کد خبر: ۱۴۰۱۸۵
تاریخ انتشار: ۱۴:۳۵ - ۱۴ تير ۱۳۹۹
یادداشت سیاسی؛ حقوق بشر آمریکایی ( قسمت سوم )

حقوق بشر آمریکایی و عدم توجه به خاستگاه ادیان الهی

برای شناخت بیشتر از عنوانِ " حقوق بشر " که تحت لوایِ حمایت ازانسانها، توسط حکام سلطه جو و دیکتاتور ‏سواستفاده می شود، بهتر است که آشنایی هرچند اندک با سابقه، واژه حقوق و حقوق بشر داشته باشیم. ‏
 اختصاصی پایگاه خبری تحلیلی شیرازه؛ حقوق بشر به عنوان حقوقی بنیادی و غیرقابل سلب شناخته می‌شود که هر کس به صرف انسان بودن از آن ‏بهره‌مند می‌شود و آن دسته ازحقوقی است که انسان بدلیل انسان بودن و فارغ ازاوضاع و احوال متغیر ‏اجتماعی یا میزان قابلیت و صلاحیت فردی از آن برخوردار است. ‏

در جهان غرب حقوق بشر پس از جنگ جهانی دوم و تاسیس سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۵ وارد محاورات ‏روزمره شد و این عبارت جایگزین اصطلاح حقوق طبیعی و حقوق انسان گردیده است. ‏
مشکلی که در تعریف حقوق بشر وجود دارد ناشی از مفهوم و ماهیت حقوق است که مناقشات فراوانی در میان ‏حقوقدانان دارد و از طرفی دیگر نیز پیش نویس آن توسط دو فرد انگلیسی و آمریکایی که ‏شاید هر دو نفر پیرو دین مسیح (ع) و یا اینکه لائیک باشند تهیه و سپس به تصویب میرسد.

هر چند که ‏موادی از اعلامیه بامنویات اسلام مغایرت ندارد لکن توجهی به خاستگاه ادیان الهی من جمله اسلام، یهود، ‏مسیح و ..... که اکثر انسانها به نوعی پیرو یکی از ادیان الهی میباشند نشده است.‏

در بحث حقوق بشر نکته ای که باید به آن توجه داشت این است که افراد در جوامع مختلفی زندگی می کنند و ‏تابع قواعد و مقررات متفاوتی هستند که بر روابط اجتماعی آنان حکومت کرده و حقوق و تکالیف آنان را معین ‏می کند و به عبارت دیگر افراد از حقوق متنوعی در زمینه های گوناگون برخور هستند، از حقوق شخصی ‏گرفته تا حقوق خانوادگی، حقوق مدنی و ......، حال باید گفت کدام دسته از این حقوق به مرتبه و منزلت حقوق ‏بشر ارتقاء می یابد؟ آیا همه این حقوق جزء حقوق بشر قلمداد می شود؟ قطعا چنین نیست، زیرا بطور مثال حق ‏ازدواج  و یا طلاق و یا بیع که به عللی به طرف های عقد داده شده، جزء حقوق بشر محسوب نمی شود.

بنابراین ملاک و معیار این که یک حق در زمره حقوق بشر جای بگیرد، کدام است؟ ‏

در برداشتی که ازاعلامیه حقوق بشر آمریکایی، انگلیسی استنباط میگردد، نظریه ای مبتنی بر اراده یا انتخاب، ‏مورد نظر قرار گرفته و فرد را مورد توجه قرار داده است.

برابر این نظریه " حق " عبارت است از ‏قدرتی که قانون به افراد داده تا کاری را انجام داده یا آن را ترک کنند، بنابراین فرد می تواند حق مورد ‏نظر را اسقاط کند یا آن را اجرا کند. 

به لحاظ حقوقی براین اندیشه انتقاد وارد است از جمله این که بعضی از ‏حقوق فردی مثل حیات قابل اسقاط یا واگذاری نیست؟
سئوال اینجاست که آیا فرد می تواند حق زندگی کردن ‏را از خود سلب و یا اختیار زندگی خود را به دست دیگران بسپارد؟
آیا تکلیف به رعایت حق حیات دیگران با ‏رضایت دارنده حق، ساقط می شود؟ 
کسی نمی تواند دیگری را با رضایت او به قتل برساند یا مورد شکنجه ‏قرار دهد و در این اندیشه میان حق تمتع و حق استیفاء تفکیکی دیده نمی شود، زیرا برخی از حقوق چنان است ‏که دارنده آن قدرت استیفاء ندارد مثل کودکان، که مطالبه حقوق آنان، تکلیفی است و به عهده ولی یا سرپرست ‏آنان میباشد و کودکان فاقد اهلیت استیفاء هستند.‏

ادیان الهی بزرگترین خاستگاه دینی در خصوص حقوق انسانها که آفریده خداوند است میباشد.

در توضیح مبنا ‏بودن دین برای نظریه حقوق بشر در همه ادیان، انسان موجودی ارزشمند، باکرامت و مقدس میباشد.

انسانها ‏در صورت الهی آفریده شده و این یعنی هر انسانی مُهری الهی بر پیشانی دارد که ارزش والائی از سوی ‏خداوند
 به آن بخشیده شده است. 

در اصل، اندیشه حقوق بشر در اسلام بر مبنای تفکر توحیدی است و در غرب ‏بر مبنای تفکر اومانییسمی است.
 ‏
از دیدگاه ادیان الهی همه انسانها در اینکه آفریده خداوند هستند شریکند و اشتراک در خلقت و آفرینش، به ‏جهانی بودن برخی حقوق که از منبعی ملکوتی سرچشمه می گیرد منتهی می شود. 
این حقوق نمی تواند با ‏قدرتی زوال پذیر و اقتداری دنیوی، از انسان سلب شود. 

این مفهوم در سنت یهودی، مسیحی و اسلام و سایر ‏ادیانی که مبنای الهی دارند یافت می شود. 
در دین مبین اسلام و در کتاب آسمانی آن نیز گفته شده " به ‏راستی که ما به فرزندان آدم، کرامت بخشیدیم" اما بفرموده مقام معظم رهبری ، قدرتهای سلطه جو وقتی که ‏پای مسلمانها در میان است، چشم بر روی هر جنایتی که علیه مسلمانها انجام شود، می‌بندند‎.‎

الهیات، مبنایی برای نظریه حقوق بشر ارائه می دهد که از قانونی برتر از قانون دولت ها نشات می گیرد و ‏سرچشمه آن خداوند متعال است. 

هر چند که در مورد مبنای دینی نظریه حقوق بشر با واقعیتهای انکار ‏ناپذیری رو برو هستیم و مردم جهان از لحاظ عقاید دینی یکپارچه نیستند و دین واحدی بر آنان حکومت نمی ‏کند و شاید اندکی از انسانها به دلیل جهل، در زمره معتقدان به ادیان الهی نیستند ، پر واضح است که هر دینی مشتمل بر ‏متونی مقدس که تفسیر و توضیح آنها موجب بروز اختلاف نظرهایی میان پیروان آنها می شود. 
لذا اعلامیه ‏حقوق بشرباید با کوشش معتقدان به ادیان زنده امروز، اصول و حقوقی مشترک، به عنوان مبانی دینیِ حقوق ‏بشرعرضه دارند، آنوقت است که حقوق بشر از جاذبه فراوانی برخوردار و صبغه دینی و الهی خواهد یافت و ‏انسانهای معتقد به ادیان، با تکلیفی درونی و دینی که ضمانت اجرائی بسیار مهمی است در رعایت و توسعه ‏آن خواهند کوشید.

سیروس سجادیان  1399.04.12‏

نظرات بینندگان