
هشدار فوری؛
بزرگترین دریاچه فارس، چشمانتظار همت مسئولان است
دریاچه بختگان، دومین دریاچه بزرگ ایران که روزگاری زیستگاه هزاران پرنده مهاجر و منبع حیات شرق فارس بود، امروز در سکوت کامل به دشتی ترکخورده بدل شده است.
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی پایگاه خبری تحلیلی «شیرازه»، بختگان دیگر دریاچه نیست؛ بستر ترکخوردهای است که نمک و خاک خشک در آن به چشم میخورد. سکوتی سنگین جای آواز پرندگان مهاجر را گرفته است.
فلامینگوها، دُرناها و مرغابیها که روزگاری این پهنه را مأمن خود میدانستند، اکنون از این زیستگاه رانده شدهاند.
خشکشدن بختگان نتیجه مستقیم دخالتهای انسانی است. سدهای درودزن، سیوند و ملاصدرا مسیر طبیعی رودخانهها را بستند و رگهای حیاتی دریاچه را قطع کردند.
برداشت بیرویه آب از سفرههای زیرزمینی و حفر هزاران چاه غیرمجاز نیز تیرخلاص را بر این اکوسیستم ارزشمند وارد آورد.
پیامدها آشکار است: نابودی کامل زیستگاه پرندگان مهاجر، افزایش شوری خاک، گسترش شورهزارها و تهدید جدی برای کشاورزی منطقه.
باغهای انجیر، بادام و زیتون که شریان اقتصادی شرق فارس بودند، امروز با خطر نابودی دستوپنجه نرم میکنند و زندگی هزاران کشاورز را تهدید میکنند.
ابعاد اجتماعی بحران نیز هولناک است. بسیاری از خانوادهها به دلیل نابودی کشاورزی، معیشت خود را ازدستدادهاند.
مهاجرت اجباری به شهرها در حال افزایش است و روستاهای اطراف دریاچه یکی پس از دیگری خالی از سکنه میشوند. بختگان نهتنها طبیعت که انسانها را بلعیده است.
لزوم استفاده از آخرین فرصتهای نجات دریاچه بختگان
کارشناسان بارها هشدار دادهاند که ادامه این روند، به فاجعهای جبرانناپذیر ختم خواهد شد. آنها خواستار تدوین برنامهای جامع و فوری هستند؛ از رهاسازی بخشی از آب پشت سدها و توقف پروژههای مخرب، تا پایش دقیق برداشتها و آموزش جوامع محلی برای حفاظت از منابع طبیعی.
بااینحال، دریاچه بختگان هنوز آخرین فرصتهای خود را از دست نداده است.
اگر امروز تصمیمهای بزرگ گرفته شود، شاید بتوان بخشی از حیات ازدسترفته را بازگرداند. فردا دیگر دیر خواهد بود؛ فردا تنها بیابانی شور و خاطرهای محو از دریاچه باقی خواهد ماند.
بختگان دیگر تنها یک دریاچه خشکشده نیست؛ نشانهای است از زنجیرهای معیوب در مدیریت منابع، زخمی بر پیکر طبیعت، تهدیدی برای کشاورزی و خطری برای امنیت اجتماعی و اقتصادی منطقه.
خشکشدن آن، یعنی خاموششدن آواز پرندگان مهاجر، فروپاشی باغهای انجیر و بادام، کوچ اجباری خانوادهها و نابودی هویتی که نسلها با آن زیستهاند.
امروز، انتخابی پیشروی ماست: یا با شجاعت، منابع آبی را عادلانه مدیریت کنیم، حق آب طبیعت را بازگردانیم و با همکاری ملی برای احیای بختگان برخیزیم یا در تاریخ، بهعنوان نسلی که در برابر مرگ یکی از بزرگترین دریاچههای ایران سکوت کرد، محکوم شویم.
نجات بختگان، نجات یک جغرافیا نیست؛ نجات زندگی، فرهنگ و آینده است.
اگر امروز اقدام کنیم، هنوز روزنهای از امید باقی است. اما فردا، نه پرندهای برای پرواز خواهد ماند، نه کشاورزی برای زندهماندن و نه نسلی که ما را ببخشد.
انتهای خبر/۲۲۴۲۲۴
لینک کوتاه خبر
نظر / پاسخ از
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر میگذارید!