پنج شنبه ها با شهدا؛
شهیدی که پیکرش 27 روز در کنار «نهر خین» زیر آتش دشمن ماند
شهید اکبر خردپیشه شیرازی فرمانده یگان دریایی لشگر17علی ابن ابی طالب (ع): نگویید امام حسین! ای کاش! در کربلا بودم و کمکت می کردم، الان این نهضت همان نهضت است، همان راه است. راه حسین علیه السلام را ادامه دهید و به جبهه ها بشتابید در غیر این صورت پشیمان خواهید شد.
سرویس ایثار و شهادت پایگاه خبری تحلیلی شیرازه، شهید اکبر خردپیشه شیرازی سال 1334 در خرم بید در روستای علی آباد کوشک ده بید فارس به دنیا آمد؛ دوران ابتدایی و راهنمایی را در همان محل گذراند و دوره دبیرستان را با گرفتن دیپلم در آباده به پایان رساند.
سال 1355 جهت تحصیل در حوزه علمیه، به قم عزیمت کرد و در مدرسه مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی مشغول تحصیل شد، همزمان با مبارزات مردم انقلابی، مخفیانه به پخش عکس و اعلامیه های حضرت امام پرداخت و مسئولیت تظاهرات شبانه را در محل به عهده گرفت، او در این راه چندین مرتبه، هنگام پخش اعلامیه و عکس امام خمینی (ره) به دست ماموران، مورد ضرب و شتم قرار گرفت.
وی پس از انقلاب، با تشکیل سپاه پاسداران به عضویت این نهاد درآمد و پس از مدتی فرماندهی عملیات سپاه قم را عهده دار شد.
همزمان با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، وی راهی جبهه شد و در چندین عملیات شرکت کرد.
در عملیات فتح خرمشهر با هدایت و فرماندهی گردان تبوک رشادتها و حماسه های فراوان آفرید و در همین عملیات بشدت مجروح شد، پس از فتح خرمشهر، مسئولیت آموزش نظامی پادگان 21 حمزه و سپس مسوولیت فرماندهی یگان دریایی لشکر 17 علی بن ابیطالب (ع) را به عهده گرفت.
وی درنهایت در عملیات کربلای چهار در جزیره بوارین درسال 1365 به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
پرواز از بوارین
به حاج اکبر معروف بود. در سال 1334 در خرم بید فارس به دنیا آمد. دوران ابتدایی و راهنمایی را در همان محل گذراند و دبیرستان را با گرفتن دیپلم در «آباده» به پایان رساند. سال 1355 جهت تحصیل در حوزه علمیه، به قم عزیمت نمود و در مدرسه مرحوم آیه الله العظمی گلپایگانی (ره) مشغول تحصیل شد. همزمان با مبارزات مردم انقلابی، مخفیانه به پخش عکس و اعلامیه های حضرت امام پرداخت و مسئولیت تظاهرات شبانه را در محل به عهده گرفت. او در این راه چندین مرتبه، هنگام پخش اعلامیه و عکس امام خمینی (ره) به دست ماموران، مورد ضرب و شتم قرار گرفت. او علاوه بر انجام فعالیت های سیاسی در قم، در زادگاه خود نیز به تبلیغ خط و مشی حضرت امام خمینی (ره) پرداخت. پس از شکوفایی انقلاب، کمیته انقلاب اسلامی شهرستان خرم بید را پایه گذاری کرد و پس از تشکیل سپاه پاسداران، در تاریخ 30/8/1358 به عضویت سپاه خرم بید در آمد و مجددا به قم بازگشت و فرماندهی عملیات سپاه قم را بعهده گرفت.
همزمان با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، حاج اکبر راهی دیار نور شد و در چندین عملیات شرکت کرد. در عملیات فتح خرمشهر با هدایت و فرماندهی گردان تبوک رشادتها و حماسه های فراوان آفرید و در همین عملیات به شدت مجروح گردید. پس از فتح خرمشهر، مسئولیت آموزش نظامی پادگان 21 حمزه را به عهده گرفت. طولی نکشید که با حکم «سردار شهید مهدی زین الدین»، فرماندهی یگان دریایی لشکر 17 علی بن ابی طالب «علیه السلام» را به او سپردند و همزمان مسئولیت پادگان شهدای خیبر قم را نیز به عهده گرفت و به امر آموزش سربازان و بسیجیان پرداخت.
حاج اکبر فردی شجاع، متواضع و قدرتمند بود و سخت ترین و سنگین ترین مسئولیت ها را قبول می کرد. چهره ای خندان و روحی بلند داشت. خود را سرپرست پسران و دختران یتیم و بی بضاعت می دانست. تعداد زیادی دختر بی سرپرست و کم بضاعت را به خانه بخت فرستاد و پسران زیادی را در امر ازدواج یاری نمود.
علاقه زیادی به امام داشت و مرد عمل بود. در عملیات های مختلف از ناحیه دست و پا، کتف و ران و بازوی چپ، مورد اصابت تیر و ترکش قرار گرفت. خدا روح بلندش را در عملیات کربلای 4 در جزیره «بوارین» فرا خواند، و در تاریخ 4/10/1365 بر اثر اصابت گلوله به دیدار حق شتافت. پیکر مطهرش 27 روز در کنار «نهر خین» زیر آتش دشمن باقی ماند. پس از آزادسازی منطقه یاد شده، در عملیات کربلای 5، پیکر پاکش به قم بازگشت و در گلزار شهدا مدفون گردید.
شهید خرد پیشه شیرازی در قسمتی از وصیت نامه اش پاسداری از ارزشها و آرمانهای انقلاب را سفارش کرده و آورده است: «ای مردم! نگذارید انقلاب از بین برود. وحدت خود را حفظ کنید و همیشه در صحنه حضور داشته باشید؛ چون دشمن در کمین است. تا رهایی امت های مسلمان و محرومین جهان، به رهبری امام خمینی (ره)، در صحنه باشید و جبهه ها را خالی نگذارید.
در قسمتی دیگر از وصیت نامه از برادران سپاه خواسته است که احساس خستگی و ضعف نکنند، که این دو باعث شادی دشمن می شود. و می نویسد: «قدر خود را بدانید که خواب و آرامش را از ابر قدرتها گرفته اید، امام می فرمایند که اسلاف سپاه، اسلاف اسلام است. این سخن خیلی مهم است. حواستان جمع باشد، نکند خدای ناکرده آب به آسیاب دشمن بریزید. از باندبازی و چاپلوسی به دور باشید که این دو عامل شکست سپاه هستند. نماز شب بخوانید و همیشه به نماز جماعت حاضر شوید ...».
وصیت نامه:
اللهم اجعلنا من جندک، فان جندک هم الغالبون
امتی که شهادت دارد، اسارت ندارد. این بنده حقیر از تمام دوستان طلب آمرزش دارم. امیدوار هستم این نهضت خمینی که رهرو حسین علیه السلام است بتواند تمام طاغوتها و متجاوزین را که قصد پایمال کردن حیثیت، ناموس،هستی و شرف مسلمین را دارند درهم کوبد. ایها الناس! ان شا الله احیا خونهای شهدا از آدم تا خاتم و از خاتم تا حال و آینده در گرو این پیروزی است. قدرتهای بزرگ از سلاح ترس ندارند، چون که مجهزترند. آنها از ایمان ترس دارند.
ای مردم! نگذارید انقلاب از بین برود. وحدت خود را حفظ کنید و بیشتر در صحنه باشید، چون دشمن در کمین است. دوستان و برادرانی که حق برگردن من دارید: با کشته شدن من و دیگری نهضت متوقف نمی شود. تا رهایی امتهای مسلمان و محرومین جهان به رهبریت امام روحی له الفدا به پیش. جبههها را خالی نگذارید. در این دانشگاه الهی ثبت نام نمایید. دانشگاهی که مدرک ظاهری نمی خواهد، دیپلم نمی خواهد، شرایط سنی ندارد، پول نمی خواهد، فقط ارده، ایثار و گذشت می خواهد. سعادت می خواهد. ثبت نام نمایید، نگویید: امام حسین! ای کاش! در کربلا بودم و کمکت می کردم. الان این نهضت همان نهضت است. همان راه است. راه حسین علیه السلام را ادامه دهید و به جبهه ها بشتابید در غیر این صورت پشیمان خواهید شد و در روز قیامت سخت عذاب می شوید. اگر خواستید بدانید این انقلاب چقدر ارزش دارد، بایستی دید چقدر دشمن داریم. باید ما باهوش و زرنگ باشیم چون مولا علی علیه السلام فرمودند: «المومن کیّس»
... دوستان! بین مردم با صفا و صمیمیت زندگی کنید و در غم وشادی آنها سهیم باشید. بیآلایش باشید وساده زندگی کنید. اسراف نکنید که اسراف از محرمات است و باعث غضب الهی و شکست خواهد شد.
اماممان میفرماید: اسلاف سپاه، اسلاف اسلام است. این سخن خیلی مهم است. حواستان جمع باشد، نکند خدای نکرده آب به آسیاب دشمن بریزید. از باندبازی و چاپلوسی بدور باشید که اینها عامل شکست سپاه هستند.
... برادران نماز شب بخوانید. در مسافرت به هر امامزاده و قبرستان که در مسیر رسیدید، فاتحه بخوانید. در صورت امکان در نماز جماعت شرکت نمایید و در مراسم شهدا حتماً حضور پیدا کنید.
خاطرات همرزمان:
قبل از عملیات کربلای 4 حاج اکبر شیرازی به عنوان همکار و جانشین واحد مهندسی به این واحد معرفی شد، علاقه مند بود سختترین کارها به او واگذار شود . برای عملیات کربلای 4 آماده می شدیم . وکارها را تقسیم می کردیم. برای عبور نیروها ازنحر خین باید روی این نحر پل شناور می زدیم مسئولیت زدن پل را حاج اکبر قبول کرده بود چون هرپل شناور را باید دو نفر تا پای خین حمل می کردند از بین نیروها تعداد 30 نفر ، افراد قوی هیکل و درشت اندام را انتخاب کرد وقرار شد از این نیروها در بردن و زدن پل استفاده شود. به شیرازی گفتم : حاجی بگذار مسئولیت وزدن پل در شب عملیات به عهده من باشد واو قبول نمی کرد.اصرار مرا که دید گفت : آقای امینی من اگر شهید شوم نیروهای واحد چون شما را می شناسند در ادامه عملیات مشکلی پیش نمی آید وواحد مهندسی به خوبی مدیریت و اداره می شود ولی اگر شما شهید شوی چون بچه ها هنوز مرا خوب نمی شناسند شاید مشکل پیش بیاید بنا براین مسئولیت زدن پل روی نحر خین به من واگذار شود بهتر است . حاج اکبر شیرازی در کنار نحر خین به شهادت رسید و جنازه مطهر اوکنار نحر جا ماند ،بعد از عملیات کربلای 5 اورا آوردند.
قبل از عملیات کربلای 4 حاج اکبر شیرازی به عنوان همکار و جانشین واحد مهندسی به این واحد معرفی شد، علاقه مند بود سختترین کارها به او واگذار شود . برای عملیات کربلای 4 آماده می شدیم . وکارها را تقسیم می کردیم. برای عبور نیروها ازنحر خین باید روی این نحر پل شناور می زدیم مسئولیت زدن پل را حاج اکبر قبول کرده بود چون هرپل شناور را باید دو نفر تا پای خین حمل می کردند از بین نیروها تعداد 30 نفر ، افراد قوی هیکل و درشت اندام را انتخاب کرد وقرار شد از این نیروها در بردن و زدن پل استفاده شود. به شیرازی گفتم : حاجی بگذار مسئولیت وزدن پل در شب عملیات به عهده من باشد واو قبول نمی کرد.اصرار مرا که دید گفت : آقای امینی من اگر شهید شوم نیروهای واحد چون شما را می شناسند در ادامه عملیات مشکلی پیش نمی آید وواحد مهندسی به خوبی مدیریت و اداره می شود ولی اگر شما شهید شوی چون بچه ها هنوز مرا خوب نمی شناسند شاید مشکل پیش بیاید بنا براین مسئولیت زدن پل روی نحر خین به من واگذار شود بهتر است . حاج اکبر شیرازی در کنار نحر خین به شهادت رسید و جنازه مطهر اوکنار نحر جا ماند ،بعد از عملیات کربلای 5 اورا آوردند.
راوی : حسینعلی امینی ( فرمانده واحد مهندسی لشکر 17 علی بن ابیطالب (ع) )
در عمليات والفجر8 گاهي فركانس و خط بي سيم عراق و ايران روي هم مي افتاد. يك روز اين اتفاق افتاد و ارتباط برقرار شد و يك خانم عراقي پشت بي سيم ترانه مي خواند. البته ما كه متوجه نمي شديم. شهيد شيرازي چون درس طلبگي خوانده بود و روحاني بود به ما گفت: «آن زن ترانه مي خواند». آن قدر قرآن خواند تا ارتباط بي سيم قطع شد. من از حاجي پرسيدم: «چه چيزي به گوش اين بنده خدا مي خواندي؟». گفت: «برايش سوره فيل را خواندم»
راوی : غلامرضا راهزانی
بچه هاي اوليه سپاه كه سال هاي 59-58 وارد سپاه شده اند، خوب مي دانند كه حاج اكبر شيرازي انساني قدرتمند، شجاع و جسور بود كه روحي بلند داشت و در برخورد با دوستان متواضع و فروتن بود. در عمليات والفجر 8 فاو، دشمن اسكله را مرتب تهديد مي كرد. با بررسي هايي كه انجام شد، قرار شد محل اسكله را جابه جا كنند. جزر و مد آب رودخانه اروند از يك طرف و شدت جريان آب از طرف ديگر مشكلاتي را به وجود آورده بود. هنوز آفتاب طلوع نكرده بود. به اسكله رفتم. ديدم حاج اكبر با لباس داخل آب است و در حال جابه جايي پل هاست. اين كار را شبانه شروع كرده و تا صبح مشغول بود. ايشان موفق به جابه جايي شبانه اسكله شد. صبح همان روز، پس از جابه جايي اسكله به محل ديگر، موشك زمين به زمين دشمن به همان محل قبلي اسكله اصابت كرد كه اگر اين شهيد بزرگوار شبانه اسكله را جابه جا نكرده بود، قطعا با اصابت موشك تلفات زيادي مي داديم.
راوی: همرزم شهید
نظرات بینندگان
نظرات بینندگان
خیلی چیز ها یاد گرفتم واقعا حرفاش تاثیر گذار هست ما شرمنده شهدا هستیم
پاسخ