پنج شنبه ها با شهدا:
شهیدی که سخنران مراسم هفتم و چهلم خود را تعیین کرد
این سردار رشيد اسلام پس از بازگشت از سركشي به خط مقدم، بر اثر اصابت مستقيم گلوله تانك به سنگر هدايت عمليات، به نداي حق لبيك گفت و عاشقانه به آرزوي ديرينه خود شهادت رسيد.
به گزارش سرویس قطعه شهدای شیرازه، شهيد محمود ستوده در شهريور 1335هجري خورشيدي در خانواده اي مذهبي و متدين
در روستاي خيرآباد شهرستان فسا متولد شد. پس از گذراندن دوره ابتدايي در
روستا، در هنرستان شهر فسا تحصيلات متوسطه خود را به پايان رساند.
به دليل وضعيت مالي خانواده اش از دوران نوجواني در كنار درس و تحصيل به همراه پدر به كار كشاورزي و دامداري مشغول بود. وي هميشه و در همه حال براي والدينش احترام خاصي قائل بود و از محبت به آنها دريغ نمي كرد.
پيش از پيروزي انقلاب در جريان تظاهرات مردمي در روستاي محل سكونت خود دستگير شد و در زندان مورد شكنجه قرار گرفت.
محمود ستوده با حضوري فعال در مبارزات سياسي، مردم منطقه را نيز تشويق مي كرد تا به مبارزه عليه رژيم پهلوي بپردازند.
با پيروزي انقلاب اسلامي او به عضويت كميته انقلاب اسلامي در آمد. پس از مدتي به سازمان جوانمردان كه توسط ژاندارمري و به منظور مقابله با توطئه اشرار ايجاد شده بود، پيوست و پس از مدتي جذب سپاه پاسداران شد.
وي از پاسداران صادقي بود كه با تمام وجود در راه تحقق آرمان هاي والاي انقلاب اسلامي كوشش مي كرد و در ماموريت هاي حساس و خطرناك از هرگونه جانفشاني دريغ نمي ورزيد.
در غائله كردستان، ستوده جز نخستين كساني بود كه به آن منطقه اعزام شد و در برابر گروهك هاي وابسته مقاومت كرد و شجاعانه به دفاع از حريم اسلام و قرآن پرداخت.
با آغاز جنگ تحميلي و حمله نيروهاي بعثي به خاك وطن، پس از گذراندن دوره آموزش نظامي به عنوان اولين گروه اعزامي از فسا، راهي منطقه جنگي شد.
هنگامي كه نيروها به اهواز رسيدند، هنوز خرمشهر سقوط نكرده بود. با توجه به نياز شديد جبهه به نيروي انساني و خيانت عوامل داخلي كه مانع پيوستن نيروها به رزمندگان در خط مقدم جبهه شده بود، گردان به فرماندهي شهيد ستوده از طريق بندر ماهشهر به سمت آبادان عزيمت كرد و اين درست زماني بود كه خرمشهر در آستانه سقوط بود و آبادان نيز در محاصره نيروهاي بعثي قرار داشت.
آنها در مسير راه به واسطه جدا شدن يدك از يدك كش، سه شبانه روز در آب هاي خليج فارس بدون آذوقه كافي سرگردان بودند اما با توكل به خدا، صبر و بردباري، تدبير و سفارش به حق اين فرمانده دلاور و استقامت رزمندگان همراهش، لطف پروردگار شامل حال آنان شد و نجات يافتند.
آنها خود را به ايستگاه هفت آبادان رساندند و نبردي همه جانبه را عليه متجاوزين عراقي آغاز كردند.
پس از شكستن محاصر ه آبادان بنا به ضرورت، راهي جبهه كرخه نور شد و در كنار ديگر همرزمان به مصاف با دشمن بعثي پرداخت. در اين منطقه، خطر حمله دشمن به مواضع خودي به حدي بود كه يكي از همرزمان شهيد نقل مي كند: «تا زماني كه در منطقه كرخه نور بوديم هرگز نشد حتي يك شب شهيد ستوده بدون پوتين استراحت كند و هر لحظه آمادگي كامل براي هجوم به دشمن در او وجود داشت.»
شهيد محمود ستوده دلاورانه در عمليات ها و جنگ هاي بي شماري در جبهه هاي جنوب كشور از قبيل فتح المبين، بيت المقدس و رمضان شركت داشت و به دليل دلاوري ها و رشادت هاي فراواني كه از خود نشان داد به عنوان جانشين فرمانده تيپ المهدي(عج) برگزيده شد.
در عمليات والفجر2، خيبر و بدر نيز با شجاعت تمام شركت كرد.
اين سردار عارف و سلحشور، داراي جاذبه و دافعه اي علي گونه بود و به ديگران در پيشبرد كارها كمك مي كرد. وي براي ياران و همرزمانش راهنما و دلسوز بود و صميميت، دلسوزي، اخلاص و يكرنگي اش همگان را مجذوب خود مي ساخت.
به گفته همرزمانش به نماز اول وقت بسيار حساس بود و براي شركت در نماز جماعت اهميت فراواني قايل بود.
وي اعتقاد داشت، فرمانده بايد بر دل هاي رزمندگان فرماندهي كند، چرا كه در جبهه هاي نبرد، رزمنده اي امر مافوقش را اطاعت مي كند كه از صميم قلب به او اعتقاد و علاقه داشته باشد.
در عمليات پيروزمندانه بدر در شرق دجله، نيروهاي لشكر 33 المهدي(عج) مواضع حساسي را در آن سوي آب تصرف كرده بودند و خود را براي هجوم آماده مي كردند كه متجاوزين عراقي پاتك سنگيني به آنها زدند و رزمندگان با مقاومت خود پاتك آنها را دفع كردند.
سردار رشيد اسلام، حاج محمود ستوده پس از بازگشت از سركشي به خط مقدم، بر اثر اصابت مستقيم گلوله تانك به سنگر هدايت عمليات، به نداي حق لبيك گفت و عاشقانه به آرزوي ديرينه خود شهادت رسيد.
در بخشي از وصيتنامه اين شهيد گرانقدر آمده است:
"بنام او که همه چیزم اوست.
اینجانب هدفم از رفتن به جبهه این بوده است که: اولاً خدمتی به اسلام نمایم و بعد به فرموده امام خود لبیک گفته باشم، که می فرماید: مسأله اصلی جنگ است و من هم تمام مسائل و مشکلات را زیر پایم گذاشتم. خدایا! به من کمک کن که در این دانشگاه بزرگ علم و ادب اسلامی موفق شوم، که جز این چیزی نمی خواهم. خدایا! به من کمک کن، گناهانم را ببخش، روزی نادان بودم، ان شاءالله که خداوند این بنده حقیر را ببخشد و بیامرزد.
و شما ای خواهران و برادران مسلمان، پیام من به عنوان یک شهید این است که قدر این نعمت الهی را بدانید، یعنی امام عزیزمان، و همه گوش به فرمان این بزرگوار باشید و در راه راست حرکت کنید و از خون شهیدانی که هدف شان پیروزی اسلام بوده، دفاع کنید و در صورتی که شهادت نصیبم شد، از جناب حجت الاسلام آقای بنایی، این برادر بزرگوار می خواهم که هم برایم نماز میت بخواند و هم در سوم و هفتم و چهلم شرکت و سخنرانی نماید. البته نه به خاطر من سخنرانی کند، بلکه پیام خون شهدا را به گوش شما مردم آگاه و بیدار برساند، در ضمن در مراسم هفتم یا چهلم، آقای اسدی فرمانده محترم تیپ المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف سخنرانی نماید.
و قبرم را در نزدیک ترین جا نسبت به قبر علی عزیزم، نور چشمم سردار رشید اسلام، علی الوانی آماده سازید و دفنم کنید، به خاطر اینکه در این دنیا، این قدر به هم نزدیک بودیم، دلم می خواهد حالا هم که شهید شدم، در کنار دوست عزیزم علی باشم.
به دليل وضعيت مالي خانواده اش از دوران نوجواني در كنار درس و تحصيل به همراه پدر به كار كشاورزي و دامداري مشغول بود. وي هميشه و در همه حال براي والدينش احترام خاصي قائل بود و از محبت به آنها دريغ نمي كرد.
پيش از پيروزي انقلاب در جريان تظاهرات مردمي در روستاي محل سكونت خود دستگير شد و در زندان مورد شكنجه قرار گرفت.
محمود ستوده با حضوري فعال در مبارزات سياسي، مردم منطقه را نيز تشويق مي كرد تا به مبارزه عليه رژيم پهلوي بپردازند.
با پيروزي انقلاب اسلامي او به عضويت كميته انقلاب اسلامي در آمد. پس از مدتي به سازمان جوانمردان كه توسط ژاندارمري و به منظور مقابله با توطئه اشرار ايجاد شده بود، پيوست و پس از مدتي جذب سپاه پاسداران شد.
وي از پاسداران صادقي بود كه با تمام وجود در راه تحقق آرمان هاي والاي انقلاب اسلامي كوشش مي كرد و در ماموريت هاي حساس و خطرناك از هرگونه جانفشاني دريغ نمي ورزيد.
در غائله كردستان، ستوده جز نخستين كساني بود كه به آن منطقه اعزام شد و در برابر گروهك هاي وابسته مقاومت كرد و شجاعانه به دفاع از حريم اسلام و قرآن پرداخت.
با آغاز جنگ تحميلي و حمله نيروهاي بعثي به خاك وطن، پس از گذراندن دوره آموزش نظامي به عنوان اولين گروه اعزامي از فسا، راهي منطقه جنگي شد.
هنگامي كه نيروها به اهواز رسيدند، هنوز خرمشهر سقوط نكرده بود. با توجه به نياز شديد جبهه به نيروي انساني و خيانت عوامل داخلي كه مانع پيوستن نيروها به رزمندگان در خط مقدم جبهه شده بود، گردان به فرماندهي شهيد ستوده از طريق بندر ماهشهر به سمت آبادان عزيمت كرد و اين درست زماني بود كه خرمشهر در آستانه سقوط بود و آبادان نيز در محاصره نيروهاي بعثي قرار داشت.
آنها در مسير راه به واسطه جدا شدن يدك از يدك كش، سه شبانه روز در آب هاي خليج فارس بدون آذوقه كافي سرگردان بودند اما با توكل به خدا، صبر و بردباري، تدبير و سفارش به حق اين فرمانده دلاور و استقامت رزمندگان همراهش، لطف پروردگار شامل حال آنان شد و نجات يافتند.
آنها خود را به ايستگاه هفت آبادان رساندند و نبردي همه جانبه را عليه متجاوزين عراقي آغاز كردند.
پس از شكستن محاصر ه آبادان بنا به ضرورت، راهي جبهه كرخه نور شد و در كنار ديگر همرزمان به مصاف با دشمن بعثي پرداخت. در اين منطقه، خطر حمله دشمن به مواضع خودي به حدي بود كه يكي از همرزمان شهيد نقل مي كند: «تا زماني كه در منطقه كرخه نور بوديم هرگز نشد حتي يك شب شهيد ستوده بدون پوتين استراحت كند و هر لحظه آمادگي كامل براي هجوم به دشمن در او وجود داشت.»
شهيد محمود ستوده دلاورانه در عمليات ها و جنگ هاي بي شماري در جبهه هاي جنوب كشور از قبيل فتح المبين، بيت المقدس و رمضان شركت داشت و به دليل دلاوري ها و رشادت هاي فراواني كه از خود نشان داد به عنوان جانشين فرمانده تيپ المهدي(عج) برگزيده شد.
در عمليات والفجر2، خيبر و بدر نيز با شجاعت تمام شركت كرد.
اين سردار عارف و سلحشور، داراي جاذبه و دافعه اي علي گونه بود و به ديگران در پيشبرد كارها كمك مي كرد. وي براي ياران و همرزمانش راهنما و دلسوز بود و صميميت، دلسوزي، اخلاص و يكرنگي اش همگان را مجذوب خود مي ساخت.
به گفته همرزمانش به نماز اول وقت بسيار حساس بود و براي شركت در نماز جماعت اهميت فراواني قايل بود.
وي اعتقاد داشت، فرمانده بايد بر دل هاي رزمندگان فرماندهي كند، چرا كه در جبهه هاي نبرد، رزمنده اي امر مافوقش را اطاعت مي كند كه از صميم قلب به او اعتقاد و علاقه داشته باشد.
در عمليات پيروزمندانه بدر در شرق دجله، نيروهاي لشكر 33 المهدي(عج) مواضع حساسي را در آن سوي آب تصرف كرده بودند و خود را براي هجوم آماده مي كردند كه متجاوزين عراقي پاتك سنگيني به آنها زدند و رزمندگان با مقاومت خود پاتك آنها را دفع كردند.
سردار رشيد اسلام، حاج محمود ستوده پس از بازگشت از سركشي به خط مقدم، بر اثر اصابت مستقيم گلوله تانك به سنگر هدايت عمليات، به نداي حق لبيك گفت و عاشقانه به آرزوي ديرينه خود شهادت رسيد.
در بخشي از وصيتنامه اين شهيد گرانقدر آمده است:
"بنام او که همه چیزم اوست.
اینجانب هدفم از رفتن به جبهه این بوده است که: اولاً خدمتی به اسلام نمایم و بعد به فرموده امام خود لبیک گفته باشم، که می فرماید: مسأله اصلی جنگ است و من هم تمام مسائل و مشکلات را زیر پایم گذاشتم. خدایا! به من کمک کن که در این دانشگاه بزرگ علم و ادب اسلامی موفق شوم، که جز این چیزی نمی خواهم. خدایا! به من کمک کن، گناهانم را ببخش، روزی نادان بودم، ان شاءالله که خداوند این بنده حقیر را ببخشد و بیامرزد.
و شما ای خواهران و برادران مسلمان، پیام من به عنوان یک شهید این است که قدر این نعمت الهی را بدانید، یعنی امام عزیزمان، و همه گوش به فرمان این بزرگوار باشید و در راه راست حرکت کنید و از خون شهیدانی که هدف شان پیروزی اسلام بوده، دفاع کنید و در صورتی که شهادت نصیبم شد، از جناب حجت الاسلام آقای بنایی، این برادر بزرگوار می خواهم که هم برایم نماز میت بخواند و هم در سوم و هفتم و چهلم شرکت و سخنرانی نماید. البته نه به خاطر من سخنرانی کند، بلکه پیام خون شهدا را به گوش شما مردم آگاه و بیدار برساند، در ضمن در مراسم هفتم یا چهلم، آقای اسدی فرمانده محترم تیپ المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف سخنرانی نماید.
و قبرم را در نزدیک ترین جا نسبت به قبر علی عزیزم، نور چشمم سردار رشید اسلام، علی الوانی آماده سازید و دفنم کنید، به خاطر اینکه در این دنیا، این قدر به هم نزدیک بودیم، دلم می خواهد حالا هم که شهید شدم، در کنار دوست عزیزم علی باشم.
نظرات بینندگان