
میهمان نهجالبلاغه باشیم؛
نکوهش بخل و ترس و فقر
نکوهش بخل و ترس و فقر در کلام مولا علی علیه السلام
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی پایگاه خبری تحلیلی «شیرازه»، به نقل مؤسسه تحقیقات و نشر معارف اهلبیت علیهمالسلام، مولای متقیان علی علیهالسلام در حکمت سوم نهجالبلاغه میفرمایند: «الْبُخْلُ عَارٌ، وَ الْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ، وَ الْفَقْرُ يُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ «حَاجَتِهِ» حُجَّتِهِ، وَ الْمُقِلُّ غَرِيبٌ فِي بَلْدَتِهِ.» « بخل، ننگ است و ترس، نقص است و تنگدستى، زبان زيرك را از بيان حجتش بر بندد و بينوا در شهر خود غريب است.»
امام علیهالسلام در این حکمت والا به چهار نقطه ضعف اخلاقى و اجتماعى انسان اشاره مى کند و آثار سوء هر یک را بر مى شمرد تا همگان از آنها فاصله بگیرند.
نخست مى فرماید: «بخل ننگ است»; «الْبُخْلُ عَارٌ».
بخل آن است که انسان حاضر نباشد چیزى از مواهب خداداد را در اختیار دیگران بگذارد، هرچند امکانات او بسیار بیش از نیازهاى او باشد و نقطه مقابل آن سخاوت و کرم است که گاه سبب مى شود انسان حتى وسائل مورد نیاز خود را به دیگران ببخشد و خود به کمترین مواهب حیات قناعت کند.
عار بودن بخل و افتخار بودن کرم و سخاوت بر کسى پوشیده نیست، زیرا اول آنکه بخل سبب نفرت مردم از بخیل مى شود و افراد نزدیک و دور از او فاصله مى گیرند و دوم آنکه بخل سبب سنگدلى و قساوت است،
زیرا بخیل ناله مستمندان را مى شنود و چهره رقت بار آنها را مى بیند و در عین حال به آنها کمکى نمى کند و این مایه قساوت است.
سوم آنکه بخل سبب مى شود که بسیارى از منابع اقتصادى از گردش تجارى سالم خارج شود و به صورت کنز و اندوخته در آید؛ در حالى که گروهایى در جامعه ممکن است به آن نیاز داشته باشند.
چهارم افراد بخیل گاه به زن و فرزند خود نیز تنگ و سخت مى گیرند به اندازهاى که مرگ او را آرزو مى کنند و این عار و ننگ دیگرى است.
پنجم افراد بخیل به سبب دلبستگى فوقالعاده غیرمنطقى به مال و ثروتشان از نظر تفکر اجتماعى بسیار ضعیف و ناتوانند و این هم ننگ و عار دیگرى است، لذا امام علیهالسلام در عهدنامه معروف مالک اشتر به او توصیه مى کند که هرگز بخیل را در مشورت خود دخالت ندهد که او را به ترک حق دعوت مى کند و از تهىدستى و فقر مىترساند; «لاَ تُدْخِلَنَّ فِی مَشُورَتِکَ بَخِیلاً یَعْدِلُ بِکَ عَنِ الْفَضْلِ وَیَعِدُکَ الْفَقْر».
آنگاه امام در سومین جمله اشاره به آثار فقر در زندگى انسانها مىکند و مىفرماید: «فقر شخص زیرک را از بیان دلیلش گنگ مىسازد»; «وَ الْفَقْرُ یُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ». اشاره به این که از یک سو افراد فقیر در خود احساس حقارت مىکنند و هر اندازه فَطِن و باهوش باشند بر اثر این احساس حقارت از گفتن حرف حساب خود و دفاع از حقوق خویشتن باز مىمانند.
و از سوى دیگر چون مىدانند بسیارى از مردم براى سخنان آنها بهایى قائل نمىشوند؛ چون غالباً دنیاپرستند و براى افراد ثروتمند شخصیت قائلند همین احساس سبب مىشود که فقیران نتوانند حرف حق خود را بیان کنند.
حضرت در چهارمین و آخرین جمله که در واقع تکمیلکننده جمله سوم است مىافزاید: «آن کس که فقیر و تنگدست است حتى در شهر خود غریب است»; «وَالْمُقِلُّ غَرِیبٌ فِی بَلْدَتِهِ».
زیرا غریب کسى است که دوست و آشنایى ندارد و احساس تنهایى مىکند و مىدانیم دنیاپرستان از افراد فقیر و تنگدست فاصله مىگیرند و آنها را در شهر خود غریب مىگذارند و به عکس ثروتمندان حتى در بلاد دوردست از وطنشان غریب نیستند.
انتهای خبر/
درباره نویسنده
لینک کوتاه خبر
نظر / پاسخ از
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر میگذارید!