پنج شنبه های شهدایی:
شهید شوشتری؛ علمدار وحدت
دشمن بهدلیل نقش ویژه شهید شوشتری در اتحاد، انسجام و وحدت میان اقوام و شیعه و سنی ایشان را به شهادت رساند.
به گزارش سرویس فرهنگی شیرازه، نورعلی شوشتری یکی از بزرگمردان نیشابوری است که در روز دوازدهم اردیبهشت سال ۱۳۲۷ در روستای ینگجه از توابع بخش سرولایت نیشابور دیده به جهان گشود.
پدر و مادرش بهدلیل عشق و محبت به امیرمؤمنان (ع) نام او را «نورعلی» گذاشتند. خانواده نورعلی خانوادهای مذهبی بود و پدرش حاج فرجاله ، کدخدا و بزرگ ینگجه، در همه حال از مردم دستگیری و حمایت میکرد. او در خانوادهای رشد کرد که عشق و علاقه به اهلبیت (ع) نسل به نسل و سینه به سینه رسیده بود.
شهید شوشتری در سال 1348 با طیبه دورهیسرولایتی ازدواج کرد و حاصل این ازدواج 3 پسر و 3 دختر بود.
وی سالها در سپاه تلاش و کوشش بسیار نموده است و فرماندهی مناطق مختلفی از جمله کردستان - آذربایجان و سیستان و بلوچستان را برعهده داشت.
سردار شوشتری، بزرگمرد نیشابوری، در تمام عرصههای انقلاب و بعد از انقلاب حضوری موثر و دلاورمردانه داشته است؛ دوران مبارزه و طلوع انقلاب اسلامی، جنگ تحمیلی، جدال با منافقان کوردل و مجاهدتهای فرهنگی در سیستانوبلوچستان.
شهید شوشتری در قرارگاه قدس
فرماندهی لشگر5 قرارگاه نجف، قرارگاه حمزه و جانشینی فرمانده نیروی زمینی سپاه بخشی از مسئولیت های این فرمانده بزرگ و شهید والا مقام است. وی از اول فروردین 88 نیز با حفظ سمت، فرماندهی قرارگاه قدس زاهدان را عهده دار شد و موفق گردید با تلاشی پیگیر و مجاهدتی خستگی ناپذیر ایجاد اتحاد بین طوایف شیعه و سنی را در این استان به افتخارات خود بیفزاید.
مجاهدتهای فرهنگی شهید در سیستانوبلوچستان
به گفته ی بومی ها و ساکنان سیستان و بلوچستان، شهید شوشتری بیشتر به کارهای فرهنگی و عمرانی میپرداخت تا به درد مردم رسیده باشد. فقط دنبال درمان درد نبود، بلکه میخواست ریشه درد را برای همیشه بخشکاند و میگفت باید مانند سیره نبوی و علوی به آنان خدمت کنیم.
شهید شوشتری، بچه روستا بود و در یک زندگی سخت و فقیرانه بزرگ شده بود و فردی رنج کشیده و بسیار محکم بود. به همین خاطر در طول زندگی خودش، به محرومان توجه ویژه داشت و خدمت به آنان را عبادتی بزرگ می دانست.
در برنامه ای که ایشان برای منطقه جنوب شرق کشور اعلام کرده بودند، چند بند وجود داشت که از آن جمله، رسیدگی به وضعیت اشتغال مردم منطقه، رفع محرومیت از مردم، اتحاد قبایل و واگذاری برقراری امنیت به نیروهای بومی، برقراری امنیت پایدار و فراگیر و... در پایان هم ایشان یک کلمه را نوشته بود که یک نشانه بود:«شهادت».
این شهید به سراغ برادران مولوی منطقه میرفت و با آنان همدلی میکرد. همینطور به دیدن سران قبایل میرفت و نشستوبرخاست میکرد و آنچه اهمیت دارد این است که شهیدشوشتری این کارها را با برنامهای از پیش تعیینشده انجام نمیداد، بلکه از درونش فرمان میگرفت و از قلبش سر میزد. نه خودش را به مولوی یا سرعشیرهای تحمیل میکرد و نه از پیش رصد میکرد تا ببیند مورد پذیرش هست یا نه.
شهیدشوشتری با کمک تجربه درخشانش یک نوع هماهنگی در مراکز امنیتی استان سیستانوبلوچستان ایجاد کرد که نتیجه آن امنیت پایداری است که در جنوب شرق شاهد آن هستیم. آمریکا و استکبار جهانی در آن زمان جندالشیطان را در سیستانوبلوچستان تشکیل دادند که با فعالیتهای شهیدشوشتری از بین رفت. شهیدشوشتری در پهنه اجتماعی مثل محرومیتزدایی و سازندگی و در پهنه فعالیت فرهنگی بهخصوص با تعامل با روحانیت شیعه و سنی در منطقه، در زمینه جذب بودجههای کلان ملی به سمت سیستانوبلوچستان و انجام اقدامات عمرانی که بتواند منطقه را از بنبست اقتصادی خارج کند، به موفقیت رسید و توانست مردم را از آلودگی قاچاق موادمخدر، کالا و سوخت آزاد کند و به سمت تولید، کشاورزی و استقلال فعالیتهای اقتصادی بیاورد. در کنار این فعالیتها، با آوردن یگانهای باتجربه بهخصوص تیپ جوادالائمه (ع) خراسانشمالی، تیپ انصارالرضا (ع) خراسانجنوبی و لشکر ویژه شهدای خراسانرضوی، ضربهای کاری به دشمنان در سیستانوبلوچستان وارد کرد و بغضی در دشمنان به وجود آورد که درنهایت سبب شد شهیدشوشتری را ترور کنند.
در آغوش کشیدن کودکان جوانان و افراد مسن در هر مراسم و دید و بازدید مصداق بارز رفتار این شهید برای ایجاد وحدت و اخوت در سیستان و بلوچستان بود.
شهید شوشتری و همراهانش تا آنجا که در توان شان بود برای این مردم خدمت کردند و برایشان شیعه و سنی، فارس و بلوچ تفاوتی نداشت.
امنیت مهمترین هدفیبود که این بزرگواران برای آن تلاش کردند و در این راه زحمات فراوانی را متحمل شدند اما مردانه ایستادند.
احداث بیمارستان صحرایی، تلاش برای کارآفرینی در مناطق محروم استان با هدف سر و سامان دادن به جوانان بلوچ و تقویت حس وحدت و اخوت دینی بین شیعه و اهل سنت از جمله اقدامات ارزشمند شهید شوشتری در سیستان و بلوچستان بود. گویا خستگی هم از عزم راسخ سردار رشید اسلام خسته شده بود اما تلاشهای او در رفع محرومیت از چهره استان کماکان استمرار داشت
جلسات متعدد سردار شوشتری با علما و سران طوایف بلوچ و اهل سنت منطقه نتیجه داده بود و حرکت فرهنگی سردار شوشتری بارقه امید را در دل جوانان اهل سنت زنده کرد و بسیاری از طوایف و بزرگان اهل سنت از این حرکت سردار استقبال کردند
مردم سیستان و بلوچستان از اینکه بیش از پیش می توانستند در حفظ مرزهای میهن اسلامی نقش آفرینی کنند خرسند و شادمان بودند و دفاع از میهن اسلامی که به مثابه ناموس آنان بود عملی ارزشمند و برخاسته از غیرت دینی آنان به شمار می رفت.
نقشه های دشمن نقش بر آب شده بود و تمام توطئه های شوم استکبار در ایجاد تفرقه بین شیعه و اهل سنت در حال خنثی شدن بود. استکبار جهانی که به ضعف و زبونی گرفتار شده بود از سر خشم و ناامیدی و با توسل به عوامل مزدور خود دست به جنایتی شوم زد تا شاید مانع به ثمر نشستن اقدامات وحدت آفرین سردار شوشتری در سیستان و بلوچستان شود اما شهید شوشتری در آخرین اقدام خود با نثار خونش وحدت و امنیت پایدار را برای منطقه به ارمغان آورد. پیش بینی سردار محقق شده بود. نزدیکان شهید شوشتری بارها این جمله را از سردار شنیده بودند که "امیدوارم ریخته شدن خون من در استان سیستان و بلوچستان امنیت و وحدت پایدار را برای مردم منطقه به ارمغان بیاورد." آری. در شرایطی که دشمنان کوردل با انجام عملیات انتحاری و شهادت سردار شوشتری قصد تفرقه افکنی داشتند اما آمیخته شدن خون این عزیز با خون کودکان و مردم اهل سنت منطقه بیش از پیش مایه اخوت و وحدت شیعه و سنی شد.
شوشتری که در شرق کشور، قله نشینِ شهادت شد، از غرب تا جنوب را در عاشورای هشتساله به دنبال شهادت دویده بود.
فردای قیامت، ذرات خاک این پهنه 1300 کیلومترمربعی، شهادت خواهد داد که نورعلی شوشتری نه در پی سرداری که در کسوت سربازی آخرین حجت خدا، نه فقط آرزوی شهادت داشته که شهادت را زندگی کرده است و اساساً هم نمیشود به شهادت رسید پیش از آنکه این عظمت را زیست.
او اهل جهاد بود، عقیده و جهاد. همان که سیدالشهدا (ع) رسمالخط زندگی مؤمنانه میدانست در واژگانِ صریحِ «اِنَّمَا الحَیاةَ عَقیدَة وَ جَهاد». شوشتری، در باور خود به یقین رسید و در این ساحت، در آزمون جهاد اصغر، هشت سال در میدان امتحان و وادی ابتلا، مردانه ایستاد و با دشمن هم جوانمردی را تمام کرد که این خود جلوهای بود از «جهاد اکبر» او که در خودسازی نیز قامتی رشید داشت و باوری چنان و نقشی چنین از او چهرهای ساخته بود که در «جهاد کبیر» هم میتوانست پرچمدار شود.
همین هم او را به شرق کشور کشاند تا در ازدحام بیرقهای باطل، به اهتزاز درآورنده پرچم حق باشد و به منطق قرآنی سلم و سلام و مدارا، اسلحه همیشه پیروزی باشد که تفنگهای یاغیان و باغیان را از نفس میانداخت.
او به مشی صلاح، بسیاری از آنان را خلع سلاح کرد. دیدیم که با حضور او، بی شلیک گلولهای، خیلی تفنگها بر زمین افتادند و خیلی از افراد، برای یاری حق برخاستند. با حضور او در دیار «نیمروز» بود که روزهای خوش همدلی فرا رسید و به وحدت راهبردی ارتقا یافت تا فرزندان دیار رستم را از شیعه و سنی و بلوچ و سیستانی کنار هم بنشاند و در شکوه «ید واحده» قوتِ برخاستن و پی خواستههای حقیقی رفتن بدهد.
او شاید دانشگاه به دانشگاه نرفته بود و مدرک در کنار مدرک قاب نکرده بود اما به درکی رسیده بود که میتوان آن را در تعریف معرفتی علم، جستجو کرد. همان فرآیند روشنی که امام صادق (ع) میفرماید «أَلعِلمُ نُورٌ یقذِفُهُ الله فِی قَلبِ مَن یشآء» و مرز آن را اگرچه ما با سواد مشخص میکنیم اما چه فراوان دیدهایم باسوادانی که نه تنها چراغ نیستند که خود در وادی سرگردانی، گم میشوند و گمراهکننده دیگران هم هستند و تجربه کردهایم افرادی را که در شکوه علم معنوی، چراغ راه شدند و نورعلی شوشتری از همین قبیله بود چون به قبله رو کرد و از همان نوری برخوردار شد که خداوند به قلب هر کس که بخواهد میافکند.
شوشتری به فراست مؤمنانه میدانست که وحدت، ادبیاتی دارد که اول باید بدان مؤمن بود و بعد به آن مؤدب شد و رفتار خود را به این تراز، سامان داد تا به نتیجه بایسته دست پیدا شود. نتیجهای که امروز ترجمه جهاد کبیر ماست با دشمنان که منطق قرآن را بر نمیتابند. او به زبان مهر سخن میگفت و در نگاهش رأفت و در لبانش، لبخندی قاب شده بود که ذهن بسته بسیاری را گشود. وجود او در آن سامان، باطلالسحری بود که نسقِ ضدانقلاب را بر هم میزد و اعجازی بود که زندگی مردم را سامان میداد. همین اثرگذاری ویژه او بود که دشمن را به انفجار کینه کشاند تا او را و سرداران و همراهان و بلوچهای غیرتمند وهم اندیش را هدف عملیات تروریستی قرار دهد.
آنان اما غافل بودند که اگر «شوشتریِ» تجسمیافته در قامتِ نورعلی را بتوان به هر شکل، محدود کرد، «شهید شوشتری» را هرگز نمیتوان از پا انداخت. او ایستاده است و اعجاز شهادت، ارتقادهنده وحدت و تعالیبخش اخوت دینی و ملی در سیستان و بلوچستان است. دیار نیمروز شهادت میدهد که امروز و فردا را باید بنام شوشتری و شهدای وحدت نوشت که از مرز «تن» عبور کردند و در «جان» جاودانگی یافتند.
شهید شوشتری چگونه مسیر وحدت میان اقوام را هموار کرد؟
یکی از سرمایههای اجتماعی نظام مقدس جمهوری اسلامی همگرایی میان اقوام، گروهها و مذاهب در کشور است.
خوشبختانه در بحرانها و حوادث اوایل انقلاب اسلامی و دوران جنگ تحمیلی از ظرفیت اقوام بهخوبی استفاده شد و این انسجام، همگرایی، آرمان و هویت مشترک انقلابی، دینی و ملی یک ظرفیتی را برای کشور تولید کرده که در همه عرصهها بازدارنده بوده است.
شهید شوشتری در این راستا بسیار موفق بود و دشمن نیز این برآورد را داشت که همگرایی، وحدت و اتحاد میان اقوام ایرانی که حاصل تلاش شهید شوشتری بود، نقشههای استکبار را خنثی میکند.
دشمن بهدلیل نقش ویژه شهید شوشتری در اتحاد، انسجام و وحدت میان اقوام و شیعه و سنی ایشان را به شهادت رساند.
شهید شوشتری نمونه کامل یک مدیر اسلامی برای هم رزمانش بود
شهید شوشتری نمونه کامل یک مدیر اسلامی برای دیگران و همرزمانش بود. او که سمت جانشینی سپاه پاسداران را برعهده داشت برای برقراری امنیت در سیستان و بلوچستان بین هیچ کس فرق نمیدید و این نشان دهنده شخصیت والای او بود. شبانه روز برای ایجاد امنیت و اتحاد مردم این استان کار میکرد بدون آنکه توجهی به خودش داشته باشد.
اگر روحیه خدمتگزاری در وجود سردار شوشتری نبود، هیچ چیزی او را از شهر و دیارش برای خدمت به سیستان و بلوچستان نمیکشاند. همواره به مردم لبخند و گل هدیه میداد، برای همه حتی کودکان خردسال وقت میگذاشت و همانند پدری حرف هایشان را گوش میکرد.
شهید شوشتری: هر ابلهی دستش به این کشور دراز شود دستش را قطع می کنیم
درباره زندگی و اعتقادات شهید شوشتری لازم نیست کسی سخن بگوید؛ مردی است که خودش گفته است کیست و چه خوب هم گفته است. در آخرین سخنرانیاش از قول ایرانیها به بدخواهان ایران گفته بود: «اگر امروز هم هر دیوانه و هر ابلهی دستش به این کشور دراز شود، دستش را قطع میکنیم. ما همان آدمها هستیم و با همان انگیزه و همان اراده. حالا درست است که موهایمان سپید شده است، اما امروز برای شهیدشدن بیشتر آماده هستیم، چون آن روز یک آرزوهایی توی دلمان بود اما امروز همه آرزوهایمان تمام شده. امروز برای شهادت از هر روزی آمادهتر هستیم».
خادم علیابنموسیالرضا(ع)
حسین اسلام فر یکی از خادمان رضوی در خصوص شهید شوشتری در گفتگو با یکی از رسانه ها بیان کرد: شهید در عين صلابتی كه داشت، زماني كه پا به حرم مطهر حضرت رضا(ع) ميگذاشت، واقعا با كمال خضوع و خشوع وارد میشد. همیشه شهيد شوشتری برای كشيك از «در طلا» میآمد. قبل از شهادتش آنجا كنار در طلا، روبهروی ضريح مطهر ايستاده بودم كه ایشان آمد. سلام و احوالپرسی كردم. سردار شوشتری گفت: «اجازه میدهی آقای اسلامفر بايستم؟» گفتم: «اختيار داريد، شما هر زمان كه تشريف بياوريد در خدمت هستيم.» چوبپَر را به ايشان دادم و پست را تحويل گرفت. او اين كلام را به من گفت: «شايد اين آخرين پستم باشد در اينجا.» واقعا به ايشان الهام شده بود و به اين رسيده بود كه اين سفر آخر است و اين زيارت كه الان آمده، زيارت آخری است و اين آخرين خاطره من از اوست.
اگر سپاه نبود کشور هم نبود
چرا شوشتری بلند می شود می رود؟ می توانست چند نفر را از طرف خودش بفرستد. نیاز نبود که خودش از تهران برود به مناطق محروم، آن هم نه یک بار نه دوبار دفعه پنجمش بود. خون شوشتری در دهه 80 ثابت کرد که سرداران ما در همة زمان ها جلودار هستند. در زمان جنگ، وقتی به بچه ها می گفتند: بروید جلو. خودشان هم می رفتند، این طور نبود که در لفظ باشد. همه چیز عملی بوده. در این اتفاق حقیقتاً من به صحبت سیدروح الله پی بردم که فرمودند: «اگر سپاه نبود کشور هم نبود.»
هیچکس برای من شهید شوشتری نمیشود
همسر شهید در گفتگو با یکی از رسانه ها عنوان کرد: روزی در ماه شعبان حضرت آیتالله خامنهای به منزل ما تشریف آوردند. در آن دیدار آقا فرمودند: «بعد از جنگ خیلیها به حاشیه رفتند، اما شهید شوشتری همچنان که بودند، ماندند.» ایشان در ادامه فرمودند: «هیچکس برای من شهید شوشتری نمیشود.» عکسی از شهید را در دستشان گرفته بودند که مربوط به دورانی بود که از دست حضرت آقا درجه گرفته و ایشان پیشانی شهید را بوسیده بودند. حضرت آقا خطاب به فرزندانم فرمودند؛ «فکر نکنید محاسن سفید پدرتان از سن و سال ایشان است، محاسن ایشان در این اواخر سفید شده است، وقتی مستضعفین را میدیدند، وقتی مشکلات را میدیدند.»
شهادت علمدار وحدت
سرانجام صبح روز یکشنبه ۲۶مهر۱۳۸۸ سردار شوشتری که در تدارک برگزاری همایش وحدت سران طوایف در استان سیستانوبلوچستان بود، در اقدامی تروریستی توسط گروهکی به سرکردگی عبدالمالک ریگی به فیض شهادت رسید.
شهیدشوشتری در یکی از سخنانش مدتها قبل از این واقعه گفته بود: «ما همان آدمهای دوران جنگ هستیم، با همان انگیزه. درست است که موهای ما سفید شده است، اما برای شهادت بیشتر آماده هستیم.»
یکی از همرزمان شهید میگوید: «روز بیستوهفتم مهر سال ۱۳۸۸ که سرگرم برنامه تشییع پیکر شهیدان در شهر زاهدان بودیم، یکی از بلوچها آمد نزدیک من و پرسید: پسر آقای شوشتری کدامیک از اینهاست؟ دیدم با چشمانی اشکبار ایستاده است تا پاسخش را بدهم؛ درحالیکه بلوچها بهندرت برای مردگانشان گریه میکنند. من نخست پرسیدم که با او چه کار داری؟ دیدم اصرار دارد که پسر سردار شوشتری را ببیند. گفتم که لابهلای جمعیت است و نمیشود صدایش زد، اما او کوتاه نمیآمد و میخواست پیامی به او بدهد. بردمش کنار آقافرجا... و با حالت بغض، دست انداخت گردن او و لابهلای اشکهایش گفت: شما بهتنهایی یتیم نشدید، بلکه ما همه یتیم شدیم. امروز روز گریه بلوچهاست.»
بخشی از وصیتنامه شهید شوشتری:
دیروز از هرچه بود گذشتیم- امروز از هرچه بودیم گذشتیم. آنجا پشت خاکریز بودیم و اینجا در پناه میز. دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز مواظبیم ناممان گم نشود.
جبهه بوی ایمان میداد و اینجا ایمانمان بو میدهد. آنجا بر درب اتاقمان مینوشتیم یاحسین فرماندهی از آن توست؛ الان مینویسیم بدون هماهنگی وارد نشوید. الهی نصیرمان باش تا بصیرگردیم، بصیرمان کن تا از مسیر برنگردیم. آزادمان کن تا اسیر نگردیم.
حال که این شهیدان بزرگوار دیگر در بین ما نیستند وظیفه داریم به هر شکل ممکن یاد و خاطره این بزرگ مردان را گرامی بداریم.
بزرگداشت یاد و خاطره این عزیزان کوچکترین کاری است که از دست ما ساخته است و ضمن قدردانی از زحمات شهدای وحدت موجب آشنایی بیشتر جوانان با اهداف متعالی آنان می شود.
شهادت سردار شوشتری در کنار کودکان و سران طوایف بلوچ و اهل سنت منطقه بیانگر اوج وحدت و همدلی شیعه و اهل سنت است و ما باید این پیام وحدت را که شهدای وحدت با نثار خون خودشان ایجاد کردند قدر بشناسیم و به گوش جهانیان برسانیم.
انتهای پیام/ر
نظرات بینندگان