حالت تاریک
پنج‌شنبه, 16 مرداد 1404
آیا مایل به نصب وب اپلیکیشن پایگاه خبری تحلیلی شیرازه هستید؟
جواز شهادتش از سوی امام زمان صادر شد
سید کوچک موسوی معروف به شهید امام رضایی؛

جواز شهادتش از سوی امام زمان صادر شد

شهید سید کوچک موسوی دائم ذکر خدا بر لب داشت و طلب شهادت می‌کرد. دو هفته قبل از شهادت «شب ۱۹ رمضان» در خواب، سردار شهید مجید سپاسی جواز شهادتش را که از سوی امام زمان«عج» صادر شده به دستش می‌دهد.

به گزارش گروه فرهنگی پایگاه خبری تحلیلی «شیرازه»، به نقل از خبرگزاری فارس، سردار شهید سید کوچک موسوی در۱۷ شهریور ماه سال ۱۳۲۹ در خانواده‌ای از سادات روستای جعفر آباد بیضاء فارس دیده به جهان گشود.

چند ماهی بعد از مرگ جانسوز پدرش متولد شد و اینگونه در ابتدای کودکی طعم تلخ محرومیت و مصائب را چشیده و پرورش یافت و با وجود تمام مشکلات دست از تلاش برنداشت. این شهید بزرگوار بعد از گذراندن تحصیلات در زادگاهش، از همان نوجوانی مشغول به کار شد و چون نمی‌توانست ظلم و ستم را نسبت به مردم ستم‌دیده زادگاهش تحمل کند، دائم با زورگویان در ستیز بود.

در سال ۱۳۵۱همسری از خانواده  سادات اختیار نمود و دو سال بعد نیز در کارخانه آزمایش فارس استخدام شد. در تظاهرات‌های ضدرژیم شاهنشاهی در سطح شهر، محل کار و زادگاهش همگام با امت شهیدپرور و انقلابی شیراز شرکت فعال داشت.

وی با اینکه جوان بود، اما سختی روزگار از او فردی عاقل، وارسته و با تجّربه ساخته بود، تا جایی که بستگان، آشنایان و حتّی همسایگان مشکلات خودشان را با او در میان  می‌گذاشتند و وی نیز در حد توانش به آنها کمک می‌کرد.
 
سردار امام رضایی خوشرو، خوش برخورد، مردم‌دار و باتجربه بود و به مادرش احترام خاصی می‌گذاشت به همین دلیل نزد اطرافیان از احترام خاصی برخورداربود و در اوج جوانی حکم بزرگ‌خاندان محله را داشت.

سال ۱۳۵۹ قبل از آغاز تهاجم رژیم بعث عراق با اینکه در کارخانه «آزمایش» شاغل بود به عشق امام «ره» و انقلاب آن‌جا را رها کرد و به خیل سبزپوشان سیدالشهدا «ع» در سپاه پیوست.

با آغاز تهاجم رژیم بعث عراق در مهر ماه ۵۹ از غرب کشور به جنوب رفت و مدت ۶۰ ماه در جبهه‌ها حضور داشت.  در عملیات‌های خیبر و بدر مجروح شیمیایی شد. اغلب در مسیرهای طولانی بدون راننده کمکی رانندگی می‌کرد.

وقتی از جبهه باز می‌گشت به سرکشی فامیل و اطرافیان و پیگیری مراحل ساخت مسجد ابوالفضل «ع» محله «بهرام‌آباد» و امور فرهنگی و مذهبی «برپایی مراسم دعا به‌صورت دوره‌ای در منزل بستگان و برگزاری کلاس قرآن در منزل به اتفاق روحانی بزرگوار شهید احد عمویی» مشغول بود.

با اتمام جنگ تحمیلی به دلیل شدت جراحات شیمیایی در منزل بستری شد، سید هرگز حاضر به تشکیل پرونده و استفاده از امکانات بنیاد جانبازان نشد و می‌گفت اگر قرار است پرونده‌ای بجز پرونده پاسداریم تشکیل شود آرزو دارم پرونده شهادتم باشد.

جواز شهادت سید کوچک از سوی امام زمان«عج» صادر شد

دائم ذکر خدا بر لب داشت و طلب شهادت می‌کرد. دو هفته قبل از شهادت «شب ۱۹ رمضان» در خواب، سردار شهید مجید سپاسی جواز شهادتش را که از سوی امام زمان«عج» صادر شده به دستش می‌دهد و می‌گوید دو هفته دیگر منتظر آمدنت هستیم.  دائم ذکر خدا بر لب داشت و طلب شهادت می‌کرد.
 

در همان شب همسرش نیز خواب مشابهی می‌بینند که برگه‌ای را از طرف شهید سپاسی به دستش می‌دهند و می‌گویند همسرت را ۱۴ روز دیگر به گلزار شهدا بیاورید بعد از آن خواب، سید لحظه‌شماری می‌کرد و همانطور شد.

امام علی علیه‌السلام به پیشوازش آمد

 روز چهاردهم مورخه۱۳۶۹/۲/۱۰ در بیمارستان نمازی در حالی که ذکر یا علی بر لب داشت از همسرش خواست تا آمدن حضرت علی «ع» دستش را بگیرد پس از چند لحظه اشاره می‌کند که دستم را رها کنید و دست در دست جد بزرگوار به خیل دوستان شهیدش پیوست.

پیکرش بعد از زیارت و نماز در حرم مطهر شاهچراغ «ع» تشییع و در گلزار شهدا شهر شیراز در جوار سایر همرزمانش در قطعه ۱۲محمدرسول الله «ص» ردیف سه به خاک سپرده‌شد.

تربت این شهید به‌دلیل کرامات مستمری که دیده می‌شود خصوصا برات زیارت امام هشتم «ع»، زیارتگاه عاشقان اهل‌بیت «ع» و ارادتمندان آقا علی ابن موسی الرضا «ع» است و از همین‌ رو به سردار شهید امام رضایی معروف شده‌ است.
 
حاج علی اسماعیلی در سفری که اواخر سال ۱۳۹۰ به زیارت مقتل شهدای جنگ تحمیلی رفته بود، با دیدن عکس همرزم شهیدش از آن بزرگوار این گونه نقل کرد: در جزیره مجنون به‌ دلیل استفاده گسترده عراق از بمب شیمیایی آمار مجروحان و شهدا زیاد بود.

 ما به جای آمبولانس از اتوبوس‌هایی که صندلی آن‌ها را برداشته بودیم برای این کار استفاده می‌کردیم  و بدون لحظه‌ای وقفه به انتقال مجروحان و شهدا مشغول بودیم و شهید موسوی چون از نظر جسمی قوی‌تر از ما بود بیشتر تلاش می‌کرد، همان جا بود که شیمیایی شد.

  این شهید بزرگوار قوی، پرتوان و خستگی‌ناپذیر بود به ‌طوری که چندین نفر همزمان او را می‌گرفتیم تا کمرش را به خاک بزنیم، اما موفق نمی‌شدیم. بسیاری از مردم و بزرگان از کرامات ایشان روایت کرده‌اند. یک کوچه و عابری که باید میرفت یک کعبه و زائری که باید می‌رفت چشمانِ شهید جاده را حس می‌کرد انگار مسافری که باید میرفت روحش شاد و یادش گرامی باد. 

انتهای خبر/

لینک کوتاه خبر

نظر / پاسخ از

  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.

هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر می‌گذارید!