کد خبر: ۱۴۹۳۱۷
تاریخ انتشار: ۰۹:۱۷ - ۲۷ مرداد ۱۴۰۰
حسینیه «شیرازه»:

نهم محرم؛ روزی به نام سقای دشت کربلا

روز نهم محرم که مصادف است با تاسوعای حسینی، در روز شمار واقعه کربلا به نام حضرت ابوالفضل العباس (ع) نام گذاری شده است.
به گزارش سرویس فرهنگی شیرازه، روز نهم محرّم، سال ۶۱ هجری امام حسین(ع) و یارانش در محاصره نیرو‌های دشمن قرار گرفتند، درست در همین روز لشگریان پر تعداد عمرسعد آب را به روی اهل‌بیت امام و یاران او بستند؛ در حالی که یاران امام در مقابل یاران لشکر دشمن بسیار کم بودند و جنگی نا برابر در حال شکل‌گیری بود، دستور جنگ در روز نهم از طرف عمربن سعد صادر شد.
این روز یکی از روز‌های بسیار سخت و مصیبت‌بار برای خاندان پیامبر(ص) بود و بعد‌ها به‌عنوان تاسوعای حسینی نامگذاری شد. در این روز اهل بیت از نظر آب در تنگنا بودند، راه‌ها همه تحت کنترل بود تا کسی به امام نپیوندد و تهدید‌های سپاه «عمر سعد» جدّی‌تر و حالت تهاجمی آنان به سوی خیمه‌ها بیش‌تر شده بود.

نامه دوم عمر سعد به امام حسین(ع)
در واقعه کربلا «عبیدالله بن زیاد» دو بار به امام حسین (ع) نامه نوشت؛ یکی به هنگام ورود به کربلا و دیگری در روز تاسوعا پس از ورود عمر بن سعد به کربلا. دیگری زمانی بود که عمر بن سعد با لشکر عظیمی به کربلا آمد و در برابر لشکر محدود حسین بن علی(ع) ایستاد. فرستاده عمر بن سعد نزد امام آمد و نامه ابن سعد را به حسین بن علی(ع) داد: «مولای من! چرا به دیار ما آمده‌ای؟»
امام حسین (ع) در پاسخ گفت: «اهالی شهر شما به من نامه نوشتند و مرا دعوت کرده‌اند، و اگر از آمدن من ناخشنودند باز خواهم گشت.» خوارزمی نیز روایت کرده‌است: «حسین بن علی به فرستاده عمرسعد گفت: «از طرف من به امیرت بگو، من خود به این دیار نیامده‌ام، بلکه مردم این دیار مرا دعوت کردند تا به نزدشان بیایم و با من بیعت کنند و مرا از دشمنانم بازدارند و یاریم نمایند، پس اگر ناخشنودند از راهی که آمده‌ام بازمی‌گردم.»

وقتی فرستاده عمرسعد بازگشت و پاسخ امام حسین(ع) را بازگو کرد، ابن‌سعد گفت: «امیدوارم که خداوند مرا از جنگ با حسین بن علی برهاند». آنگاه این خواسته حسین بن علی را به اطّلاع ابن زیاد رساند، ولی او در پاسخ نوشت: «از حسین بن علی بخواه، تا او و تمام یارانش با یزید بیعت کنند. اگر چنین کرد، ما نظر خود را خواهیم نوشت…»، چون نامه ابن زیاد به دست ابن سعد رسید، گفت: «تصوّر من این است که عبیدالله بن زیاد، خواهان عافیت و صلح نیست.» عمرسعد، متن نامه عبیدالله بن زیاد را نزد حسین بن علی فرستاد.
امام حسین(ع) فرمود: «من هرگز به این نامه ابن زیاد پاسخ نخواهم داد. آیا بالاتر از مرگ سرانجامی خواهد بود؟! خوشا چنین مرگی».
امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: «تاسوعا روزی است که حسین (علیه‌السلام) و اصحاب او در کربلا محاصره شدند و سپاه شامیان بر ضد آنان گرد آمد. ابن زیاد و عمر سعد از فراهم آمدن آن‌همه سوار خوشحال شدند و آن روز، حسین (علیه‌السلام) ویارانش را ناتوان شمردند و یقین کردند دیگر برای او یاوری نخواهد آمد و عراقیان او را پشتیبانی نخواهند کرد».

امان نامه برای فرزندان ام البنین
روز تاسوعا قبل از حرکت سپاه عمر بن سعد دو امان‌نامه برای فرزندان ام البنین فرستاده شد که هر دو ناکام ماند. فرزندان امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) و ام البنین یعنی اباالفضل العباس(ع) و جعفر و عبدالله و عثمان هر دو امان‌نامه را رد کردند و این چنین وفاداری خود را به امام حسین (ع) نشان دادند.
اولین امان‌نامه از جانب عبدالله بن ابی المحل بود. او به خاطر فامیل بودن با ام البنین از عبیدالله بن زیاد برای آن‌ها امان گرفته بود. وقتی امان‌نامه برای این جوانمردان خوانده شد، در جواب گفتند: «ما نیازی به امان‌نامه تو نداریم. امان خدا بهتر از امان عبید الله پسر سمیه است.»
دومین امان‌نامه را شمر که او نیز نسبت قوم و خویشی با آن‌ها داشت بازگو کرد و آن وفاداران در جواب گفتند: «خدا، تو و امان تو را لعنت کند. تو ما را امان می‌دهی در حالی که فرزند رسول خدا (ص) در امان نمی‌باشد.»

نهم محرم؛ روزی به نام سقای دشت کربلا

تاسوعا، روز حضرت عباس (ع)
نامگذاری روز تاسوعا به نام حضرت عباس (ع) منشاء روایی ندارد. این نامگذاری به عرف و سنت مردم بر می‌گردد، مردم برای احترام به ابوالفضل (ع)، از روز تاسوعا به عنوان روز حضرت عباس(ع) یاد می‌کنند. هرچند که ایشان نیز همچون دیگر یاران حضرت در روز عاشورا به شهادت رسیده‌اند.

حضرت ابوالفضل (ع) در چهارم شعبان سال ۲۶ هجری متولد شد. عباس بن علی (ع) پدرش امیرالمؤمنین (ع)، مادرش فاطمه ام ُالبنین و کنیه اش ابوالفضل و ملقب به قمر بنی هاشم و سقای کربلا است «عباس» جوانی دلاور، زیبا و بلند بالا بود وقتی که سوار اسب می‌شد، پاهایش به زمین می‌رسید.
وی علاوه‌بر مزایای جسمی، از نظر ملکات روحی و کمالات نفسانی نیز بعد از برادرش امام حسین (ع) در میان همه جوانان و رجال اهل بیت (ع) نظیر نداشت. در جنگ‌های صفین و نهروان در رکاب پدر بزرگوارش مشارکت داشت.
آن حضرت قامت رشید، چهره‌ای زیبا و شجاعتی کم‌نظیر داشت و به‌خاطر سیمای جذاب و نورانیش، او را «قمر بنی‌هاشم» می‌خواندند و به‌خاطر آوردن آب به خیمه ها، «سقا» لقب یافت.

حضرت ابوالفضل (ع) بهترین الگوی رشادت بود. زیرا پرچم‌دار سپاه بود و پرچم را به دست رشیدترین و شجاع‌ترین افراد لشگر می‌سپارند. او به اندازه‌ای محو امام حسین (ع) شده بود که در اوج تشنگی بر امواج دل‌انگیز آب روان، لب‌های خشکیده محبوب خود را در نظر آورد و داغ تشنگی را از یاد برد.
رشادت، وفاداری و فروتنی حضرت عباس (ع) یکی دیگر از برگ‌های زرین عاشورا است که همه را به شگفتی واداشته است. در تاریخ آمده است که حضرت ابوالفضل (ع) خدمت امام حسین (ع) آمد و گفت: اجازه دهید به میدان بروم و بجنگم، امام حسین (ع) گفت: برادرم ابوالفضل تو عمود خیمه‌های من و امید دل بچه‌های من هستی.
برخی مقاتل گفته‌اند که در روز نهم محرم یعنی تاسوعا امام حسین (ع) به حضرت ابوالفضل (ع) اجازه داد با دشمن بجنگد و حضرت ابوالفضل (ع) توانست جلوی دشمنان که به طرف خیمه‌ها می‌آمدند را بگیرد و تعدادی از سپاه دشمن را به هلاکت برساند و آن‌ها را به عقب براند.

امام علی (ع) وقتی که حضرت ابوالفضل (ع) کوچک بود با او مشق شمشیر می‌کرد لذا شیوه جنگ حضرت ابوالفضل (ع) مثال‌زدنی بود و مردم کوفه هنگامی‌که حضرت ابوالفضل (ع) در کنار پدر مشق شمشیر و جنگ می‌کرد به نظاره می‌نشستند و از آن لذت می‌بردند.
حضرت علی (ع) همواره به حضرت عباس می‌فرمود: قدرت بازوانت را برای کربلا برای حمایت از حسین بگذار و این در ذهن ابوالفضل (ع) ماند.
در بحبوحه قیام کربلا بود که شمر امان‌نامه‌ای برای ابوالفضل(ع) و برادرانش آورد و هرچه ابوالفضل را صدا زد پاسخی نشنید امام حسین (ع) گفت: ابوالفضل جواب شمر را بده، حضرت ابوالفضل گفت: امان‌نامه به چه دردم می‌خورد وقتی حسین نباشد و این بصیرت و وفاداری حضرت ابوالفضل (ع) را می‎رساند.
در روز عاشورا حضرت ابوالفضل (ع) برادرانش را یکی یکی به میدان فرستاد تا در راه حسین(ع) شهید شوند، اما این‌که چرا حضرت ابوالفضل(ع) برادرانش را قبل از خود به میدان فرستاد یک برداشت این است که ابوالفضل(ع) ذره‌ای ته دلش دلهره داشت که نکند اگر من بروم و کشته شوم برادرانم از جنگ بازگردند و حسین(ع) را یاری ندهند و برداشت دیگر این است که ابوالفضل (ع) می‌خواست قبل از امام حسین (ع) داغ مرگ برادر را بچشد او می‌خواست اجر برادر شهید بودن را ببرد.
در روز عاشورا خدمت امام حسین (ع) آمد و گفت: بچه‌ها تشنه‌اند اجازه بده بروم برایشان آب بیاورم امام نیز به او اجازه داد برود و آب بیاورد حضرت ابوالفضل وقتی برای آب رفت سپاه دشمن را شکافت و خودش را به آب رساند و مشک را پر از آب کرد.
آن حضرت وقتی در کنار آب بود مشتش را پر از آب کرد که بخورد ناگهان به یاد لب تشنه حضرت علی‌اصغر (ع) و امام حسین (ع) افتاد لذا آب را روی آب ریخت و به آن لب نزد.

این‌که حضرت ابوالفضل (ع) پس از این‌که مشک را پُر از آب کرد از میان نخلستان به‌طرف خیمه‌ها به راه افتاد بیان‌گر این است که قصد او جنگ با دشمن نبود بلکه می‌خواست به کودکان آب برساند چراکه نخلستان جای تاخت و تاز نیست و او راه کوتاه‌تر را انتخاب کرده بود.
نقل است وقتی که ام‌البنین قنداقه ابوالفضل (ع) را به امام علی (ع) داد علی مدام بر دستان ابوالفضل بوسه می‌زد و اشک می‌ریخت ام‌البنین از امام علی (ع) علت را پرسید، امام علی (ع) فرمود: من روزی را می‌بینم که این دو دست ابوالفضل در یاری حسین (ع) بریده می‌شود.

نهم محرم؛ روزی به نام سقای دشت کربلا

ام‌البنین باشنیدن این سخن از امام علی (ع) لبخند زد و گفت: عباس من لیاقت دارد دست‌هایش را در یاری از حسین از دست بدهد.
حضرت ابوالفضل (ع) وقتی با مشک پُر از آب راه نخلستان را در پیش گرفت دشمن دستانش را قطع کرد در این هنگام دلش به این خوش بود اگر دست ندارد حداقل مشک آب دارد، اما لحظه‌ای که تیز دشمن به مشک اصابت کرد و آن‌را پاره کرد حیران شد که چگونه بدون آب به خیمه‌ها برگردد.

همه شهدای کربلا وقتی از اسب به روی زمین می‌افتادند دست داشتند و دستان را حایل می‌کردند، اما حضرت ابوالفضل(ع) دست نداشت و با صورت از روی اسب به زمین افتاد در این هنگام امام حسین (ع) خود را به بالین برادرش ابوالفضل(ع) رساند و گفت: به خدا قسم الان کمرم شکست؛ سر ابوالفضل (ع) را به دامن گرفت و خون از چشمان ابوالفضل پاک کرد، حضرت ابوالفضل (ع) به برادرش حسین(ع) گفت: برادر خون را از جلوی چشمانم کنار بزن تا یک بار دیگر چهره تو را مشاهده کنم، برادر مرا به خیمه نبر، چون شرمنده اطفال تو هستم.
وقتی حضرت ابوالفضل (ع) گریه کرد امام حسین (ع) به او گفت برادرم چرا گریه می‌کنی گفت: برای تنهایی تو گریه می‌کنم من الان که دارم جان می‌دهم سرم در دامن تو است، اما تو وقتی شهید می‎شوی کسی نیست سر تو را در دامان بگیرد.
حضرت ام‌البنین بعد از شهادت پسرانش کنار بقیع می‎نشست و صورت چهار قبر به یاد چهار پسرش درست می‌کرد و آن‌قدر روی آن قبر‌ها ناله و گریه می‌کرد که حتی مروان هم برای او گریه می‌کرد.

همسر و فرزندان حضرت ابوالفضل (ع)
پیوند مقدس حضرت عباس (ع) با لبابه دختر عبیدالله بن عباس، نقش مهمی در شخصیت او داشت؛ ایمان نهفته در اعماق قلب وی را استحکام بیشتری بخشید، برکاتی ارزشمند به جای گذاشت و فرزندانی کوشا و شکیبا که هر یک صحیفه‌ای از فضیلت «ابوالفضل» بود، پدید آورد. عبیدالّه، نخستین پسر او، قاضی مکه و مدینه شد و فرزندان او همگی از عالمان برجسته شیعی گردیدند. عظمت عبیدالّه چنان بود که امام سجاد (ع) او را تربیت نمود و سپس دخترش خدیجه را به ازدواج او درآورد. فضل، دیگر فرزند قمر بنی هاشم است که گستره دانش او زبان‌زد همگان بود؛ به‌گونه‌ای که برخی از خردورزان، کنیه ابوالفضل را برای حضرت عباس (ع)، برخاسته از وجود این فرزند با فضیلت دانسته اند. دیگر فرزند او، محمد بود که در واقعه کربلا، در سن پانزده سالگی جام شهادت را نوشید.

برادران حضرت ابوالفضل (ع)
حضرت عباس دارای سه برادر بنام های؛ جعفر، عبدالله و عثمان، که تمامی آنان در روز عاشورای سال ۶۱ ه در رکاب برادر و سرور خود سیدالشهدا حضرت امام حسین (ع) شربت شیرین شهادت نوشیدند.

ام‌البنین پس از شهادت فرزندانش، همه روزه به بقیع می‌رفت و بچه‌های عباس را نیز به همراه می‌برد و به یاد فرزندان شهیدش مرثیه و نوحه می‌خواند. زنان مدینه نیز به ندبه و نوحه سوزناک او جمع می‌شدند و می‌گریستند. وقت زنان به ام‌البنین تسلیت می‌گفتند، می‌گفت دیگر مرا «ام‌البنین» خطاب نکنید چراکه امروز دیگر آن فرزندانم نستند و شهد شده‌اند.

ویژگی‌های حضرت ابوالفضل (ع)
حضرت عباس (ع) به‌دلیل پرورش در دامان خانواده‌ای مؤمن و پرهیزکار، به کامل‌ترین مراحل ایمان رسیده و در راه حاکمیت احکام الهی آماده شهادت بود.
امام صادق (ع) در توصیف صفات حضرت عباس (ع) می‌فرمایند: «خدا رحمت کند عموی ما عباس را، او از بصیرت و ژرف‌بینی بسیار نافذ و ایمان بسیار استوار برخوردار بود. به همراه اباعبدالله به جهاد پرداخت و در نهایت هم به فیض شهادت نایل آمد».
امام صادق (ع) با اشاره به نهایت وفاداری علمدار کربلا فرمود: «شهادت می‌دهم که در برابر جانشین رسول خدا (ص) همواره تسلیم بودی … همیشه به جهت خدا وفادار ماندی و لحظه‌ای از خیرخواهی برای او کوتاهی نکرد».

نهم محرم؛ روزی به نام سقای دشت کربلا

قمربنی هاشم دارای منزلتی خاص است. حضرت عباس (ع) بدون اجازه در کنار امام حسین (ع) نمی‌نشست؛ هنگامی‌که در حضور برادر می‌نشست، همانند یک بنده در مقابل مولای خود بر روی دو زانو در کمال تواضع می‌نشست.
هنگامی‌که عباس تنهایی امام حسین (ع) را دید، اجازه خواست تا عازم میدان شود. امام از او درخواست کرد تا برای کودکان حرم کمی آب تهیه کند. مشک و نیزه اش را برگرفت و پس از شکستن محاصره فرات، وارد آن شد. برای لحظه‌ای قصد آشامیدن آب جاری فرات کرد، اما عطش امام و اهل‌بیت او را از نوشیدن آب بازداشت.

شجاعت حضرت عباس (ع) در میان اصحاب امام حسین (ع) بی‌نظیر بود، چگونگی شهادت او، و رجز‌های او، و جهاد او با دست بریده، همه بیان‌گر اوج صلابت و شهامت او است، او تنها به‌سوی آب فرات رفت، و در برابر چهار هزار نفر تیرانداز قرار گرفت، صف آن‌ها را با کشتن هشتاد نفر از آن‌ها، درهم شکست و خود را به آب فرات رسانید.

تدفین حضرت ابوالفضل (ع) توسط امام سجاد (ع)
حضرت سجاد (ع) هنگامی‌که برای تدفین شهدا به کربلا آمده بود، با این‌که به بنی‌اسد اجازه داد در دفن شهیدان او را یاری کنند، ولی برای دفن امام حسین(ع) و حضرت عباس (ع) به آن‌ها اجازه مشارکت نداد، وقتی پرسیدند: تو تنها چگونه می‌توانی؟ فرمود: «با من کسی هست که کمکم کند، فرشتگان عالم غیب به یاریم می‌آیند».
مرقد مطهر حضرت ابوالفضل‌العباس در نزدیکی قبر برادرش امام حسین (ع) در کربلاست که ما بین قبر مطهر این دو بزرگوار منطقه‌ای به نام بین‌الحرمین واقع است.

انتهای پیام/ح
برچسب ها: شیرازه ، فارس ، شیراز
نظرات بینندگان