بدون روتوش با مردم؛ به نظر شما تجمع اعتراضی راهکار موثری برای مقابله با گرانی است؟!
یک کارگرشهرداری میگوید: همیشه می گفتند بهترین راهکار مقابله با گرانی نخریدن هست اما الان با موج حباب که همه جا را گرفته آدم اهل مقابله با گرانی باشد هیچی نباید بخرد!
شیرازه؛ نهم و یازدهم مرداد هم با آن همه تبلیغات مجازی و تلاش داخلی و خارجی و جنجال برای کشاندن مردم به خیابانها گذشت.
جمعه 12 مرداد قدم به خیابان میگذارم امن و پرجنب و جوش هرکس روز خود را آغاز کرده است. تاکسی سوار میشوم بحث درباره تجمعات اعتراضی داغ است. استاد دانشگاهی که گرم صحبت دراین باره بود خطاب قرار می دهم و میپرسم به نظر شما تجمع اعتراضی راهکار موثری برای مقابله با گرانی است؟
پاسخ میدهد: سوال خوبیست اما بنظرم لازم است از مسئولین بپرسیم شما چطور میل دارید؟ با چه روشی حاضرهستید مشکلات مردم را بشنوید و برایشان همانطور که قسم خوردید و قول دادید یک کاری بکنید؟یا حداقل مشکل افزایی نکنید و نمک به زخم مردم نپاشید.
به رغم این همه تبلیغات و هزینهای که مغرضین کردند تعداد مردمی که پنج شنبه به خیابان آمده بودند نشان داد که خیلی از مردم با همه اعتراضی که به بی ثباتی بازار و گرانیها وتبعیض و شکاف طبقاتی دارند با این روش اعتراض موافق نیستند اما از این صبوری مردم نباید سوء استفاده شود.
راننده تاکسی هم وارد بحث شد و گفت: اگر مسئولین یک علایم حیاتی از خودشان نشان بدهند که مشخص شود صدای اعتراض مردم را شنیدند و یک تکانی بخورند لازم نیست مردم گاه و بیگاه با تجمع اعتراضی کلافگی خود را از اوضاع مملکت نشان بدهند و یک عده هم سوء استفاده کنند وحرفها و کینههای خودشان را بروز بدهند. من خودم دیروز کارم را رها کرده و به تجمع رفتم اما تا شعارهای بی ربط شنیدم از جمع جدا شدم و با سرعت از آنجا دور شدم. من دوست ندارم عصبانیت و بدبختی من بازیچه دست فرد دیگری شود که عقده خود را خالی کنند اما ساکت هم نمیتوانم بمانم.
مسافر دیگری که شیفت کاریاش صبح جمعه بود و برای نگهبانی به یکی از اماکن تفریحی میرفت و دراواسط مسیر همراه ما شده بود، گفت: ما هم میدانیم دشمن دلسور ما نیست اما نکته مثبت را از هرکسی باید یاد گرفت از وقتی اوضاع اقتصادی خراب شده و نوسان قیمتها همه را بیچاره کرده آنقدر که آنها برای اعتراض به گرانی راهکار ارائه می دهند هرچند غلط، کسی از مسئولین داخلی به فکر راهکار مقابله با گرانی و عدم ثبات بازار نیست. همه در هر لباس و مسئولیتی سکوت کردند و کلاه خود را چسبیدند.
به چهار راه زند رسیدم و از تاکسی پیاده شدم چند تا دانشجو که برای گردش و پیاده روی صبحگاهی با هم بیرون آمده بودند حسابی بحث شان داغ بود و از عکس و فیلمهای تجمع صحبت میکردند و از عدم همراهی مردم و سکوت بی موقعشان گله داشتند.
وارد بحث شدم و همان سوال را پرسیدم. یکی از دانشجویان پاسخ داد: شما اگر راهکار موثرتری داری بگو. خسته شدیم از این همه مشکل. یکی آمد بگوید تجمع نکنید، چکار کنید؟ درد ما را با این همه فاصله سطح زندگی درک نمیکنند. راهی جز فریاد نداریم تازه هرچقدر هم فریاد میزنیم لحظهای از تفریح و مسافرت و زندگی لاکچری بعضی از مسئولین و بچه هایشان متوقف نمیشود برای آنها زندگی بی مکث جریان دارد. انگار دقیقا ناراضی تر کردن مردم را دنبال می کنند و اراده ای برای آرام کردن فضا ندارند. در این شرایط دیگر اعصاب میماند که به راهکار موثر فکر کنیم؟
دانشجوی دیگر با طمانینه توضیح داد: من با تجمع اعتراضی موافقم اما شعار سیاسی واقعا الان دغدغه مردم نیست و نامردانه منحرفش میکنند. ما از همه طرف خوردیم دیگر دل خوشی از چپ و راست نداریم. مردم وقتی باید ادعای تجمع اعتراضی بکنند که بتوانند جلوی این نامردها را بگیرند و نگذارند مطالبات شان به انحراف کشیده شود. از طرفی باید برای مطالبات شان استقامت به خرج دهند و تا نتیجه نگرفتند کار را رها نکنند! اینکه تجمع غیرقانونی بد هست وباید قانونی شود حرف مضحکی هست واقعا. تجمع قانونی در این روزگاریعنی کشک! کی مجوز میدهد که برعلیه ضعف عملکرد خودش اعتراض کنیم. اصلا مجوز هم بدهند چه کسی جرات دارد مجوز بگیرد که به صاحب مجوز اعتراض کند؟ ما در دنیای واقعی داریم زندگی میکنیم اینها تخیلی بیش نیست.
دوست دیگرشان گفت: من یک فارغ التحصیل بیکارم تا کارشناسی ارشد هم رفتم، مگر غیر از این است که همه جا را پر کردند تجمع بد است و نقشه دشمن است و قربانی پروژه کشته سازی میشویم. خب زندگی در این شرایط مرگ تدریجی هست. این همه سال درس خواندیم اما بابای اقازاده نداریم تامین مان کند. کار استخدامی هم که میگویند برای ما بد است و نباید توقع داشته باشیم. روی پای خودمان نمیتوانیم بایستیم. با این نوسان بازار هرچیزی داشتیم از دست دادیم. اصلا کاری هم نکنیم شب میخوابیم صبح بلند میشویم ارزش پولمان نصف میشود. هیچ امیدی برایمان باقی نمانده آنقدر میآییم فریاد میزنیم که اوضاع را درست کنند یا بمیریم، راه دیگری هم بلد نیستیم.
از جمع جدا شدم در حالی که ملتمسانه برای آرامش دلشان دعا میکردم که با این همه نارضایتی قربانی نشوند. به مغازه نزدیک شدم که کارم را انجام دهم. مغازه دار که حرفهایمان را شنیده بود، گفت: گرانی هست بی ثباتی هست، همه هم تحت فشاریم اما لااقل خودمان نباید به همین کسب و کارحداقلی هم صدمه بزنیم. من که اینجا مغازه دارم چه گناهی کردم؟ هم از مردم وحشت دارم که آتشی، ضربه ای به اجناسم نزنند، سرقتی در این شلوغ کاریها نکنند، هم از خشونت نیرو انتظامی هراس دارم که برای متفرق کردن جمع هجوم میآورد که مغازهها را تعطیل کنید پس از کجا نان به خانه ببرم؟
نیروهای امنیتی هم باید بدانند خشونت موقع پراکنده کردن مردم نتیجه عکس دارد. با احترام هم میشود گفت مغازه را ببند نیازی به باتوم زدن به در مغازهها نیست. ما که کار خودمان را انجام میدادیم و درتجمع هم نبودیم. ما میدانیم آنها هم وظیفه دارند که جمع را متفرق کنند اما کاش کسی پیدا شود به اینها بگوید نیازی نیست سر را با کلاه ببرند. لحن برخورد با مردم خیلی در آرام تر کردن یا جری تر کردنشان مهم است. بعضی رفتارها ترسناک بود.
کمی آن طرف تر از مغازه کارمندی که دیروز به خاطر ترافیک کارهایش بر زمین مانده و روز تعطیل را مجبور به اضافه کاری شده پاسخ میدهد: اعتراض یه گرانی واقعا وارد هست حرف حقی هست اما نمیدانم تجمع اعتراضی چه کمکی میتواند بکند. ریسک این روش خیلی بالاست. با این همه ترافیک ماشینها، مردمی که گرفتار شدند و دیر به کارشان رسیدند و جریمه شدند. آنهایی که با دیدن بعضی رفتارها ترسیدند و ... چه کسی پاسخگوست؟ کمک که به بهبود اوضاع نکرد به خیلی ها هم ضرر زد. حالا جای شکرش باقیست که شیراز خیلی شلوغ نشد و تلفات جانی نداشت.
دانشجوی پزشکی که شاهد بحث بود، گفت: بعضی دیر رسیدنها جای جبران دارد وبا یک اضافه کاری حل میشود. اما اگر لحظهای آدم فکر کند ممکن است بیمار خودش در این ترافیک وشلوغیها گرفتار شود و سلامت و حیاتش با ترس و سر وصدا یا دیر رسیدن به بیمارستان به خطر بیفتد، فکرهای عاقلانه تری برای اعتراض میکند. الان راهکاری به ذهنم نمیرسد فقط میدانم این راهش نیست.
کارگرشهرداری هم پاسخ جالبی داشت و میگفت: همیشه می گفتند بهترین راهکار مقابله با گرانی نخریدن هست اما الان با موج حباب که همه جا را گرفته آدم اهل مقابله با گرانی باشد هیچی نباید بخرد پس با باد هوا زندگی کند؟ البته حساب خیلی از کارگران جداست چون چه بخواهند چه نخواهند نمیتوانند بخرند و موثرترین راهکار مقابله با گرانی را به اجبار روزگار پیش گرفتند.
مادری که بچه هایش را برای تفریح میبرد هم پاسخ داد: این تجمع وشلوغی ها اصلا موثر نیست فقط خودمان را زجر می دهیم. من خودم یک مادر هستم. این چند شب پلیسها را میدیدم یا یک جمع جوان میدیدم کنار خیابان همش دلم برایشان شور میزد ومنتظر خبرهای بد بودم. به مادرهایشان فکر میکردم که چقدر مضطرب هستند تا این شبها بگذرد. من اصلا دیروز از خانه خارج نشدم. هم پلیس ها هم این جوان ها ومردم معترض برای خانوادههایشان عزیز هستند. گرانی بیداد می کند اما دل کسی داغدار شود چیزی ارزان نمیشود. خدا از سرباعث بانی اصلی این اوضاع نگذرد چرا میخواهند مردم را به جان هم بیندازند. خدا را شکر که باز هم بخیر گذشت.
روحانی که سمت حرم میرفت هم پاسخ داد: خیلی از آخوندها هم از این وضعیت ناراضی هستند ومثل مردم مشکلات زیادی دارند اما مردم نگاه میکنند ومیبینند بعضی روسای قوا و مجلسیها و خبرگانیها آخوند هستند و وضعیت اداره مملکت به اینجا رسیده به همه آخوندها ناسزا می گویند. چاره ای نیست ما خودمان هم از روحانیون مسئول، انتظارات بیشتری داشتیم سکوت روا نیست اما با این تجمعات هم کاری از پیش نمیرود.
روز تعطیل بود و برای گزارش بیرون نرفته بودم اما درددل مردم از چندین نشست خبری در روزهای کاری صادقانهتر و شنیدنیتر بود. کاش گوش شنوایی باشد و بدون فریاد درد دل مردم را جدی بگیرد.
جمعه 12 مرداد قدم به خیابان میگذارم امن و پرجنب و جوش هرکس روز خود را آغاز کرده است. تاکسی سوار میشوم بحث درباره تجمعات اعتراضی داغ است. استاد دانشگاهی که گرم صحبت دراین باره بود خطاب قرار می دهم و میپرسم به نظر شما تجمع اعتراضی راهکار موثری برای مقابله با گرانی است؟
پاسخ میدهد: سوال خوبیست اما بنظرم لازم است از مسئولین بپرسیم شما چطور میل دارید؟ با چه روشی حاضرهستید مشکلات مردم را بشنوید و برایشان همانطور که قسم خوردید و قول دادید یک کاری بکنید؟یا حداقل مشکل افزایی نکنید و نمک به زخم مردم نپاشید.
به رغم این همه تبلیغات و هزینهای که مغرضین کردند تعداد مردمی که پنج شنبه به خیابان آمده بودند نشان داد که خیلی از مردم با همه اعتراضی که به بی ثباتی بازار و گرانیها وتبعیض و شکاف طبقاتی دارند با این روش اعتراض موافق نیستند اما از این صبوری مردم نباید سوء استفاده شود.
راننده تاکسی هم وارد بحث شد و گفت: اگر مسئولین یک علایم حیاتی از خودشان نشان بدهند که مشخص شود صدای اعتراض مردم را شنیدند و یک تکانی بخورند لازم نیست مردم گاه و بیگاه با تجمع اعتراضی کلافگی خود را از اوضاع مملکت نشان بدهند و یک عده هم سوء استفاده کنند وحرفها و کینههای خودشان را بروز بدهند. من خودم دیروز کارم را رها کرده و به تجمع رفتم اما تا شعارهای بی ربط شنیدم از جمع جدا شدم و با سرعت از آنجا دور شدم. من دوست ندارم عصبانیت و بدبختی من بازیچه دست فرد دیگری شود که عقده خود را خالی کنند اما ساکت هم نمیتوانم بمانم.
مسافر دیگری که شیفت کاریاش صبح جمعه بود و برای نگهبانی به یکی از اماکن تفریحی میرفت و دراواسط مسیر همراه ما شده بود، گفت: ما هم میدانیم دشمن دلسور ما نیست اما نکته مثبت را از هرکسی باید یاد گرفت از وقتی اوضاع اقتصادی خراب شده و نوسان قیمتها همه را بیچاره کرده آنقدر که آنها برای اعتراض به گرانی راهکار ارائه می دهند هرچند غلط، کسی از مسئولین داخلی به فکر راهکار مقابله با گرانی و عدم ثبات بازار نیست. همه در هر لباس و مسئولیتی سکوت کردند و کلاه خود را چسبیدند.
به چهار راه زند رسیدم و از تاکسی پیاده شدم چند تا دانشجو که برای گردش و پیاده روی صبحگاهی با هم بیرون آمده بودند حسابی بحث شان داغ بود و از عکس و فیلمهای تجمع صحبت میکردند و از عدم همراهی مردم و سکوت بی موقعشان گله داشتند.
وارد بحث شدم و همان سوال را پرسیدم. یکی از دانشجویان پاسخ داد: شما اگر راهکار موثرتری داری بگو. خسته شدیم از این همه مشکل. یکی آمد بگوید تجمع نکنید، چکار کنید؟ درد ما را با این همه فاصله سطح زندگی درک نمیکنند. راهی جز فریاد نداریم تازه هرچقدر هم فریاد میزنیم لحظهای از تفریح و مسافرت و زندگی لاکچری بعضی از مسئولین و بچه هایشان متوقف نمیشود برای آنها زندگی بی مکث جریان دارد. انگار دقیقا ناراضی تر کردن مردم را دنبال می کنند و اراده ای برای آرام کردن فضا ندارند. در این شرایط دیگر اعصاب میماند که به راهکار موثر فکر کنیم؟
دانشجوی دیگر با طمانینه توضیح داد: من با تجمع اعتراضی موافقم اما شعار سیاسی واقعا الان دغدغه مردم نیست و نامردانه منحرفش میکنند. ما از همه طرف خوردیم دیگر دل خوشی از چپ و راست نداریم. مردم وقتی باید ادعای تجمع اعتراضی بکنند که بتوانند جلوی این نامردها را بگیرند و نگذارند مطالبات شان به انحراف کشیده شود. از طرفی باید برای مطالبات شان استقامت به خرج دهند و تا نتیجه نگرفتند کار را رها نکنند! اینکه تجمع غیرقانونی بد هست وباید قانونی شود حرف مضحکی هست واقعا. تجمع قانونی در این روزگاریعنی کشک! کی مجوز میدهد که برعلیه ضعف عملکرد خودش اعتراض کنیم. اصلا مجوز هم بدهند چه کسی جرات دارد مجوز بگیرد که به صاحب مجوز اعتراض کند؟ ما در دنیای واقعی داریم زندگی میکنیم اینها تخیلی بیش نیست.
دوست دیگرشان گفت: من یک فارغ التحصیل بیکارم تا کارشناسی ارشد هم رفتم، مگر غیر از این است که همه جا را پر کردند تجمع بد است و نقشه دشمن است و قربانی پروژه کشته سازی میشویم. خب زندگی در این شرایط مرگ تدریجی هست. این همه سال درس خواندیم اما بابای اقازاده نداریم تامین مان کند. کار استخدامی هم که میگویند برای ما بد است و نباید توقع داشته باشیم. روی پای خودمان نمیتوانیم بایستیم. با این نوسان بازار هرچیزی داشتیم از دست دادیم. اصلا کاری هم نکنیم شب میخوابیم صبح بلند میشویم ارزش پولمان نصف میشود. هیچ امیدی برایمان باقی نمانده آنقدر میآییم فریاد میزنیم که اوضاع را درست کنند یا بمیریم، راه دیگری هم بلد نیستیم.
از جمع جدا شدم در حالی که ملتمسانه برای آرامش دلشان دعا میکردم که با این همه نارضایتی قربانی نشوند. به مغازه نزدیک شدم که کارم را انجام دهم. مغازه دار که حرفهایمان را شنیده بود، گفت: گرانی هست بی ثباتی هست، همه هم تحت فشاریم اما لااقل خودمان نباید به همین کسب و کارحداقلی هم صدمه بزنیم. من که اینجا مغازه دارم چه گناهی کردم؟ هم از مردم وحشت دارم که آتشی، ضربه ای به اجناسم نزنند، سرقتی در این شلوغ کاریها نکنند، هم از خشونت نیرو انتظامی هراس دارم که برای متفرق کردن جمع هجوم میآورد که مغازهها را تعطیل کنید پس از کجا نان به خانه ببرم؟
نیروهای امنیتی هم باید بدانند خشونت موقع پراکنده کردن مردم نتیجه عکس دارد. با احترام هم میشود گفت مغازه را ببند نیازی به باتوم زدن به در مغازهها نیست. ما که کار خودمان را انجام میدادیم و درتجمع هم نبودیم. ما میدانیم آنها هم وظیفه دارند که جمع را متفرق کنند اما کاش کسی پیدا شود به اینها بگوید نیازی نیست سر را با کلاه ببرند. لحن برخورد با مردم خیلی در آرام تر کردن یا جری تر کردنشان مهم است. بعضی رفتارها ترسناک بود.
کمی آن طرف تر از مغازه کارمندی که دیروز به خاطر ترافیک کارهایش بر زمین مانده و روز تعطیل را مجبور به اضافه کاری شده پاسخ میدهد: اعتراض یه گرانی واقعا وارد هست حرف حقی هست اما نمیدانم تجمع اعتراضی چه کمکی میتواند بکند. ریسک این روش خیلی بالاست. با این همه ترافیک ماشینها، مردمی که گرفتار شدند و دیر به کارشان رسیدند و جریمه شدند. آنهایی که با دیدن بعضی رفتارها ترسیدند و ... چه کسی پاسخگوست؟ کمک که به بهبود اوضاع نکرد به خیلی ها هم ضرر زد. حالا جای شکرش باقیست که شیراز خیلی شلوغ نشد و تلفات جانی نداشت.
دانشجوی پزشکی که شاهد بحث بود، گفت: بعضی دیر رسیدنها جای جبران دارد وبا یک اضافه کاری حل میشود. اما اگر لحظهای آدم فکر کند ممکن است بیمار خودش در این ترافیک وشلوغیها گرفتار شود و سلامت و حیاتش با ترس و سر وصدا یا دیر رسیدن به بیمارستان به خطر بیفتد، فکرهای عاقلانه تری برای اعتراض میکند. الان راهکاری به ذهنم نمیرسد فقط میدانم این راهش نیست.
کارگرشهرداری هم پاسخ جالبی داشت و میگفت: همیشه می گفتند بهترین راهکار مقابله با گرانی نخریدن هست اما الان با موج حباب که همه جا را گرفته آدم اهل مقابله با گرانی باشد هیچی نباید بخرد پس با باد هوا زندگی کند؟ البته حساب خیلی از کارگران جداست چون چه بخواهند چه نخواهند نمیتوانند بخرند و موثرترین راهکار مقابله با گرانی را به اجبار روزگار پیش گرفتند.
مادری که بچه هایش را برای تفریح میبرد هم پاسخ داد: این تجمع وشلوغی ها اصلا موثر نیست فقط خودمان را زجر می دهیم. من خودم یک مادر هستم. این چند شب پلیسها را میدیدم یا یک جمع جوان میدیدم کنار خیابان همش دلم برایشان شور میزد ومنتظر خبرهای بد بودم. به مادرهایشان فکر میکردم که چقدر مضطرب هستند تا این شبها بگذرد. من اصلا دیروز از خانه خارج نشدم. هم پلیس ها هم این جوان ها ومردم معترض برای خانوادههایشان عزیز هستند. گرانی بیداد می کند اما دل کسی داغدار شود چیزی ارزان نمیشود. خدا از سرباعث بانی اصلی این اوضاع نگذرد چرا میخواهند مردم را به جان هم بیندازند. خدا را شکر که باز هم بخیر گذشت.
روحانی که سمت حرم میرفت هم پاسخ داد: خیلی از آخوندها هم از این وضعیت ناراضی هستند ومثل مردم مشکلات زیادی دارند اما مردم نگاه میکنند ومیبینند بعضی روسای قوا و مجلسیها و خبرگانیها آخوند هستند و وضعیت اداره مملکت به اینجا رسیده به همه آخوندها ناسزا می گویند. چاره ای نیست ما خودمان هم از روحانیون مسئول، انتظارات بیشتری داشتیم سکوت روا نیست اما با این تجمعات هم کاری از پیش نمیرود.
روز تعطیل بود و برای گزارش بیرون نرفته بودم اما درددل مردم از چندین نشست خبری در روزهای کاری صادقانهتر و شنیدنیتر بود. کاش گوش شنوایی باشد و بدون فریاد درد دل مردم را جدی بگیرد.
نظرات بینندگان