آقای مدیر کل!
کماندارت را دریاب، اشتباهی نشانه گیری کرده!
مدتی است جناب مدیر آموزش و پرورش ناحیه 3 تلاش بی وقفه ای را آغاز کرده تا تنها مرکز فرهنگی، تربیتی و اقامه نماز جماعت در محله محروم ماذون قشقایی را تعطیل نماید.
به گزارش شیرازه، پایگاه مقاومت شهید محمد اسلامی نسب (همان شهید عزیزی که از فرصت شاگردی در مغازه خیاطی نزدیک اداره آموزش و پرورش ناحیه 3 هم برای تبلیغ دین و تربیت نیرو استفاده می کرد) بیش از 17 سال پیش به درخواست مکتوب و موجود فرمانده وقت سپاه شیراز و موافقت مکتوب و موجود مدیر وقت آموزش و پرورش در محل نمازخانه مدرسه حاج بزرگی واقع در خیابان ماذون قشقایی افتتاح گردید تا این پایگاه بخشی از کمبود امکانات فرهنگی این منطقه محروم را جبران نماید.
یکی از عضوهای قدیمی این مجموعه به ما می گوید: سالهاست که این مکان بصورت مشترک (روزها در اختیار مدرسه و از غروب در اختیار هیات امنا، امام جماعت و پایگاه مقاومت) مورد استفاده دو مجموعه از مجموعه های فرهنگی و تربیتی درون نظام قرار داشته و از این هم افزایی برکات بسیاری را برای محله به ارمغان آورده است.
او که نامش علیرضاست از ما می خواهد با حضور میدانی در محله و پرس و جو از اهالی، تاثیرات فرهنگی این مکان کوچک اما پربرکت را برایمان بیشتر به اثبات برساند.
چون به تاریکی شب نزدیک می شویم نمی پذیرم. از شب های این محله چیزهای خوبی نشنیده ام. علیرضا اصرار می کند که اول شب بمان و ببین که در پایگاه چه خبر است. با زبان پرطنزش مدام تیکه می پراند، حرفی می زند که باعث می شود قبول کنم: مسئول که نیستی که بترسی شب را به این محله بیایی؟!
از خبرنگارها هم گله می کند که به جای پوشش دائم سخنان فلان مدیر کل و استاندار باید حرف مردم پایین شهر را هم منتقل کنند.
بعد یادی از شهردار و استاندار می کند می گوید: میدانی چرا شهردار و استاندار به این محله نمی آید؟
من می گویم نه!
می گوید چه جالب من هم نمی دانم و می خندد.
هوا رو به تاریکی است که با علیرضا در یکی از محله های معروف شیراز هم قدم می شویم و از عابران درباره نقش این مرکز فرهنگی می پرسیم، جالب اینجاست که حتی کسانی که از نظر ظاهر اصلاً به ذهن هم متبادر نمی شود که ممکن است درباره این مجموعه فرهنگی حرفی برای گفتن داشته باشد با گفته هایشان مرا غافلگیر می کنند.
چون به تاریکی شب نزدیک می شویم نمی پذیرم. از شب های این محله چیزهای خوبی نشنیده ام. علیرضا اصرار می کند که اول شب بمان و ببین که در پایگاه چه خبر است. با زبان پرطنزش مدام تیکه می پراند، حرفی می زند که باعث می شود قبول کنم: مسئول که نیستی که بترسی شب را به این محله بیایی؟!
از خبرنگارها هم گله می کند که به جای پوشش دائم سخنان فلان مدیر کل و استاندار باید حرف مردم پایین شهر را هم منتقل کنند.
بعد یادی از شهردار و استاندار می کند می گوید: میدانی چرا شهردار و استاندار به این محله نمی آید؟
من می گویم نه!
می گوید چه جالب من هم نمی دانم و می خندد.
هوا رو به تاریکی است که با علیرضا در یکی از محله های معروف شیراز هم قدم می شویم و از عابران درباره نقش این مرکز فرهنگی می پرسیم، جالب اینجاست که حتی کسانی که از نظر ظاهر اصلاً به ذهن هم متبادر نمی شود که ممکن است درباره این مجموعه فرهنگی حرفی برای گفتن داشته باشد با گفته هایشان مرا غافلگیر می کنند.
از علیرضا می پرسم علی صدایت کنم یا رضا؟ می گوید همان علیرضا. با هم می خندیم!
علیرضا در ادامه با خنده ای تلخ می گوید: کمترین امکانات در این محل وجود دارد، اینجا مردمی هستند که قبرستان شیراز پارک تفریحی آن هاست. اکثر ساکنین محله را مهاجرین شهرها و روستاهای اطراف شیراز و افاغنه تشکیل می دهند. علت ش هم به خاطر قیمت پایین تر کرایه خانه ها ست و این باعث شده وضعیت فرهنگی این محله قدری پایین تر از سایر نقاط شیراز باشد.
علیرضا می گوید: کار فرهنگی کردن در اینجا قطعاً سخت از سایر نقاط است و باید همه با هم همکاری کنند بلکه بشود کاری انجام داد.
آهی می کشد و ادامه می دهد: در شهر همین که اسم محله ما می آید، مردم به ما بدبین می شوند؛ می گویند ساکن فلان جا هستید؟ آن وقت فکر می کنند ما خلافکاریم. بعد اشاره به نقش موثر تربیتی پایگاه شهید اسلامی نسب میکند و می گوید: حتی اگر این پایگاه مانع از انحراف یک جوان در این محله شده باشد کارش را درست انجام داده، در حالی که شاهدیم اکثر جوانان و نوجوان این محل عضو آن هستند و به برکت نام شهید اسلامی نسب خیر فرهنگی خوبی هم در طول این سالها به محله رسیده است.
آه دیگری می کشد و می گوید: متاسفانه از زمان بازدید مدیر آموزش و پرورش ناحیه سه از این مدرسه، ساز مخالفت با حضور این مجموعه فرهنگی تربیتی به صدا در آمده و هر بار به بهانه ای زمینه مختل کردن تنها مجموعه این محله را فراهم کرده است.
.
بعد میگوید: ایشان در آخرین اقدام که احتمالا به مناسبت دهه کرامت بوده! به صورت مکتوب نامه ای را خطاب به فرمانده پایگاه مقاومت ارسال و تهدید کرده است که اگر مکان را تخلیه نکنید، از مراجع قانونی دنبال می کند و اجاره ایام تصرف از ابتدا تا کنون را خواهد گرفت!
حالا به روبروی مدرسه ای رسیده ایم که پایگاه مقاومت را در دل خود جا داده است. یکی از دوستان علیرضا به ما ملحق شده و با ما هم قدم است. دوربین عکاسی ام را در می آورم که عکسی بگیرم: دوست علیرضا که اسمش محمد است می خواهد که حساسیت ایجاد نکنم و دوربین را مخفی کنم!
محمد درباره فعالیت های این پایگاه فرهنگی میکند و از درخشش گروه سرودشان در برنامه های مختلف میگوید و از حضورشان با بچه های همین پایگاه در صدا و سیما و اجرای سرود چند خاطره تعریف می کند.
بحثمان به مدیر آموزش و پرورش ناحیه می رسد، محمد که قدری انگار مطلع تر از علیرضا ست می گوید: این حرکت در کنار سایر اقدامات نسنجیده، غیر اولویت دار و بعضا خلاف آیین نامه ها نظیر هزینه هنگفت برای تغییر مکان و دکوراسیون اتاق خودشان، تبلیغ سفر به کشور خارجی در مدارس و بین معلمان با بروشور های مبلغ مکان های غیر اخلاقی، اولویت دادن به کسب درآمد حتی اگر خلاف آیین نامه تصریحی وزارت خانه باشد(اجاره دادن مکان در آموزش و پرورش به فروشگاهی که برخلاف دستورالعمل های آموزش و پرورش اقدام به فروش کتاب های کمک درسی می کند)، توجه نداشتن به مسایل تربیتی و فرهنگی و ... اینها گوشه ای از انتقادات محمد به رئیس اموزش و پرورش است.
صدای اذان مغرب به گوش می رسد. محمد سوار موتورش را که پنج دقیقه ای است دست گرفته و با ما راه می آید میشود. هندلش را می زند و می گوید: مدیر کل آموزش و پرورش استان تا دیر نشده باید فکری به حال آموزش و پرورش ناحیه سه بکند با خنده ادامه می دهد: باید مسیر کمان کماندارش را اصلاح کند.
بعد به من و علی رضا اشاره می کند و میگوید: بپرید بالا برویم برای نماز!
بعد به من و علی رضا اشاره می کند و میگوید: بپرید بالا برویم برای نماز!
تعداد بازدید : 0
دانلود
تعداد بازدید : 0
دانلود
تعداد بازدید : 0
دانلود
صادق تندگویان
نظرات بینندگان
نظرات بینندگان
لطفا فقط یک بار بازدید کنید
اون چیزی که نظر من رو جلب کرد رفتن به دل میدان موضوع بحث بود و اینکه حرف در دهان مصاحبه شونده نگذاشت.
خوبی گزارش های میدانی همین هست.
این من نوعی هستم که باید قضاوت کنم یک گزارشی رو و فقط شما عزیزان اصل خبر را با تمام جزئیات در اختیار ما بگذارید(که البته بابت آن عمیقا متشکرم)
و خواهش میکنم کامنت ها رو باز بگذارید تا نظر ها رو همه بگویند.باور کنید چیزی نمیشود.
اگر با صداقت عمل کنید،بیش تر جذب دلها خواهید شد و خود مردم جواب کامنت نامناسب و غیر عقلانی را خواهند داد.هیچ چیزی دقیقا آن طوری که ما فکر می کنیم نیست.حتما باید پای صحبت مدیر عزیز و زحمت کش آموزش و پرورش ناحیه سه هم بنشینیم.ایشان هم مسلما حرف برای بیان دارند.قضاوت نابجا هم عقلا هم شرعا ایراد داره