کد خبر: ۱۱۷۱۰۶
تاریخ انتشار: ۰۸:۴۹ - ۲۵ آذر ۱۳۹۶

بعد از این نوبت چیست؟

این سیاست‌ها، شدیدترین آسیب‌ها را به مردم و حامیان اصلی نظام وارد کرد و در یک شب،ثروت مرد ایران را به یک دهم ارزش خود تقلیل داد.
به گزارش شیرازه،«حسین شمسیان» در یادداشت روزنامه «کیهان» نوشت:

از حدود دو قرن قبل، استعمارگران و بخصوص انگلیسی‌ها، هر وقت قصد داشتند بخشی از خاک یک سرزمین را جدا کنند، با تربیت ‌اشرار و عوامل دست‌نشانده، مدتی در آن منطقه ناامنی ایجاد می‌کردند، استمرار این وضعیت مردم را آواره و فراری می‌کرد و مدتی بعد، حاکمیت مرکزی که در تامین امنیت و تثبیت اسکان مردم ناکام مانده بود، با وساطت یک دولت استعمارگر، از آن بخش آشوب‌زده خود چشم‌پوشی می‌کرد و حق حاکمیت را در قالب کشور یا دولتی مستقل به آنها واگذار می‌کرد!


بررسی تاریخ معاصر نشان می‌دهد که بسیاری از رهبران شورشی، هرگز نمی‌دانستند که در پازل مثلا انگلیس بازی می‌کنند و بعضاً در این توهم بودند که عدالتخواهانه یا استقلال‌طلبانه مبارزه می‌کنند! اما سناریو را دیگری نوشته بود و حتی سناریونویس، اسباب نارضایتی را هم در حکومت مرکزی تعبیه می‌کرد!


حالا سالهاست که تقسیم جغرافیایی جای خود را به تسلیم سیاسی داده و استعمار همان شگرد را در قالبی جدید و البته بسیار هوشمندانه دنبال می‌کند و جا دارد همه تحولات مربوط به جمهوری اسلامی- با این همه دشمن قسم‌خورده- را در این فضا ببینیم، هرچند دیگران با گفتن کلمه «توهم توطئه» خود را به خواب بزنند و انتظار داشته باشند ما هم خواب بمانیم!


آرزوی مهم دشمنان انقلاب و در راس آن آمریکا، دلسرد کردن اصلی‌ترین پشتوانه نظام یعنی مردم از فداکاری برای جمهوری اسلامی است. این آرزو، صد البته به گور بردنی است اما نباید از کید دشمن غافل بود.


یکی از اصلی‌ترین زمینه‌های ناامیدی و دلسردی مردم، احساس عقب‌ماندگی اقتصادی و گرفتاری اداری است. پیچیده‌تر شدن بروکراسی اداری (در همه دستگاه‌ها و قوا) از یک سو و فقر و رکود و بیکاری از سوی دیگر، موجب رنجش و ناراحتی مردم می‌شود و طبیعی است که دشمن روی این قضیه حساب جدی باز کند و برای نیل به آن، از هیچ کوششی دریغ نکند. فراز و فرود این حرکت تلخ را می‌توان به صورت مفصل مرور کرد، اما به اختصار می‌توان این روند را در دو برش تاریخی ملاحظه کرد:


۱- نخستین سال‌های دهه هفتاد، دوران استیلای جریان لیبرالیستی کارگزاران سازندگی بود. مردم از جنگی ۸ ساله بیرون آمده بودند و نیازمند آرامش و ساختن و آباد کردن کشور بودند. جریان کارگزاران معتقد بود برای ساختن ایران، باید نسخه‌های غربی را اجرا کرد. نتیجه آن شد که برنامه‌های بانک جهانی، صندوق بین‌المللی پول، فائو، سازمان بهداشت جهانی و... به ایران سرازیر شد و از زبان افرادی به ظاهر موجه در دستور کار قرار گرفت.

اجرای آن برنامه‌ها خیلی زود انفجار تورمی ایجاد کرد و مردمی را که به آرامی در حال زندگی معمول بودند، با وعده زیبای فردایی بهتر و درآمدی بیشتر، با بی‌سابقه‌ترین تورم تاریخی کشور یعنی تورم بالای ۵۰ درصد (البته بر اساس آمار رسمی) مواجه کرد. اساس آن سیاست‌ها، آزاد کردن همه قیمت‌ها و رهاسازی همه مدیریت‌ها بود و اسم آن هم «سیاست تعدیل اقتصادی» بود. سیاستی که بر اساس اظهار صریح مدیر وقت آن، با «له شدن فقرا و محرومین زیر چرخ‌های توسعه» عملیاتی و اجرایی می‌شد! در آن سیاست‌ها، حتی اداره بیمارستان‌ها هم «خودگردان» بود و مردم بدون هیچ‌گونه توجیهی باید زیر بار همه هزینه‌ها از نفس می‌افتادند، آموزش و پرورش برخلاف نص صریح قانون اساسی غیرانتفاعی شد و....


این سیاست‌ها، شدیدترین آسیب‌ها را به مردم و حامیان اصلی نظام وارد کرد و در یک شب،ثروت مرد ایران را به یک دهم ارزش خود تقلیل داد.


۲- در سال‌های آغازین دهه ۹۰ اجرای تحریم‌های سخت که بر گراهای داخلی مبتنی بود، زمینه تحمیل یکی از پیچیده‌ترین سیاست‌های آمریکا را فراهم کرد و باعث شد بخشی از حاکمیت خود در عرصه هسته‌ای را با دشمن به ‌اشتراک بگذاریم. آرزوی آمریکایی‌ها این است که این اتفاق در همه عرصه‌ها از جمله موشکی و منطقه‌ای و... هم عملیاتی شود و برای رسیدن به آن هدف، نیازمند ایجاد شرایطی مساعد در جامعه برای پذیرش این اتفاق‌اند. تکرار شرایط روزهای پس از جنگ، شرایط آغاز دهه ۹۰ و در یک کلام شرایطی که مردم خسته شده و به هر راهی تن بدهند، بالاترین هدف دشمن است و در این راه ممکن است کسانی ناخواسته همراهی کنند.


۳- حالا حدود ۲۶ سال بعد از روزهای تلخ و فراموش‌نشدنی حزب کارگزاران، دولت دوازدهم بودجه سال ۹۷ را دقیقا با همان الگو و سیاق و البته بدون آن اسم‌ها تقدیم مجلس کرده است. افزایش ۵۰ درصدی قیمت حامل‌های انرژی، یک شوک تکان‌دهنده و دقیقا کپی سیاست‌های تعدیل اقتصادی است. این یکی از محوری‌ترین بخش‌های بودجه است که از قضا به قلم همان عوامل دهه ۷۰ نوشته شده است. همانند همان سالها،شاهد آنیم که بودجه شرکت‌های دولتی (که تقریبا و بی‌استثنا تمامی آنها جزء شرکت‌های زیان ده هستند) افزایش شدید و شگفت‌آوری داشته است! و این یعنی حیات برخی‌ها در حیاط خلوت دولت همچنان ادامه یابد. در نقطه مقابل، مردم تحت شدیدترین تضییقات مالی و بودجه‌ای قرار می‌گیرند! از قطع یارانه بخش عظیمی از مردم تا افزایش قیمت حامل‌های انرژی و... که طوفان تورمی را در پی خواهد داشت. ماجرا چیست و چرا چنین عملیاتی در حال شکل‌گیری است!؟


۴- دولتمردان سال‌هاست از کاهش شدید نرخ تورم به عنوان بزرگ‌ترین دستاورد دولت یاد می‌کنند. ترجیع‌بند مشهور کاندیدای پوششی انتخابات ریاست جمهوری اخیر با عنوان«مردم یادتان هست که...» بارها و بارها بر تورم در گذشته و آرامش در امروز تاکید داشت. این اتفاق را باید به فال نیک گرفت که یک دولت بتواند تورم را تا مرز ۹ درصد کاهش دهد. حتما هم در آینده این رقم به عنوان بخشی از تاریخ ثبت خواهد شد و برگ زرینی در کارنامه دولت خواهد بود اما اگر به راستی کشوری تورم ۹ درصد دارد، چرا باید قیمت حامل‌های انرژی آن کشور بیش از ۵۰ درصد رشد کند!؟ یکی از این دو عدد دروغ است! پول بنزین را که مردم می‌دهند، پس دروغ نیست...


 همزمان بیش از ۱۶۰ قلم از اساسی‌ترین و روزمره‌ترین داروهای مورد نیاز مردم از ابتدای ماه آتی از شمول بیمه خارج می‌شود! این یعنی شما حق بیمه می‌دهید، اما دفترچه شما اعتبار ندارد! این فرجام قابل پیش‌بینی طرح تحول سلامت است که دولت در طول ۴ سال گذشته بدون توجه به هشدارهای مکرر کارشناسان دلسوز- حتی اصلی‌ترین هم‌جناح‌های خود- با مقاصد سیاسی و انتخاباتی دنبال کرد. تحمیل ناگهانی چنین فشاری به مردم در شرایط کنونی چه معنایی دارد!؟ مسئول دفتر رئیس‌جمهور قبلا گفته بود: ««فکر می‌کردیم» مردم از گرفتن یارانه انصراف می‌دهند و طرح تحول را به راحتی می‌توان اجرا کرد!» اینکه این نوع برنامه‌ریزی، ناشی از فکر است یا تخیل، به کنار اما اکنون که قرار است یارانه‌ها اجبارا قطع شود، چرا دارو آزاد می‌شود و هزینه‌های درمان بالا می‌رود!؟


۵- ممکن است کسی استدلال کند درآمد دولت کم است و ناچار از افزایش قیمت‌ها است. در پاسخ باید گفت اولا خود دولتمردان بارها و بارها گفته‌اند به برکت اجرای برجام، فروش نفت به سطح بی‌سابقه‌ای افزایش یافته و پول آن هم به برکت توافقات بانکی، به کشور باز می‌گردد، پس چگونه می‌توان ادعای کاهش درآمد را پذیرفت آن هم در شرایطی که هیچ سرویس ویژه و خدمت تازه‌ای به مردم داده نمی‌شود!؟

ثانیا فشار اقتصادی شدید به مردم در حالی است که اختلاس‌ها و غارت‌های ۱۵ هزار میلیاردی و... از صندوق ذخیره فرهنگیان و بانک سرمایه و... هر روز اعلام می‌شود و پولی معادل کل بودجه عمرانی کشور یا چند برابر خسارت زلزله کرمانشاه، توسط چند نفر انگشت‌شمار و البته نورچشمی دولت غارت می‌شود! چرا دولت به جای جلوگیری از آن دست‌درازی‌ها، انتقام آن را از مردم در لایحه بودجه می‌گیرد!؟ مثلا اگر ثروت به یغما رفته توسط برادر فلان مقام ارشد دولتی یا برادر آن یکی مقام ارشدتر و... به بیت‌المال برمی‌گشت، بودجه‌ای بیش از بودجه چند استان محروم به‌دست می‌آمد و فشار روی مردم کم می‌شد. بهتر نیست دو نفر قربانی چند میلیون نفر بشوند!؟ هم‌اکنون قریب یکصد هزار میلیارد تومان معوقه بانکی اعلام شده داریم!

بهتر نیست دولت به جای له کردن مردم، فکری برای بازستاندن آنها بکند!؟ در طول دولت یازدهم تاکنون، شستا (مجموعه عظیم شرکت‌های سازمان تامین اجتماعی) بعنوان بزرگ‌ترین کانون اقتصادی کشور که چندصد شرکت و بانک و بیمه و پتروشیمی و.... عظیم و ممتاز را تحت مالکیت دارد، تقریبا هر یک‌سال یک مدیر به خود دیده است! آیا این از تدبیر و دوراندیشی است که چنین مجموعه‌ای تا این حد ثبات مدیریتی نداشته و کار آن به نگرانی کارشناسان و متخصصان امین در ادای دیون و تکالیف قانونی برسد!؟

آیا رواست به جبران آن دست و دل بازی‌ها و رفیق‌بازی‌های سیاسی در پست‌های مدیریتی و کلیدی، به مردم و مستمری‌بگیران و بازنشستگان و... فشار مضاعف وارد شود!؟


۶- در آستانه انتخابات، پیامک‌هایی به مردم می‌رسید که یارانه شما مجددا برقرار شد! سخنگوی دولت حذف ۲۴ میلیون نفر از یارانه‌بگیران را جفا به مردم و ناعادلانه می‌دانست! رئیس‌جمهور قول افزایش خدمات عمومی و استمرار طرح تحول سلامت را داد و... آیا نمی‌توان گفت با گذر از روزهای انتخاباتی و بی‌نیازی دولت به رای مجدد مردم، همه وعده‌ها زیر پا گذاشته شده است!؟

آیا آن حرف‌ها و کارها مصداق بارز «پول پاشی» نبود!؟ حرف‌ها و کارهای کنونی دولتمردان، جفا به مردم و توهین به اعتماد آنهاست و این روزها آثار آن در فضای مجازی و با ترند شدن عناوینی چون «پشیمانیم» آشکارا دیده می‌شود.

اما به نظر می‌رسد برنامه از این هم وسیع‌تر باشد و نباید موضوع را صرفا انتخاباتی دید. به نظر می‌رسد برنامه‌ای جدی برای ناامیدی مردم در دستور کار است. برنامه‌ای که از پایتخت تا دورترین نقاط کشور را با فرمول بودجه، زیر سخت‌ترین فشارها قرار می‌دهد تا... تا یک هدف مهم دیگر را تحمیل کند! باید قبول کرد که سال‌هاست تعرضات جغرافیایی جای خود را به تحمیلات سیاسی و برنامه‌ریزی‌شده داده است.
نظرات بینندگان