باز نشر به مناسبت سالروز شهادت؛
شهید حاج عبدالله رودکی؛ سردار جنگ یا شهید گمنام!؟
گرچه «عبدالله رودکی» آن گونه که انتظارش را داشت، در خطوط مقدم نبرد با متجاوزان و استکبار جهانی به شهادت نرسید اما پرواز خونینش با گلوله کینه توزان، او را از ذلتِ مرگ در بستر رهانید.
به گزارش سرویس قطعه شهدای شیرازه، شهید عبدالله رودكي در سال 1334 در شيراز و در جوار مرقد «سيد علاءالدين حسين» در ميان خانواده اي متدين بدنيا آمد او از همان دوران كودكي با توجه به روحيه ظلم ستيزي كه داشت به جريان مبارزات وارد شد و همزمان تحصيلات خود را تا مقطع ديپلم ادامه داد و در سن 20 سالگي در شركت گاز مشغول بكار شد.
رودكي در پخش اعلاميه هاي امام، سازماندهي راهپيمايي و توجيه جوانان نقش مؤثري داشت كه به همين دليل چندين بار از طرف شهرباني تحت تعقيب قرار گرفت. وي با علاقه زياد به ورزش، توانست 3 سال متوالي مقام قهرماني رشته «بوكس» كشور را كسب كرده و چندين عنوان قهرماني در رشته كشتي بدست آورد.
وی در سال 1357 ازدواج كرد و در سال 1359 به خيل سبزپوشان سپاه پاسداران شيراز پيوست. با شروع جنگ تحميلي به همراه اولين گروه اعزامي به جبهه رفته، در عمليات ثامن الائمه شركت كرد و در همان عمليات مجروح شد. وي در عملياتهاي مختلف با سمت فرمانده گردان حضور يافته و سپس به زيارت خانه خدا در سال 1362 مشرف شد.
در شكل گيري گردانهاي غواص لشكر 19 فجر و همچنين تشكيل قرارگاه نوح نبي (عليه السلام) نقش مؤثري ايفا نمود. او علاوه بر آموزش نيروها، خود در طراحي و اجراي عمليات حاضر مي شد. رودكي در شناسايي منطقه عملياتي والفجر 8 رشادتهاي زيادي از خود نشان داد و با تشكيل نيروي دريايي سپاه همواره به عنوان يكي از فرماندهان عملياتي مناطق دريايي سپاه در شكل گيري و بكارگيري استراتژي قايقهاي تند رو و مين گذاري هاي دريايي نقش کليدي داشت، در كليه عملياتهاي دريايي شركت كرد، با وجود مجروحيت از قسمتهاي مختلف به ويژه مجروحيت شيميايي و شرايط سخت جسمي، روح بلند و متعهدش او را هميشه در صحنه حاضر مي ساخت و با 89 ماه سابقه حضور در جبهه، پس از جنگ نيز در كاربردي كردن تكنولوژي و صنايع نظامي و در توانمند سازي تسليحاتي نيروها كوشا بود.
او كه آرزوي شهادت را از سالهاي جنگ در قفس تنگ جسماني اش جاي داده بود سرانجام چند روز پس از پيروزي لبنان هنگامي كه براي معارفه فرمانده جديد نيروي دريايي استان بوشهر به اين استان سفر كرده و در منزل يكي از بستگان در روستاي «آب پخش» براز جان از توابع شهرستان دشتستان ميهمان بود، زماني كه منادي قدسي اذن ورود به جمع نمازگزاران را از گلبانك آسمان ندا داد، عبدالله در كمال بندگي در حاليكه وضو مي گرفت مورد اصابت گلوله تفنگ شكاري يكي از ايادي منافقين قرار گرفت و در 45 سالگي اين چنين نام دريادار دوم پاسدار عبدالله رودكي در تاريخ 9/3/1379 در صحيفه شهادت به ثبت رسيد.
سردار سعید قاسمی آذرماه سال 87 در شیراز درباره این شهید چنین می گوید:
«شیراز! شیراز هیچی نداشته باشه، یه عبدالله رودکی داشته باشه. عبدالله رودکی که تا قبل از شهادتش همه آمال و آرزوش این بود، به خود من گفت، روی قایق توی خلیج فارس، دستشو کرد طرف آسمون گفت یا فاطمه! از تمام عمرم اگه یه روز مونده که به من این فرصت رو بدید که یه ناو براتون بزنم. نشنیده بودی ازش نه؟ نباید بشنوی تو!»
در انتظار
گرچه «عبدالله رودکی» آن گونه که انتظارش را داشت، در خطوط مقدم نبرد با متجاوزان و استکبار جهانی به شهادت نرسید اما پرواز خونینش با گلوله کینه توزان، او را از ذلتِ مرگ در بستر رهانید.
این هم مناجات شهید حاج عبدالله رودکی که برای دخترشان نوشتهاند:
خدایا معرفتمان ده که بس بیمعرفتیم.
صبرمان ده که بسیار عجولیم.
بصیرتمان ده که ببینیم آنچه نادیدنی است.
کورمان کن که نبایستهها را نبینیم و جز تو منظر نظر نباشد.
بینشی عطا کن که اهل ثمر شویم.
و فکری ببخش تا به عظمتت پی ببریم و معرفتی یابیم.
دستی ببخش تا دستگیر باشد و قطعش کن تا جز تو بسوی کسی دراز نکند.
قدمی عطا کن که در راه تو بپیماید.
و قدرتی که در خدمت تو باشد.
وي به قصد دفاع از مسلمانان جهان به جمع «حزب الله» لبنان پيوست. توان بالاي او در رزم دريايي، غواصي، موشك اندازي و تسلط بر زبان عربي، او را در جايگاه يكي از مربيان آموزشي حزب الله لبنان قرار داد. نقش رودكي به گونه اي بود كه صهيونيست ها بارها در صدد ترور ايشان برآمدند ولي هر بار در اين امر ناكام ماندند. سردار رودكي با عشق به اهل بيت، از طبع هنري در زمينه هاي شعر، خط، نقاشي و مقاله نويسي نيز برخوردار بود.
او كه آرزوي شهادت را از سالهاي جنگ در قفس تنگ جسماني اش جاي داده بود سرانجام چند روز پس از پيروزي لبنان هنگامي كه براي معارفه فرمانده جديد نيروي دريايي استان بوشهر به اين استان سفر كرده و در منزل يكي از بستگان در روستاي «آب پخش» براز جان از توابع شهرستان دشتستان ميهمان بود، زماني كه منادي قدسي اذن ورود به جمع نمازگزاران را از گلبانك آسمان ندا داد، عبدالله در كمال بندگي در حاليكه وضو مي گرفت مورد اصابت گلوله تفنگ شكاري يكي از ايادي منافقين قرار گرفت و در 45 سالگي اين چنين نام دريادار دوم پاسدار عبدالله رودكي در تاريخ 9/3/1379 در صحيفه شهادت به ثبت رسيد.
سردار سعید قاسمی آذرماه سال 87 در شیراز درباره این شهید چنین می گوید:
«شیراز! شیراز هیچی نداشته باشه، یه عبدالله رودکی داشته باشه. عبدالله رودکی که تا قبل از شهادتش همه آمال و آرزوش این بود، به خود من گفت، روی قایق توی خلیج فارس، دستشو کرد طرف آسمون گفت یا فاطمه! از تمام عمرم اگه یه روز مونده که به من این فرصت رو بدید که یه ناو براتون بزنم. نشنیده بودی ازش نه؟ نباید بشنوی تو!»
در انتظار
گرچه «عبدالله رودکی» آن گونه که انتظارش را داشت، در خطوط مقدم نبرد با متجاوزان و استکبار جهانی به شهادت نرسید اما پرواز خونینش با گلوله کینه توزان، او را از ذلتِ مرگ در بستر رهانید.
عکسی که می بینید، در اواسط دهه شصت شمسی و در مناطق عملیاتی گرفته شده
است. نفر وسط، سردار دلاور و جهان آشوب سپاه، عبدالله رودکی است و این عکس
هم از آلبوم شخصی او گرفته شده است. نوشته های روی عکس، دستخط شخص سردار
رودکی است. ایشان بالای سر عکس خودش نوشته: «در انتظار»
این هم مناجات شهید حاج عبدالله رودکی که برای دخترشان نوشتهاند:
خدایا معرفتمان ده که بس بیمعرفتیم.
صبرمان ده که بسیار عجولیم.
بصیرتمان ده که ببینیم آنچه نادیدنی است.
کورمان کن که نبایستهها را نبینیم و جز تو منظر نظر نباشد.
بینشی عطا کن که اهل ثمر شویم.
و فکری ببخش تا به عظمتت پی ببریم و معرفتی یابیم.
دستی ببخش تا دستگیر باشد و قطعش کن تا جز تو بسوی کسی دراز نکند.
قدمی عطا کن که در راه تو بپیماید.
و قدرتی که در خدمت تو باشد.
نظرات بینندگان
نظرات بینندگان
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
جنس غرب را از تولیدات آنها میشناسند. جنس ایرانی را از صادرات شهدا میشناسند.
اتفاقا جنس اینا هیچ فرقی با جنس ما نداره . فقط ازش خوب استفاده کردند ،
یعتی حاج عبدالله رودکی خودش خواست که شهید بشه و شهید شد ، یعنی انقدر لیاقت داشت ، که بعد از دفاع مقدس اومدن ترورش کردند .
به نظر من بارز ترین ویژگی این افراد این هست که " به خدا رسات گفتن ، با خدا رو راست بودن ، پای حرفشون وایسادن .
شادی روح حاج عبدالله رودکی صلوات
ازبس عاشق بودی و به دلداررسیدی......وای به ما
باید باتنی خسته و پیر در رختخواب بریم.....صد وای