادماه، سالروز تاسیس جهاد سازندگی به فرمان حضرت امام خمینی (رحمة‌الله علیه) است. به مناسبت این روز، گفتاری از شهید بزرگوار آیت‌الله سید محمد حسینی بهشتی (رضوان‌الله‌علیه) را بازخوانی می‌کنیم. شهید مظلوم بهشتی، در این سخنرانی که برای جمعی از اعضای جهاد سازندگی ایراد شده است به ارائه تحلیلی از این رویدادهای آن برهه حساس از تاریخ انقلاب اسلامی می‌پردازد و در سخنانی ارزشمند، برخی بنیادهای سیاسی و اصول اساسی انقلاب را به‌صراحت توضیح می‎‌دهد. متن این سخنرانی را عینا از شماره 24 نشریه جهاد، منتشر شده در دوم دی ماه 1360 از نظر می‌گذرانید:


بسم الله الرحمن الرحیم
من قبل از اینکه به سوالات جواب بدهم نکاتی را باید عرض کنم. خب می‌دانید که به سپاه پاسداران و جهاد سازندگی و دادسراهای انقلاب حمله کردن، نشانه روشنفکری است توی جامعه ما و این نهادها[ی انقلابی] از دو سو چوب می‌خورند؛ یکی از طرف روشنفکرها، یکی هم از طرف کسانی که با فعالیت این نهادها ضررها یا منشکلاتی می‌بینند. یک مقدار هم گاهی عزیزانی توی نهادها بهانه به دست می‌دهند، کارهایی می‌کنند که آن‌ها بتوانند به این‌ها حمله کنند، بگویند اینها اصلا خودسرند، نظم‌پذیر نیستند، اصلا به این دلیل در جهادند که می‌خواهند نظم نداشته باشند! گروه‌ها آمده‌اند توی این نهادها لانه کرده‌اند! صاحبان اندیشه‌های التقاطی توی این نهادها لانه کرده‌اند!

...یک چیز دیگری هم هست و آن کارهایی که باید بشود اما نه امروز، منتها برادر و خواهرها می‌خواهند که کار فردا را امروز انجام بدهند. «و مجتنی الثمرة بغیر وقت ایناعها کالزارع بغیر ارضه» که علی (علیه‌السلام)، آن مرد انقلابی صریح و سخت‌سر می‌فرماید که: اگر آدم خواست میوه را قبل از رسیدنش بچیند مثل این است که برای دیگران این کار را انجام داده باشد.

اما من می‌خواهم به شما برادرها و خواهرها مطلبی را بگویم و آن این است که نمی‌شود جهاد را اینجوری بکوبند. چون نمی‌دانم که شما چقدر توی جریان هستید در این آبان گذشته، همان موقعی که آقای رجایی سر کار آمدند، مقاومت‌ها و پرخاش‌هایی که من گاهی در جلسات شورای انقلاب داشتم کمک موثری بود به این که جهاد بماند و الّا، می‌دانید که بودجه‌تان را می‌خواستند قطع کنند. می‌گفتند بودجه اینها را قطع کنید. البته همان کسانی می‌خواستند بودجه را قطع کنند که شما خیلی برایشان پادویی کرده بودید. تلاش‌ها و کوشش‌هایی می‌کردند و دلیل می‌آوردند. کسانی هم می‌گفتند که این‌ها بودجه‌شان قطع شود که من تعجب می‌کردم. اینها برادرهایی بودند که سال‌ها زندان [در راه] انقلاب را کشیده بودند. حالا چطور توجه ندارند که این جهاد یک نهاد انقلاب برای اداره جامعه است و بعد از انقلاب باید یک نهاد انقلابی کار بکند. ولی خب ما به هر حال چشم بسته به حساب اینکه کل جهاد یک نهاد پیشرو و اسلامی است محکم ایستاده بودیم، برادرهای دیگر ما هم ایستاده بودند البته به شما بگویم که گاهی برادرهای خود ما هم به من انتقاد می‌کردند و حتی سر یک جاهایی بالاخره من در اقلیت قرار گفتم و یعنی برادرهای همفکر دیگر هم رای به آن چیزی که من رای دادم ندادند. اما من بر این عقیده و باور بودم که باید از این نهاد حمایت بشود تا یک فکری برایش پیدا شود.

الآن دولت آقای رجایی سر کار است و برادرهایی که توی این دولت هستند با شما خوبند و همه‌شان همفکرند. همه‌شان یار همدیگر[ند] و مزاحم کار شما نیستند. من امید فراوان دارم که این‌ها بتوانند با همکاری شماها خیلی کار بکنند و شما هم با همکاری آنها خیلی کار بکنید. شما را به دو چیز توصیه می‌کنم:
یکی اینکه روابط و مواضع‌تان را با دولت و مجلس خیلی فعال و خلاق نگه دارید و دیگر اینکه روی بعضی چیزها عجله نکنید. چیزهایی که به هر حال امروز نمی‌شد ممکن است فردا بشود. از این راه نمی‌شود ممکن است از راه دیگر بشود. در این مساله صاحب زمین شدن کشاورزان شما می‌دانید که این رای من بود. این دیگر خیلی روشن بود و ما خیلی جاها پایش وایستادیم و چوب‌ها برای آقای منتظری و آقای مشکینی و بنده خیلی بلند شد. اما ما ایستادیم و بالاخره کار به آنجا رسید که امام هم به این نتیجه رسیدند که فعلا باید بند «ج» و «د» متوقف بشود. دیگر بعد از آن اگر شنیده شود که برادرها و خواهرها در جهاد یا در سپاه از این کارها می‌کنند دیگر آن وقت خیلی آسیب می‌بینیم. دیگر معلوم می‌شود که ما رهبر و رهروی نداریم. کما اینکه دیدید آقای منتظری و مشکینی بعد از آنکه امام گفتند «نه»، نه به خاطر اینکه صرفا امام را دوست دارند و یا به او احترام می‌گذارند و [بلکه] پیش از این به عنوان یک اصل عقیدتی [پذیرفتند] که اگر اصل ولایت فقیه درست است الآن ولی فقیه می‌گوید که جمع‌بندی من این است که حالا نه [انجام نشود] و همان کسی که جمع‌بندی‌اش شاه را از مملکت بیرون کرده بگوید نه و ما عمل نکنیم این دیگر جفا به نظام و متزلزل کردن نظام جمهوری اسلامی است.

استدعای من این است که برادران و خواهران ملتزم به یک نظمی باشید و بعد از التزام به نظم بهتر می‌توانیم مسائل را حل کنیم. دلسرد هم نشوید. گهگاهی حالا من توی ذهنم این نگرانی پیدا می‌شود که این جوان‌های عزیز ما که به عشق اسلام و بر ضد فئودالیسم و ضد کاپیتالیسم رنج‌ها بردند و تلاش‌ها کردند نکند توی ذهنشان این بیاید که ای بابا، این گروه‌های التقاطی انگار بد هم نمی‌گویند که این نظام بالاخره سر از بورژوازی در می‌آورد! که اگر این وسوسه‌ها در ذهن  شما پیش بیاید من رنجیده‌خاطر می‌شوم برای اینکه این حرف‌ها چیست؟ ما سفت و محکم جلوی این انحراف می‌ایستیم. همه‌مان می‌ایستیم. مگر می‌گذاریم همچنین چیزی بشود؟ یک چیزی حالا [اگر] از این راه نشد به یک شکل صحیح‌تری ما کشاورز را صاحب زمین خواهیم کرد. حالا آن هم ان‌شاءالله وقتش فرامی‌رسد و برایش راه‌هایی داریم.

حال اگر با دوتا از این چیزها در ذهن شما برادرها و خواهرهایی که با شما همفکری می‌کنند تزلزل و دغدغه پیش بیاید جداً آزرده‌خاطر می‌شوم برای اینکه ما توی این راه سنگلاخ پرپیچ و خم و پرنشیب و فراز انقلاب حالا حالاها باید برویم و اگر بخواهد با این چیزها متزلزل بشویم و دچار وسواس گردیم بیچاره می‌شویم. اصلا ما حالا حالاها باید راه برویم و حرکت کنیم و اینجا توی سپاه به برادران عرض کردم که روحیه من حالا با دی ماه 2 سال قبل که هنوز شاه نرفته بود هیچ فرقی نکرده و من خودم را الآن توی همان شرایط می‌بینم. یعنی می‌دانم که جاده انقلاب پرسنگلاخ است.

پیچ و خم دارد. پرت شدن، شهید شدن، رنج کشیدن دارد. منتها هر زمانی به یک شکلی است. استدعای من این است که برادرها و خواهرها با یک همچنین روحیه‌ای این حرکت را ادامه بدهید و قاطع عمل کنید و ضعف نفس نشان ندهید. متکی به همین قانون اساسی مبتنی بر رهبری فقیه جامع‌الشرایط باشید و ملتزم به آن باشید و بدانید که خیلی چیزها را به یاری خدا توی این مسیر حل خواهید کرد.

یکی از کارهایی که ما از قدیم به آن معتقد بودیم و تا حدودی [هم] که کردیم خیلی اثر داشت این است که پویایی فقاهت و اجتهاد را به جای اینکه از طریق خودمان بیندیشیم و خودمان توی مسائل فقهی اینجا و آنجا کار کنیم و بعد نتوانیم آن را به مرحله عمل درآوریم، هیمن پویایی را ببریمش در سطح فقاهت عمومی؛ یعنی اثر بگذاریم روی حوزه‌ها و اثر بگذاریم روی شوراهای فتوا و این میسر است و وقتی این کار را بکنیم می‌دانید که محکم‌تر است برای اینکه دیگر یک قشر وسیع پشت کار می‌ایستد. شما می‌بینید در 5 سال قبل، من حتی نمی‌گوی خیلی طولانی، آیا کسی باورش می‌آمد که ما یک زمانی باشیم که زن از نظر نقش سیاسی و مبارزاتی، نقش زن امروز ما را داشته باشد و به او بگوییم توی خیابان بیا، جبهه برو، چنین کن، چنان کن. ایا کسی 5 سال قبل باورش می‌آمد که این به عنوان فتوای رایج عمل بشود؟ و الآن چقدر جالب است که می‌بینید به جای اینکه 500 یا 1000 تا 2000 تا دانشجوی روشنفکر این کار را بکند می‌بینید خیل زنان، میلیون‌ها زن به میدان می‌آیند.

به نظر شما کدام بهتر است؟ اولی یا دومی؟ دو هزارتا به عنوان روشنفکر مذهبی به میدان بیاند بهتر است یا دو میلیون، سه میلیون به عنوان توده زنان مسلمان؟ کدام موثرتر و کدام سازنده‌تر و پیش‎برنده‌تر و دشمن‌شکن‌تر و کدام یاری دوست را بهتر می‌دهد که این تجربه‌ای باشد برای همه چیزها و شما ان‌شاءالله و به یاری خدا توی خط بمانید، دقیق باشید، ملتزم باشید به حدود الله و حافظ حدود الله باشید. روی همین خط یاری خدا حرکت خواهیم کرد و من هیچ نگرانی ندارم و به عنوان یک برادر به شما صریح می‌گویم که اگر ما همین راه را با هم برویم، پیروزی بسیار چشمگیری آخرش است. برای اینکه شما در یک چیز دقت کنید و آن این است که بدانید توی این گروه‌ها و جمع‌ها، آنهایی که راست می‌گویند و راست عمل می‌کنند کدام هستند. این مهم است و بنده معتقدم راستی و صداقت فوق تمام معیارهای انقلابی است برای اینکه همه چیزهای دیگر را می‌شود در پرتوی این حل کرد اما اگر این لنگید بقیه‌اش دیگر مشکل است.

این روایت را لابد شنیده‌اید که «جعل‌الشر فی بیت و جعل مفتاحها الکذب» که شر و بدی و ناهنجاری را توی اتاق کردند و درش را بستند و کلیدش را دروغ قرار دادند و وقتی آدم دروغ بگوید همه اینها می‌شود و خیر و نجات و رستگاری را در یک اتاق قرار دادند و درش را بستند و کلیدش را صدق و راستی قرار دادند. من به شما بگویم توی این جماعت (جهاد و سپاه) مجموعا سطح صدق را بالاتر می‌یابم. نمی‌گویم صادق مطلقند ولی می‌گویم سطح صدق بالا است که این‌ها همان جماعتی هستند که توی خط امام حرکت می‌کنند. و توی جماعت‌های دیگر، سیاسی‌کاری و دوز و کلک را هم در سطح بالا یافته‌ام.

ما حالا حرف نمی‌زنیم ان‌شاءالله وقتی که زبانمان باز شد مشاهدات این دو ساله‌مان را مخصوصا این دو سال را برای مردم باز گفتیم آن وقت خیلی روشن می‌شود. بنابراین از شما دعوت می‌کنم در همین بابِ سلام و صدق و صراحت و خلوص و اخلاص حرکت کتید و پیوند با همان رهبری فقیه واجد شرایط را حفظ کنید و حدود را هم رعایت کنید. دیر و زودی بعضی کارها ناراحت‌تان نکند، دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد.  و ان شاء‌الله سوخت و سوز ندارد، به همه‌اش می‌رسیم. من به شما می‌گویم که تا زنده‌ام تحمل نخواهم کرد نظامی را که در آن انسان‌های بسیار کم‌درآمد در کنار انسان‌های پردرآمد زندگی کنند. من این را تحمل نخواهم کرد و تا آنجا که در توان دارم برای از بین بردن این خواهم کوشید و اسلام هم این را نمی‌پسندد و هیچ تردیدی هم نیست ولی ان‌شاءالله از راهش و مجرایش نه اینکه به خاطر بعضی چیزها انقلاب ما به خطر بیفتد.

این را هم به شما بگویم که من خوب می‌دانم که اگر برای محرومین کار نکنید انقلاب اصلش به خطر می‌افتد و به همین دلیل از راه‌های دیگر داریم برای محرومین کار می‌کنیم. شوراهای اقتصادی باز تشکیل شد و اصرار کرده‌اند که بنده هم در آن شرکت کنم که اگر به من اعتراض نکنند که قوه قضائیه به این کارها چه کار دارد و هرچه می‌گوییم بابا ما صبح تا ظهر باید توی قوه قضائیه باشیم اصلش یک مسلمانیم مثل مسلمان‌های دیگر که هر کاری از ما ساخته باشد انجام می‌دهیم ولی مثل اینکه این هم یک بهانه و چماق جدید شده است. اول‌ها هم ما به امام گفتیم که بگذارید ما نباشیم و ازاد و یک طلبه باشیم -حالا هم یک طلبه هستیم- ولی یک طلبه آزاد باشیم که کارهای خودمان را بکنیم ولی ایشان اصرار فرمودند که حتما باید قبول کنید.

به هر حال به عنوان یک طلبه، برادر شما در این راه همچنان کوشا خواهم بود و آینده را روشن می‌بینم و برای ان مسائل هم راه‌حل‌های اسلامی اصیل خواهیم یافت و عمل خواهیم کرد. دغدغه‌ای در خاطرتان نباشد فقط یک خطر است و آن اینکه شما با این وسوسه‌ها و دغدغه‌ها میدان را خالی کنید ما به تنهایی نمی‌توانیم. ما با شما و شما با ما، با هم می‌توانیم کار کنیم. هر وقت هم میلِ مبارک شد که میدان را خالی کنید قبلا ما را خبر کنید که ما اول بگوییم. آقا اگر نوبتی هم باشد بعد از بیست، سی سال نوبت ما است که برویم و توی خانه بنشینیم و نوبت شماها نیست. باید سفت و محکم توی خط بایستید. ان‌شاءالله هیچ موقع میدان را خالی نمی‌کنید. سازنده هستید و این مختصر عرایضی بود که من مدت‌ها میخواستم با برادرها و خواهرهای جهاد داشته باشم.
نظرات بینندگان