کد خبر: ۱۵۵۹۴۸
تاریخ انتشار: ۱۰:۱۰ - ۱۲ شهريور ۱۴۰۱
معرفی کتب عاشورایی؛

کتاب حسین از زبان حسین (ع)

کتاب حسین از زبان حسین شرح کامل زندگی و زمانه امام سوم شیعیان از زبان این معصوم است.
به گزارش سرویس فرهنگی شیرازه، کتاب حسین از زبان حسین شرح کامل زندگی و زمانه امام حسین (ع) از زبان ایشان بوده و این کتاب به پیروی از کتاب «علی از زبان علی» در قالب اول شخص توسط حجت الاسلام محمد محمدیان نوشته شده است.

کتاب حسین از زبان حسین در هشت فصل به روایت دوران ولادت امام حسین (ع) تا شهادت آن حضرت و پس از آن می‌پردازد. همچنین در بخشی از کتاب داستان اسارت کاروان تا بازگشت به کربلا و سپس مدینه از زبان حضرت زینب (س) روایت می شود.

نویسنده کتاب با انتخاب این نوع روایت نویسی جذابیت کتاب بسیار زیاد و خاص کرده است زیرا در هر قسمت از کتاب شما خود را همراهی با امام حسین می‌دانید و از زبان ایشان تمام داستان ها، روایات و واقعه ها را می‌شنوید. کتاب واقعه عاشورا و شهادت امام حسین (ع) را نیز روایت می‌کند.

فصل های کتاب حسین از زبان حسین عبارتند از: دوران رسول خدا (ص)، دوران امیرالمومنین (ع)، دوران امام حسن (ع)، امامت، آغاز مبارزه آشکار با حاکمیت اموی، از مکه تا کربلا، و تو چه می دانی کربلا چیست، پس از شهادت امام حسین (ع)

بخشی از متن کتاب حسین از زبان حسین به شرح ذیل است: 
«ابن عباس» داستان عبور امیرالمؤمنین (ع) از کربلا را مفصل‏ تر نقل کرده است، او میگوید: در سفر صفین خدمت امیرالمؤمنین (ع) بودم که به نینوا در کنار فرات رسیدیم، حضرت با صدای بلند فرمود: ابن عباس، اینجا را می ‏شناسی؟
گفتم: یا امیرالمؤمنین نمی‏ شناسم. فرمود: اگر تو نیز اینجا را چون من می‏ شناختی، از آن عبور نمی‏ کردی مگر اینکه چون من گریه می کردی!

امیرالمؤمنین (ع) چندان گریست که محاسنش خیس اشک شد و قطرات اشک بر سینه ‏اش جاری شد، ما هم با گریه او گریستیم، او در میان گریه‏ هایش می‏ فرمود: وای وای، مرا چه کار با آل ابوسفیان! مرا چه کار با آل حرب و حزب شیطان و اولیاء کفر! ای اباعبداللَّه صبر پیشه کن، با تو همان می‏ کنند که با پدرت کردند!
امیرالمؤمنین (ع) آبی خواستند و وضو گرفته و نمازی خواندند، بعد از نماز لحظاتی به خواب رفتند، وقتی بیدار شدند به من فرمودند: ابن عباس، خوابی دیدم آیا برایت بگویم؟ گفتم: ان شاء اللَّه خیر است.

فرمود: در خواب دیدم گویا مردانی از آسمان با پرچم‏های سفید و شمشیرهای درخشان که به کمر بسته بودند فرود آمدند و گرداگرد این زمین خطی کشیدند، و دیدم این نخل ها شاخه‏ های خود را بر زمین زدند در حالی که خون تازه از آن ها می ‏جوشید، و دیدم گویا فرزندم حسین در میان آن خون ها دست و پا می ‏زند و فریاد برمی‏ آورد و کسی به کمک او نمی‏ آید!
و آن مردان آسمانی می گویند: ای آل رسول صبر کنید، شما به دست بدترین مردم کشته می شوید، ای حسین این بهشت است که مشتاق توست. سپس آن مردان مرا تسلی دادند و گفتند: ای ابوالحسن مژده باد به تو که چشمت در روز قیامت روشن گردد.

پس از این از خواب بیدار شدم، سوگند به خدایی که جانم دست اوست، رسول خدا (ص) به من فرموده بود که در این سفر، این سرزمین را خواهم دید، این زمین کرب و بلا است که حسین با هفده نفر از فرزندان من و فاطمه در آن مدفون خواهند شد.
این سرزمین در آسمان‏ ها به نام کرب و بلا معروفست همانگونه که سرزمین مکه و مدینه و بیت المقدس در آسمان ها معروفند.

انتهای پیام/ر
نظرات بینندگان