کد خبر: ۵۴۱۵۳
تاریخ انتشار: ۱۱:۴۳ - ۲۳ فروردين ۱۳۹۳

دوازدهمین «معجون وبلاگی» شیرازه: معصوم هم از آن دختران می‌ترسد!

وقتی دیدم داغ کرده و داره یه تیکه میره جلو، چیزی نگفتم و گذاشتم تموم حرفاشو بزنه؛ گفتم بزارم هر چی تو دلش عقده شده بریزه بیرون، منم میشم یه گوش شنوا که هیچ عکس العملی نشون نمیده.
شیــــرازه: وب نویسان فعالی در سراسر استان فارس هستند که وبلاگ های آن ها از سطح بالایی برخوردار است. محتواهای خواندنی این وبلاگ ها گرچه مشتری خاص خود را دارد اما به منظور معرفی هر چه بیشتر، شیـــرازه در نظر دارد به صورت هفتگی گزیده بهترین های وبلاگی را در قالب «معجـــون وبلاگی» تقدیم شما خوانندگان گرامی نماید.

یقیناً مطالب بسیاری زیادی در فضای وبلاگی کشور وجود دارد که شایسته بهترین ها هستند، لذا گلچین این مطالب به معنای نادیده گرفتن زحمات دیگر وبلاگ ها نمی‌باشد. بر این اساس تمامی وبلاگ نویسان عزیزی که مایلند مطالب آنان منتشر شود می توانند به منظور معرفی وبلاگ خود، مطالب تولیدی خود را از طریق ارسال نظر در زیر همین مطلب یا از بخش ارتباط با ما ارسال نمایند.

*******

وبلاگ نیایش نوشت: معرفی محله های قدیم سروستان با لهجه شیرین تزنگی

اکرم مومنی نویسنده و شاعر فولکلوریک سروستانی در قطعه شعری به معرفی شهر سروستان و محله های آن پرداخته است.

این شعر که با لهجه شیرین محله تزنگ سروده شده مخاطبان زیادی را به خود جذب کرده است.

آشيراز وقتي مي ريم را رو فسا، سروسون هس سر راه شما، ميرسين اول درياي نمك، دو تا مالو كنارش هشته فلك، مالويي كهنه و مالويي ديگه نو، پش پر و سيف آبا،بكت با كنو، كنجون و خيرابا و سادت ابا، كته گنبد گذري ،دولت ابا، دهنو و شورجه و طال بگي، نظرابا،ركنبا و قنبري، مي بيني تمب گلي از سر را، تل پوك،اول سروسون ما، شمالش باغ رباط انگا باغ بهشت، ديوارش سنگ و گل و شاخه و خشت، بونه گردو شده سر به فلك، بوي گلهاش ميبره هوش ملك، گل بادم ،گل زردالو و نار، لاله و سنبل و ختمي و بهار، اُو شيرين رباط،شربت قند، كوچه پس كوچش آدم ميندازه بند، رباط و خاطره هاي شوخ و قشنگ، با ياد خاطره هاش دل ميشه تنگ، رعيتاي باغ رباط مهربونن، كپراش غصه ز دل مي تكونن، اگه رفتي بخري سبزي و سير، تارُف باغ رباط،جدي نگير، مي ري سروسون بدون شهر دله، شهر فرهنگي و مرداي عاقله، محله اي هس كه عشاير شه ميگن، بعضي تركو عربو بعضي لرن، بعد،محله زير شيخ مركزيشه، هر كسي با ديگري قوم و خويشه، ثابت است و شفيعي فاميليشون، جبركش با رجبي هس قاطيشون، ميري مل محمدي و حاج ماري، كره و كشك و عسل هم بخري، دل كششتي بيري محله بوتوري، اَ امامداد بوسوني تشت و قوري، گرگي،راپيما،هاديپور با جهاد، مي،نمي دوني! همه شنگول و شاد، محو سوزن نخ حزب الله شدم، قربون ريش و مو شكرالله شدم، شيرعلي، قربون نطق شيرينت، غالبا قربون دين و آئينت، مش يدالله بود و من كاظم و كي، كه توی باغ رباط مي پلكي، نور قبرش،نور قبرش بباره، مش يدالله با بوام هم قطاره، اگه سروي توی سروسون ديدي، برو بچه هاي سرو مرادن، فلوني، محله سرو و زيرسروشه ميگن، با مسمي ترين اسمه گمونم، اصل و بن خرمي هسن با جهاد، تقي زاده قاطيشون خرم و شاد، ياد مش مندلي و ميني بوسش، شارضا و غلومو اتوبوسش، مظهر خوبي و پاكي و صفا، عباس كل ممل و كل مصفي، محله ي بعدي كه ابرام خانيه، مركز روحاني و سلطانيه، حاجي اقا رضا كه دوكون داره، اَ شير مرغ تا خاگ خروس داره، محله ي بعدي بيريم بيد بالا، محله ي هم جوار كوچه باغا، همه نجارن و گهگاه شيشه بر، پيرمرداش همه شنگ و گرگر، اَ زير نخل مي ري رو حاج نظري، محله ي بالا و محله ي اوبري، با كماليا ميشي همدم و دوس، موسم عيد ، ديد و بازديد و بوس، همه با اصل و نصب ،خان و غلوم، صاف و پاك و بي ريا هست و تموم، ده شو ماه محرم بيدارن، ماه حسين،همشون اُشتر سوارن، بعد محله ي بالا هم حسن ابا هه، حسن اباي نوم تا پاي جون باهاته، همگي كورو و هم كوره پزن، بعد حسن ابا نمك دون شه ميگن، اي لت او اولت او همه بر، حيدري،طهماسبي ميزنه پر، ميري رو قبله مي رسي به تزنگ، مردمي خوشدل و خونگرم و زرنگ، محله پايين و محله بالا، اَ ميون هر دو تاشون شيخ آبا، هفتو هس محله هفتم،غريبه، بي رودرواسي قشنگ و عجيبه، همه مهمون نوازو اهل دلن، مهد فرهنگن و شيرين زبونن، اول سروسون دريايي نمك، آخر سروسون دنيايي نمك، بيري يا بياي نمك گيرشِ مي شي، تا ببندي با همش قوم و خويشي

******

وبلاگ زیبا شیراز نوشت: بهار انیشتینی شیراز

اندر احوالات میهمانان و مسافران و سیاحتگران و زیارتگران و طبیعت دوستان و تاریخ دوستان آورده اند که در بهار 1393 خورشیدی جمع کثیری از ایشان سوار بر انواع وسایل نقلیه ی راهوار به سوی ملک سلیمانی و بهشت برین شیراز، سیل روان گشتند و از میهمان نوازی شیرازی ها حداکثر سود استفاده را بردند و در جای جای این شهر خوش آب و هوا رحل اقامت افکندند.

و اما شیرازیان میهمان نواز در این میان نظاره گر قومی بودند که وسیله نقلیه را با اندرونی منزل خود اشتباه گرفته بودند. تعدادی از بانوان مسافر پیشه، با پیراهن و شلوار و گیسوان بر باد از وسیله نقلیه پیاده گشتند و دراین دیار به گشت و گذار و تفرج پرداختند.

صد البته که این بانوان در یاد مانده، اهل عقده گشایی و ابراز خاص بودن و عرضه کردن خود نبودند، بلکه مانند انیشتین با خود می گفتند: اینجا کسی مرا نمی شناسد!

به لطف همین تفکرات انیشتینانه! بود که در اندک زمانی فرهنگ سومین حرم اهل بیت(علیهم السلام) به دروازه ی قرآن که نه، به دروازه ی بی حیایی و انحطاط گامی چند، نزدیک شد و ارمغان نا مبارکی بر جای ماند.

اینجاست که باید گفت: آیا این شیراز زیباست؟

این مصیبت اما به شیراز ختم نگشت و مسافران خو گرفته به سبک جدید به دیار خود بازگشتند و در آن مرز و بوم هم گفتند اینجا که همه ما را می شناسد!

و اینچنین بودکه با خواب گران نرگس شیراز وگردش شهر به شهر سبک جدید، نسل های بعد، با حیا و عفاف و حجاب و غیرت، بیگانه و مبتلا به انواع ابتذال گشتند.

ای نرگس شیراز از خواب گران خیز

فرهنگ ثمین رفت به تاراج غمان خیز

از خواب گران خواب گران خواب گران خیز

از خواب گران خیز

******

وبلاگ بهار فارس نوشت: خداوند در اخلاق چه نقشی را ایفا می کند

خدا باوران لحظه ایی از معبود غافل نمی شوند؛ با یاد او نفس می کشند، کار می کنند، سخن می گویند، میخورند و می آشامند و ... در یک جمله با یاد و نام او زندگی می کنند و می میرند.

«قل ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین»/انعام162

به معنی: بگو در حقیقت نماز من، سایر عبادات من، زندگی و مرگ من، برای خدا و پروردگار جهانیان است.

مومن، همه عالم را از منظر خداپرستی و توحید می نگرد و باور دارد که آفریننده و صاحب اختیار همه پدیده ها و انسان ها از جمله خود او خداوند یکتاست. بنا براین رابطه میان او و خدا از یک سو، او و پدیده ها و انسان ها از دیگر سوی، او و خودش از سوی سوم باید بر محور خواست خدا تنظیم گردد، هرچه را خدا می پسندد انجام دهد و از آنچه او نمی پسندد بپرهیزد.

چنین باوری بسان شاه کلید، همه درهای خوبی ها را به روی او می گشاید همان گونه که بسان قفلی محکم، همه راه های فساد را به رویش مسدود می سازد.

در قرآن مجید می خوانیم:

«ان الله یامر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذی القربی و ینهی عن الفحشاء و المنکر و البغی یعظکم لعلکم تذکرون»/نحل90

به معنی: همانا خداوند به دادگری و نیکوکاری و بخشش به خویشاوندان فرمان می دهد و از کار زشت و ناپسند و ستم باز می دارد. به شما اندرز می دهد، باشد که پند بگیرید.

وقتی مومن این دستور الهی را تابلوی زندگی خود قرار دهد، همواره می کوشد کارها و سخنان خود را با خط کش عدالت اندازه گیری کند و هرگز ار صراط مستقیم عدالت حتی در اندیشه خویش منحرف نشود و نیز هر کار نیکویی را که توان داشته باشد انجام دهد و ... از سوی دیگر در برابر هر کار زشت و منکری که قرار می گیرد، بی درنگ به یاد خدا و خواست او می افتد و گرد او نمی گردد.

اوج این فرمان بری و بهتر است بگوییم دلدادگی هنگامی است که به یاد آوریم چنین نه به طمع بهشت و نعمت های جاویدان او انجام می گیرد و نه از روی ترس و هراس از دوزخ، بلکه اساس آن، همان شناخت و ایمان و عشق به معبود و محبوب است همانطور که امیرمومنان(ع) فرمودند:

«الهی ماعبدتک خوفا من نارک و لا طمعا فی جنتک بل وجدتک اهلا للعباده فعبرتک»/نهج البلاغه-حکمت229

به معنی: خدایا من نه از ترس دوزخ تورا می پرستم و نه به طمع بهشت، بلکه چون تورا شایسته می دانم می پرستم.

باید گفت: اخلاق و زیبایی های اخلاقی در پرتو ایمان به خدا معنا پیدا می کند و منهای اخلاق،کارهای اخلاقی از پشتوانه محکمی برخوردار نیستند و هر فعل اخلاقی تا به خدا متصل نگردد ابتر و بی هدف است. به گفته شهید مطهری:

«مساله اخلاق و شرافت های انسانی و اخلاقی در مکتب خداپرستی در هیچ مکتب دیگری قابل توجیه و تایید نیست. تنها این مکتب است که می تواند آن را توجیه کند. یعنی یکی از دروازه هایی است که انسان را با عالم معنا آشنا می کند و به عالم مذهب معتقد می نماید»/فلسفه اخلاق-ص134

و همانطور که ایمان موجب اخلاق نیکو می گردد، اخلاق نیکو نیز آدمی را در مسیر ایمان به خدا قرار می دهد و ایمان مومنین را افزایش می دهد.

******

وبلاگ اندکی صبر نوشت: چرا اقتصاد و فرهنگ؟ چرا عزم ملی و مدیریت جهادی؟

سال 1393 در میانه یک دوره ی 6 ماهه آزمایشی توافق هسته ای آغاز شد و همانطوری که پیش بینی می شد با زیاده خواهی های طرف مقابل چه در مسائل هسته ای و چه در به وسط کشاندن مسائل متفرقه و بهانه های جدید و قدیم و حتی عدم پایبندی طرف غربی به مفاد همان توافق، رسیدن به توافق جامع بعید به نظر می رسد و به احتمال قریب به یقین، بساط تحریم ها همچنان برقرار خواهد بود و در این شرایط درک حساسیت مسئله بسیار حیاتی است، از یک سو اگر در برابر تحریم ها قوی تر باشیم، ابزار ما در مذاکرات برنده تر خواهد بود و از سوی دیگر اگر مذاکرات هم به نتیجه نرسید، عملاً با خنثی کردن تحریم ها می توان مهر بی فایده بودن تحریم ها را بر این پرونده محنوس زد و در آن موقع، طرف مقابل تنها متضرر تحریم ها بوده و اوست که باید منت کشی کند.

سؤال کلیدی این که، اگر بخواهیم با واکسن اقتصاد مقاومتی کشور را در برابر تحریم ها مقاوم کنیم، آیا تحقق چنین مسئله ای در دنیایی که داشتن تعامل در آن یک به یک امر عادی بدل شده است اصولاً برای هیچ کشوری میسر است؟ پاسخ سؤال به منابع و استعدادهای آن کشور بستگی، کشوری که حتی نفت و گاز دارد، کشتزارهای پهناور و چهار فصل دارد، رودخانه و دریاچه و دریای آزاد دارد، انواع معادن تحت الارضی و سطح الارضی دارد، سرشار از نیروهای انسانی باهوش و مستعد است چرا نباید بتواند مایحتاج ضروریش از سیب زمینی تا گندم و لوازم خانگی و خودرویش را خودش تولید کند؟ مگر در مباحث نظامی و نانو و هسته ای و شبیه سازی و... نتوانستیم که در تأمین مایحتاج ضروری مان نتوانیم، پس ما نه براساس احساسات و یا تعصب بلکه براساس منطق و تجربه می دانیم که می توانیم و اگر انجام نداده ایم تنها از ضعف گفتمانی و قلت اراده و تلاش بوده است.

می توان با جرأت گفت که ریشه تمام مشکلات در هر جامعه ای از ضعف های فرهنگی است به نحوی که اگر رشته ی هر مشکلی را بکشیم در نهایت به یک اختلاف فرهنگی می رسیم، به عنوان مثال اگر رانندگی در کشور ما اینقدر مشکل دارد دلیلش قطعاً در ضعف فرهنگی است و اگر مردم نسبت به برخی از قوانین بیشتر رعایت می کنند دلیلش بازهم در فرهنگ است. همانطور که پیشرفت در هر مسئله ای مستلزم تغییر فرهنگ است، جهش نیز در هر مسئله ای به تحول فرهنگی در آن خصوص نیازمند است و جهش فرهنگی چیزی متفاوت با فرانیدهای طولانی فرهنگسازی است و وقتی حاصل می شود که نگرش ها و آگاهی ها به سرعت افزایش یافته و اراده ها بر اساس آگاهی ها عزم گردد و این مفهوم عبارت حیاتی "عزم ملی" است و برای تحقق آن باید به آگاهی بخشی و روشنگری مردم افزود و این همان مهمی است که طی سال های اخیر رهبر معظم انقلاب یک تنه علم آن را به دوش می کشند یعنی هم بر دشمن شناسی و افشاکردن نقشه های دشمن تأکید دارند تا مردم نسبت به اهمیت مسئله حساس شوند و هم بر راه حل ها تأکید می ورزند تا تغییر نگرش و تغییر فرهنگ به تغییر رفتار ختم گردد که این مسئله با تدوین برنامه های اقتصاد مقاومتی در یک ماهه اخیر به نقطه عطف تاریخی خود رسیده است.

بحث فرهنگ اما از جنبه ی دیگری نیز اهمیت دارد، اکنون نه تنها مسائل اقتصادی کشور را باید با اصلاح فرهنگ رفع کرد بلکه اصلاح فرهنگ نیز به عزم ملی و البته عزم نخبگان فرهنگی نیاز دارد و رهبر انقلاب در همین خصوص به نقش تشکل ها و گروه هایی که به صورت خودجوش به مسائل فرهنگی رو آورده اند اشاره کردند و از فعالیت هایی که در این سال ها افزایش یافته است تجلیل کردند چرا که گروه ها و تشکل های مردمی نیز بخش مهمی از عزم ملی در اصلاح فرهنگ و البته اقتصاد را تشکیل می دهند که با انتقاد، پیشنهاد و فعالیت های اجرایی می توانند به مراتب بیش و پیش از فعالیت های اداری دیوانسالارنه (بوروتراتیک) و مبتنی بر آمارهای کمی و حاکمیتی مؤثر باشند.

در کنار "عزم ملی"، نهادهای حاکمیتی نیز نقش حساسی دارند، باید بستر برای فعالیت های اقتصادی و فرهنگی مردم فراهم گردد تا با اصلاح قوانین، کاستن موانع دیوانسالارانه و حمایت های مؤثر بتوانند خودشان برای کشوری که به آن تعلق دارند کاری کنند و این امور در هیچ سازمان و تشکل دولتی صورت نمی گیرد مگر این که از شیوه های اشتباهی که به آن خوکرده است فاصله بگیرد و این یعنی باید ساختارهای غلط اداری و حاکمیتی از حالت خشک و فاقد حساسیت به حالت منعطف و دلسوزانه متمایل گردد که این شیوه مدیریتی با توجه به تجارب موفقی که در سازمان جهادسازندگی وجود داشته است به "مدیریت جهادی" معروف گردیده است که در حوزه های اقتصادی و فرهنگی باید در دستور کار قرار گیرد:

الف- به لحاظ اقتصادی بخش زیادی از بستر سازی را می توان در قالب اجرای صحیح اصل 44 انجام داد و بخش دیگرش را باید با افزایش آرامش داخلی اقتصاد (از طریق اصلاح قوانین، کاهش دیوانسالاری و حمایت های مؤثر) و کاهش تأثیر تنش هایی که از بیرون اعمال می گردد، فراهم نمود. باید اقتصاد مقاومتی به صورت اصولی و علمی در کشور جاری گردد و البته همانطوری که عرض شد این اصلاحات محتاج یک "مدیریت جهادی" به ویژه در اقتصاد است.

ب- در خصوص مسائل فرهنگی نیز باید از فعالیت رسانه ها، تشکل ها و نهادهای فرهنگی و هنرمندان انقلابی حمایت نمود تا فرهنگ سالم اسلامی و ایرانی اجازه ی جاری شدن در جامعه را پیدا کند ولی با توجه به فضای نامطلوبی که در عرصه ی فرهنگی کشور در حال حاکم شدن است، به نظر می رسد بخش های مردمی در عرصه فرهنگ، به عزمی بیش از عزم اقتصادیون نیاز داشته باشد، چرا که نه تنها حمایتی از این تشکل ها نخواهد شد بلکه به احتمال قریب به یقین فعالیت های ناب فرهنگی، اسلامی و انقلابی با مانع تراشی هایی نیز مواجه خواهد شد. یکی از مشکلات عمده ای که در بحث "عزم ملی" در کارهای فرهنگی نگران کننده است، جایگاه تشکل های مردم نهاد است، چرا که این تشکل ها به لحاظ قانونی زیر نظر وزارت کشور و استانداری ها قرار دارند و با توجه به نگرش امنیتی غالب در این وزارتخانه، عملاً توقع چندانی در این خصوص متصور نخواهد بود، مگر این که جایگاه قانونی تشکل های مردم نهاد در هر زمینه ای به وزارتخانه ی مربوطه بازگردد.

نتیجه: مختصری که در بالا آمد می تواند بیانگر دلیل نام گذاری شعار امسال به "اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی" باشد تا مردم و مدیران دست در دست هم بتوانند تهدیدهای موجود را به عنوان فرصتی برای بی اثر کردن تمام تهدیدات فعلی و حتی آینده غنیمت بشمارند، شعار امسال از این جهت اهمیت دارد که غیر از چاره اندیشی برای شرایط حاضر، تمام کارهای نیمه کاره سال های اخیر را در دل خود تأمین می کند، یعنی با تحقق این شعار، هم الگوی مصرف اصلاح می شود، هم جهاد اقتصادی محقق می شود، هم تولید ملی رونق می گیرد، هم سرمایه و نیروی کار ایرانی محترم شمرده می شود و هم حماسه اقتصادی محقق می گردد و این امر، گستردگی این شعار امسال و حساسیت کار همه ما را می رساند.

******

وبلاگ سحاب نوشت: یا باد آن روزگاران یا باد

نظرتون راجب این عکس ها چیه؟ به نظرتون ما دختر پسرهای امروزی، دلمون به اندازه ی دلهای آدم های این عکس ها بزرگ هست یا نه؟ آدم های که نمی دونم هنوز هم بین ما هستن یا ... یا پر کشیدن رفتن.

******

وبلاگ شهر من نوشت: دس مریزا کاکو

خدایی تو مهمون نوازی و مهربونی که میشه هر جُی ایران که بری، هیچ جُ به پُی شیرازیا نَمیرسه، اومدم هم سال نو رو تبریک بگم، هم یه خسه نباشید به مردم خونگرم استان خودُم بگم، کاکو نخسته...

شاید به پای سبز و خرمی و شهرت استان همسایمون نرسیم اما خدایی اونا هم به پُی صفُی شُمُ نَمیرسن، خدایی تو عیدی دو تُ استان رفتم هیچ جُ مثه فارسیا نبودن . بنازم ای همه صفا رو

******

وبلاگ داستانک نوشت: عید

اتوبوس دیر کرده است، من خسته‌ام، چشمهایم سرخ شده از بی خوابی، حوصله ندارم.

زن کنار دستی اما تمیز و مرتب است، هر روز می بینمش، همیشه همینقدر مرتب است و لبخند می زند. امروز اما انگار توی فکر است.

کمی بعد رو می‌کند به من که: حقوق شما رو هم دیر میدن؟ با لحن دلداری دهنده‌ای می‌گویم: آره

می‌گوید: بچه ها هر روز میگن مامان کی میریم خرید عید! اینا هم که حقوق نمیدن، تازه هر شب هم مهمون دارن و تا دیر وقت منو نگه میدارن، بشور، بساب، بپز.... سه روزِ درست پسرامو ندیدم...

******

وبلاگ بچه های جنگ نوشت: سید شوخی نکن راستی راستی شهید شدی؟

منو سید مرتضی دست گردن هم انداخته بودیم یه لحظه حس شیطنت اومد سراغم و یهو گفتم آخ و رفتم زیر آب بنده خدا سید مرتضی داشت منو هی صدا میزد و گریه می کرد، که یهو سرمو از تو آب در آوردم، بغلم کرد و گفت تو رو خدا دیگه از این شوخیا نکن، گفتم ببخشید.

یه ده دقیقه که گذشت یهو سید مرتضی گفت آخ و رفت زیر آب، با خودم گفتم حقشه اگه بیرون بیاد چنان بترسونمش، اولش نمی خواستم باور کنم و همش می گفتم عجب نفسی داره هر چی منتظر موندم و گفتم سید، سید، تو رو خدا دارم نگران می شم، سید دیگه بالا نیومد راستی راستی شهید شده بود، البته قول شفاعتو قبل از شهادت به همدیگه داده بودیم.

شادی روح شهدای مظلوم غواص صلوات

******

وبلاگ رو به راه نوشت: وقتی معصوم می ترسد!!!

برایم جالب بود وقتی با شهامتی مثال زدنی ایستاد و گفت: «اینکه تو به خودت شک داری به من ربطی نداره؛ من که به خودم شک ندارم. صدتا از اینام که بیان و برن من عین خیالم نیست؛ آدم اگه فکرش خراب نباشه با دیدن این قیافه ها و لباس ها طوریش نمیشه...»

وقتی دیدم داغ کرده و داره یه تیکه میره جلو، چیزی نگفتم و گذاشتم تموم حرفاشو بزنه؛ گفتم بزارم هر چی تو دلش عقده شده بریزه بیرون، منم میشم یه گوش شنوا که هیچ عکس العملی نشون نمیده.

حرفاش که تموم شد، خداحافظی کرد و رفت. منم سریع دست به قلم شدم و براش اینطور نامه نوشتم: سلام، نخواستم با جرّ و بحث کردن ناراحتت کنم ولی گفتم اگه این سخن امام صادق رو بخونی بد نیست: «امام صادق علیه السلام فرمودند: حضرت علی(ع) بر زنان سلام می کرد ولی کراهت داشت که بر زنان جوان سلام نماید، و می فرمود: نگران هستم از این که از صدای آنها تعجب نمایم و این کار ضررش برای من بیش از ثواب آن باشد!»(1)

فقط یک سوال باقی میماند؛ از چیزی که امام معصوم از آن خوف داشت و میترسید، تو نمی ترسی؟

(1) اصول کافی ج 2، ص 648

******

وبلاگ چهل حدیث نوشت: با خشم، تربیت ممکن نیست

نظرات بینندگان