روایت یک شهید روحانی؛
سیره معنوی شهید باهنر
حجت الاسلام والمسلمين شهيد علي ايرانمنش، پسر دایی و همدرس شهيد باهنر پيش از رسيدن به فیض شهادت، يادگاري نيكو از خود به جا گذاشت و خاطرات ایشان در کتاب «شهيد دكتر باهنر؛ الگوي هنر مقاومت »به تشریح آورده شده است.
به گزارش شیرازه، حجت الاسلام والمسلمين شهيد علي ايرانمنش، پسر دایی و همدرس شهيد باهنر پيش از رسيدن به فیض شهادت، يادگاري نيكو از خود به جا گذاشت و خاطرات ایشان در کتاب «شهيد دكتر باهنر؛ الگوي هنر مقاومت »به تشریح آورده شده است.
این شهید والا مقام در توصیف خاطرات دوران جوانی و طلبگی شهید دکتر محمد جواد باهنر، ماجرای خواب عجیبی به صورت بی واسطه از ایشان را نقل می کنند:
اين خوابي كه من عرض مي كنم قبل از سال 1332 بود كه ما هنوز به قم نرفته بوديم. شهيد باهنر گفتند : در يك شب جمعه، يكي از اقوام كه فوت كرده بود و انسان متقي و اهل تهجد و نماز شب بود در خواب دیدم که ايشان از عالم بالا آمدند. جلو رفتم، فهميدم كه مرده.
گفتم: چطوريد؟ گفت: حالم خوب و وضعم رو به راه است.
گفتم: چطور از بالا به پايين آمديد؟
گفت: ما در عالم ارواح ملكوت اعلي هستيم و زندگي مان هم خوب است و امشب به ما اجازه دادند كه بياييم براي ديدن شماها!
بعد به من گفت: محمدجواد!؛ شما همان طور كه يك اسم روي كره خاكي داريد، طبق اعمال تان يك اسم مخصوص نيز در بالاها داريد كه به آن اسم شناخته مي شويد.
ـ شهید باهنر گفت: من هم چسبيدم به دامن اين بنده خدا و گفتم: بايد بگويي اسم من در بالا چيست._
گفت: نام تو در عالم بالا ناصرالدين است يعني ياري كننده دين...
حتي من گمان مي كنم كه ايشان از ميان 4 فرزندي كه دارند اسم فرزند اول شان را گذاشتند «ناصر» و احتمال مي دهم خوابي كه ايشان قبل از رفتن به قم براي ما نقل كردند، شايد همان خاطره خوابي بود كه (تحت تأثيرش) اسم اولين فرزندشان را گذاشتند؛ ناصر و حتي خواب هاي ديگري ديدند كه مي گفتند وضعيتِ بهشت را به من ارائه داده اند؛ با همان كيفيتي كه در قرآن و روايات هست و مي گفت آن قدر نور و صفا و آن قدر روشنايي بود؛ آن چنان كه آن چه در خواب ديده ام، نمي توانم وصف كنم و شهيد باهنر تا اين حد به مرحله صفاي باطن رسيده بودند.
پی نوشت:
جلد دوم كتاب «شهيددكتر باهنر؛ الگوي هنر مقاومت »
ماهنامه شاهد یاران، شماره 111 صفحه 42
انتهای پیام/
نظرات بینندگان