قاچاق،لاتاری یا معامله اختیاری؛
حرف حساب«لاتاری» چیست؟
برخورد پدرخانواده دراولویت بندی بین حفظ شرف و ناموس ورفع مشکلات اقتصادی زنگ خطر بزرگی بود که یافتن مصادیق آن در بطن اجتماع چندان هم سخت بنظر نمی رسد.
شیرازه، نوروز97 سینماهای کشور حال و روز خوبی را تجربه کردند و«لاتاری» یکی از فیلمهایی بود که خاطره تلخ و تامل برانگیزش با خاطرات عیدانه خیلی از مردم عجین شد.
بیان ناگفتههای زیر پوست اجتماع در قالبهای هنری مردم را به وجد میآورد و این مهم به عنوان یکی از راههای آشتی مردم با سینماها به خوبی در استقبال مردمی از لاتاری هویدا شد.
از لحاظ انتخاب سوژه عملکردی قوی و خوب را شاهد بودیم اما خلاف آنچه در برخی رسانهها به عنوان موضوع فیلم شایع شده، قاچاق دختران محور و موضوع این اثر نبوده و نیست. قاچاق انسان شرایط و ویژگیهای خاص خود را دارد که در داستان فیلم نشانی از آنها وجود نداشت بلکه در این اثرشاهد یک مسافرت انتخابی و کاملا قانونی بودیم که بخاطر قرارگرفتن فرد در شرایط نامطلوب اعتقادی و اجتماعی و اقتصادی برای یافتن شغل بهتر و کسب درآمد بیشتر شکل گرفت.
برخورد پدرخانواده دراولویت بندی بین حفظ شرف و ناموس ورفع مشکلات اقتصادی زنگ خطر بزرگی بود که یافتن مصادیق آن در بطن اجتماع چندان هم سخت بنظر نمی رسد.
ضعف اعتقادی، فقر اقتصادی، تبعیض و فقدان عدالت اجتماعی را می توان بستر ساز چنین اتفاقاتی دانست.
در این فیلم قاچاق انسان رخ نداده بلکه پدری به عنوان ولی یک خانواده دختر وحتی پسر خود را برای رفع مشکلات اقتصادی معامله می کند و پایان این معامله چندان دور از ذهن نیست.
معامله ای که نه هنگام سفر آغاز بلکه قبل تر از آن در ایران و هنگام آزاد کردن اجناس پدر دستفروش، آغاز شده بود والبته خانوادههای از هم گسیخته نوشین و امیر علی بسترساز این معاملات بودند.
پدر نوشین غریبه نامحرم پولدار را به غریبه دلداده بی پول ترجیح داده، او را به راحتی به حریم خود راه داد و دخترش را بر اوعرضه کرد چرا که تصور میکرد با حضور او مشکلات اقتصادی اش به پایان میرسد.
عشق پدر و دختری و غیرت پدرانه با پول معامله شد و حتی اینطور نبود که دخترداوطلبانه و از روی احساس بخواهد بخاطر خانواده خودش را فدا کند و پدر جلویش را بگیرد بلکه پدر پیشدستی کرده و دخترش را متقاعد میکند که به این سفر تن دهد!
دختری که خوب این روش را از پدر آموخته بود عشق خود را البته نه عشق پاک و همسرانه بلکه عشق خود را به یک دوست پسر خوب و نجیب و غیرتی با اکراه قربانی کرد و روابط صمیمانه والبته غیرعاشقانهای با غریبه پولدار آغاز کرد و بخاطر پول عزیز راهی سفر شد. اما به عشق خوب وغیرتی اش پیام داد که منتظرش بماند تا او با پول برگردد. این نوع روابط کجای جامعه ایرانی اسلامی تعریف میشود؟
چارچوب ارتباط با نامحرم، ایرانی و عربی ندارد. وقتی احکام الهی در ارتباطات اجتماعی رعایت نشود مصونیت افراد از بین رفته و باید منتظر اتفاقات وفجایع تلخ بود، نباید خیلی دید نژادی به این موضوع داشت. حریم این خانواده در ابتدا در همین ایران شکسته شد.
دختری که بدون اطلاع پدر با پسر نامحرم بی پول موتورسواری میکند آوازه خوانی میکند و خوش میگذراند؛ با نامحرم پولدار همسفر میشود و ارتباط تلفنی صمیمانه دارد ودرباره خصوصی ترین مسائلش به راحتی سخن میگوید دور از ذهن نیست که مخاطب چنین پیشنهاداتی ازجمله پیشنهاد شیخ عرب قرار بگیرد.
طبیعتا دختری که پیشنهاد مدلینگ وجلوهگری را برای کسب درآمد بیشتر میپذیرد وکسب درآمد را به رضایت خدا ترجیح میدهد، باید منتظر عواقب آن هم باشد. ایران و غیر ایران هم ندارد. در همین ایران یاکشورهای غربی هم مدلینگ به عاقبت خوشی نمیرسد. باید به اولویتها عمیقا فکر کرد. افزایش درآمد و رفع مشکلات اقتصادی به چه قیمتی؟ چرا تنگنای اقتصادی به حدی برسد که جامعه ناگزیر به چنین انتخابهایی برسد؟ و تلخ تر اینکه فرهنگ و اعتقادات ما به کجا رسیده که تنگنای اقتصادی بتواند به چنین عواقب شومی گره بخورد؟و درآخر اقدام انتقام جویانه ای که به غلط به عنوان اقدام انقلابی به مخاطب تحمیل میشود.
در حالت واقعی اقدام انتقام جویانه خود سر دو فرد عادی در عملیاتی که حفظ امنیت ملی به آن بستگی دارد خیلی زودتر از خروج از کشور مهار میشود. پس کنترل این اقدام در آنسوی مرزها کمی غیرواقعی بود و بیشتر از یک کل کل رفاقتی حکایت داشت.
موسی کوچکترین شباهتی به کاظم آژانس شیشه ای ندارد واین قیاس مع الفارق است. اقدام موسی برای جبران کم کاریهایش خیلی ناشیانه و غیرواقعی است حاج کاظم آژانس شیشهای مخاطب را متقاعد میکند که در اضطرار به یک تصمیم منطقی رسیده و رابطه قوی در اداره کشور هم ندارد.
اما موسی همچنان که رفتار و ادبیات تندی با عامه مردم داشت عکس العمل تند و غیر منطقی را برای جبران کم کاریهایش انتخاب کرد که این رفتار برای یک قهرمان انقلابی قابل هضم نیست.
انقلابی گری با افراط تفاوت دارد. این تفاوت در این فیلم کمتر انعکاس یافته است. ضمنا رابطههای پرقدرت موسی در سیستم اداره کشور خود به قوی تر بودن رابطهها از ضابطهها دامن میزند و این مسئله برای جامعه انقلابی ضعف محسوب میشود نه نقطه قوت. اما اینکه برخی انقلابیها نتوانستند ارتباط خوبی با بدنه جامعه برقرار کنند و عواقب بد این ارتباط ضعیف و ضررهایی که به آینده انقلاب خواهد زد، به خوبی در رفتار وشخصیت موسی عنوان شده بود.
انصافا جامعه انقلابی برای ادامه راهی که برایش خون زیادی داده و جانهای عزیزی فدا کرده به این رفتارهای انتقام جویانه نیاز دارد یا اینکه اساسا به ریشه یابی و ریشه کن کردن مشکلات وتفکری که باعث ارجحیت پیدا کردن گشایش اقتصادی نسبت به معامله ناموس و شرف میشود، نیازمندیم؟خدانکند فرد یا اجتماعی چنین سخت امتحان شود، اما راههای شرافتمندانهتری هم برای رویارویی با مشکلات اقتصادی وجود دارد.
نکته پایانی اینکه اسم فیلم به محتوا ارتباط عمیقی نداشت و آنچه از شنیدن اسم فیلم به ذهن مخاطب متبادر میشد بحث امید بستن برخی جوانان خسته و ناامید به اوضاع داخلی به سراب وعدههای غربی بود، اما موضوع محوری فیلم این نبود و تنها گریزی در حاشیه ماجرا به این قضیه زده شد.
*نجمه اشرفی
نظرات بینندگان
نظرات بینندگان
قیلا ستونی برای حرفهای مردم داشتید
اگر می شود آن را باز کنید
تا طرفداران شیرازه مسائلشان را مطرح کنند