یادداشت سیاسی؛ حقوق بشر آمریکایی ( قسمت سوم )
حقوق بشر آمریکایی و عدم توجه به خاستگاه ادیان الهی
برای شناخت بیشتر از عنوانِ " حقوق بشر " که تحت لوایِ حمایت ازانسانها، توسط حکام سلطه جو و دیکتاتور سواستفاده می شود، بهتر است که آشنایی هرچند اندک با سابقه، واژه حقوق و حقوق بشر داشته باشیم.
اختصاصی پایگاه خبری تحلیلی شیرازه؛ حقوق بشر به عنوان حقوقی بنیادی و غیرقابل سلب شناخته میشود که هر کس به صرف انسان بودن از آن بهرهمند میشود و آن دسته ازحقوقی است که انسان بدلیل انسان بودن و فارغ ازاوضاع و احوال متغیر اجتماعی یا میزان قابلیت و صلاحیت فردی از آن برخوردار است.
در جهان غرب حقوق بشر پس از جنگ جهانی دوم و تاسیس سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۵ وارد محاورات روزمره شد و این عبارت جایگزین اصطلاح حقوق طبیعی و حقوق انسان گردیده است.
مشکلی که در تعریف حقوق بشر وجود دارد ناشی از مفهوم و ماهیت حقوق است که مناقشات فراوانی در میان حقوقدانان دارد و از طرفی دیگر نیز پیش نویس آن توسط دو فرد انگلیسی و آمریکایی که شاید هر دو نفر پیرو دین مسیح (ع) و یا اینکه لائیک باشند تهیه و سپس به تصویب میرسد.
هر چند که موادی از اعلامیه بامنویات اسلام مغایرت ندارد لکن توجهی به خاستگاه ادیان الهی من جمله اسلام، یهود، مسیح و ..... که اکثر انسانها به نوعی پیرو یکی از ادیان الهی میباشند نشده است.
در بحث حقوق بشر نکته ای که باید به آن توجه داشت این است که افراد در جوامع مختلفی زندگی می کنند و تابع قواعد و مقررات متفاوتی هستند که بر روابط اجتماعی آنان حکومت کرده و حقوق و تکالیف آنان را معین می کند و به عبارت دیگر افراد از حقوق متنوعی در زمینه های گوناگون برخور هستند، از حقوق شخصی گرفته تا حقوق خانوادگی، حقوق مدنی و ......، حال باید گفت کدام دسته از این حقوق به مرتبه و منزلت حقوق بشر ارتقاء می یابد؟ آیا همه این حقوق جزء حقوق بشر قلمداد می شود؟ قطعا چنین نیست، زیرا بطور مثال حق ازدواج و یا طلاق و یا بیع که به عللی به طرف های عقد داده شده، جزء حقوق بشر محسوب نمی شود.
بنابراین ملاک و معیار این که یک حق در زمره حقوق بشر جای بگیرد، کدام است؟
در برداشتی که ازاعلامیه حقوق بشر آمریکایی، انگلیسی استنباط میگردد، نظریه ای مبتنی بر اراده یا انتخاب، مورد نظر قرار گرفته و فرد را مورد توجه قرار داده است.
برابر این نظریه " حق " عبارت است از قدرتی که قانون به افراد داده تا کاری را انجام داده یا آن را ترک کنند، بنابراین فرد می تواند حق مورد نظر را اسقاط کند یا آن را اجرا کند.
به لحاظ حقوقی براین اندیشه انتقاد وارد است از جمله این که بعضی از حقوق فردی مثل حیات قابل اسقاط یا واگذاری نیست؟
سئوال اینجاست که آیا فرد می تواند حق زندگی کردن را از خود سلب و یا اختیار زندگی خود را به دست دیگران بسپارد؟
آیا تکلیف به رعایت حق حیات دیگران با رضایت دارنده حق، ساقط می شود؟
کسی نمی تواند دیگری را با رضایت او به قتل برساند یا مورد شکنجه قرار دهد و در این اندیشه میان حق تمتع و حق استیفاء تفکیکی دیده نمی شود، زیرا برخی از حقوق چنان است که دارنده آن قدرت استیفاء ندارد مثل کودکان، که مطالبه حقوق آنان، تکلیفی است و به عهده ولی یا سرپرست آنان میباشد و کودکان فاقد اهلیت استیفاء هستند.
ادیان الهی بزرگترین خاستگاه دینی در خصوص حقوق انسانها که آفریده خداوند است میباشد.
در توضیح مبنا بودن دین برای نظریه حقوق بشر در همه ادیان، انسان موجودی ارزشمند، باکرامت و مقدس میباشد.
انسانها در صورت الهی آفریده شده و این یعنی هر انسانی مُهری الهی بر پیشانی دارد که ارزش والائی از سوی خداوند
به آن بخشیده شده است.
در اصل، اندیشه حقوق بشر در اسلام بر مبنای تفکر توحیدی است و در غرب بر مبنای تفکر اومانییسمی است.
از دیدگاه ادیان الهی همه انسانها در اینکه آفریده خداوند هستند شریکند و اشتراک در خلقت و آفرینش، به جهانی بودن برخی حقوق که از منبعی ملکوتی سرچشمه می گیرد منتهی می شود.
این حقوق نمی تواند با قدرتی زوال پذیر و اقتداری دنیوی، از انسان سلب شود.
این مفهوم در سنت یهودی، مسیحی و اسلام و سایر ادیانی که مبنای الهی دارند یافت می شود.
در دین مبین اسلام و در کتاب آسمانی آن نیز گفته شده " به راستی که ما به فرزندان آدم، کرامت بخشیدیم" اما بفرموده مقام معظم رهبری ، قدرتهای سلطه جو وقتی که پای مسلمانها در میان است، چشم بر روی هر جنایتی که علیه مسلمانها انجام شود، میبندند.
الهیات، مبنایی برای نظریه حقوق بشر ارائه می دهد که از قانونی برتر از قانون دولت ها نشات می گیرد و سرچشمه آن خداوند متعال است.
هر چند که در مورد مبنای دینی نظریه حقوق بشر با واقعیتهای انکار ناپذیری رو برو هستیم و مردم جهان از لحاظ عقاید دینی یکپارچه نیستند و دین واحدی بر آنان حکومت نمی کند و شاید اندکی از انسانها به دلیل جهل، در زمره معتقدان به ادیان الهی نیستند ، پر واضح است که هر دینی مشتمل بر متونی مقدس که تفسیر و توضیح آنها موجب بروز اختلاف نظرهایی میان پیروان آنها می شود.
لذا اعلامیه حقوق بشرباید با کوشش معتقدان به ادیان زنده امروز، اصول و حقوقی مشترک، به عنوان مبانی دینیِ حقوق بشرعرضه دارند، آنوقت است که حقوق بشر از جاذبه فراوانی برخوردار و صبغه دینی و الهی خواهد یافت و انسانهای معتقد به ادیان، با تکلیفی درونی و دینی که ضمانت اجرائی بسیار مهمی است در رعایت و توسعه آن خواهند کوشید.
سیروس سجادیان 1399.04.12
نظرات بینندگان