رفع مشکلات حاشیهنشینی بیش از بودجه نیازمند برنامه و انگیزه است/ توجه کاریکاتوری و تصمیمهای عجولانه میتواند آسیبزا باشد
برای مقابله اساسی با این مشکل، حاشیه شناسی را باید پاس کرد بعد وارد فاز عملی شد، چراکه بافت و جنس حاشیههای کلانشهر شیراز و مشکلاتشان باهم متفاوت است. شناسایی دقیق حاشیهها پیشنیاز اساسی کار است و با چند فرم ساده و بخشنامه نمیتوان به نتیجه مطلوب رسید.
کسانی که اطلاعات کافی ندارند و فرصت و توان و انگیزه هم برای شناسایی دقیق ندارند، بهتر است به خواب عمیق خود ادامه دهند و صرفاً بر اساس جوگیری و پیروی از مد سال فضا را شلوغ نکنند چرا که تجمع بیجا و انعکاس اخبار توخالی و نمادین و اعلام رقمهای نجومی برای رسیدگی به حاشیهها مانع خدمترسانی است.
برای رفع مشکلات حاشیهنشینی قطعاً بودجه و اعتبار لازم است اما بیش از بودجه و اعتبار فکر و برنامه و انگیزه و حرکت حسابشده لازم است. چهبسا پول اندکی که با فکر و برنامه و انگیزه صحیحی به نتایج بزرگ منجر شود اما در صورت نبود برنامه و هدفگذاری نادرست، بودجه میلیاردی هم اگر تأمین شود به خاطر گیجی و بیبرنامگی به هدر خواهد رفت و نتایج چندانی را شاهد نخواهیم بود. از طرفی هرکس ذرهای تجربه کاری داشته باشد متوجه تفاوت بودجه مصوب با بودجه محقق شده میشود پس در بوق و کرنا کردن بودجه مصوب که معلوم نیست چند درصد آن محقق خواهد شد هنر نیست.
در معضل حاشیهنشینی هم مانند خیلی از مسائل همچنان پیشگیری بهتر از درمان است در تلاشهای مبارکی که برای رفع و مقابله با این معضل میشود باید ریشه مهاجرت به حاشیهها نیز بررسی شود وگرنه خدماترسانی صرف به حاشیهها مهاجرت را افزایش میدهد. حاشیه شناسی دقیق کمک میکند در این بزنگاههای حساس درست تصمیم گرفته شود.
برخی حاشیههای شیراز فقط به خاطر مشکل حقوقی ایجاد شدند و چون صاحب قانونی زمینها که یا شهرداریها هستند یا ادارات دولتی با مردمی که آنجا ساکن هستند و ادعای مالکیت دارند و طی سالیان دراز قول تملک به آنها دادهشده، مشکل حقوقی دارند؛ خدماترسانی به آنها انجامنشده است بنابراین با پیگیری این مشکلات حقوقی مشکلات آنها قابلحل است و نیازی بهصرف انرژی و بودجه برای خدماترسانی به این نقاط نیست؛ اما برخی حاشیهها روستای حاشیهای بودند که بهتدریج با گسترش شهرها به شهر متصل شدند یا مردم روستا به خاطر مشکلات متعدد مانند خشکسالی و ضربه واردات به تولید و ...به حومه شهرها پناه آوردند، یا مهاجرت معکوس شکلگرفته و به خاطر شرایط و مشکلات اقتصادی یا بزهکاری و اجبار به اختفا، برخی از شهر به حاشیهها مهاجرت کردند. آنچه مسلم است نوع برخورد با هر نوع حاشیهنشینی طبیعتاً متفاوت خواهد بود و نمیتوان برای درمان هرکدام از این دردها نسخه عجولانه و یکسان پیچید.
باید توجه داشت که این حاشیهها ناگهانی شکل نگرفته و سالها زمان برده بنابراین باعجله نمیتوان کاری از پیش برد و حداقل بهاندازه زمان تشکیلشان و یا شاید خیلی بیشتر باید برای رفع این مشکلات زمان گذاشت نباید کیفیت کار را فدای سرعت و گزارش کارهای فصلی و سالانه کرد. در این مسیر پرفرازونشیب استفاده از تجربیات افراد و گروههای خالص و گمنامی که وقتی رسیدگی به مشکل حاشیهنشینی مد نبود برای آنوقت و انرژی و سرمایه صرف کردند میتواند مؤثر واقع شود و بهصورت جهشی کار را پیش ببرد.
همانقدر که غفلت از معضل حاشیهنشینی عواقب مهلکی برای جامعه به دنبال دارد، توجه کاریکاتوری و تصمیمهای عجولانه برای ارائه خدمات بدون شناسایی و آگاهی کافی نیز میتواند آسیبزا باشد.
*نجمه اشرفی