خطر بهاییت و تکلیف ما
بهاییت به علت عدم برخورداری از خاستگاه و پایگاه مردمی و فقدان متون علمی و منسجم و وابستگی آشکار به استعمار خارجی، قابلیت و توان ماندگاری به مدت طولانی را نداشت، ولی عواملی چند موجب مقاومت این ویروس خطرناک و کثیف در جهان اسلام و ایران شده است که در زیر به بعضی از این عوامل اشاره میکنیم:
عمل کرد سیاسی و تشکیلاتی بودن
بهاییت در حالی که برای فریب مردم شعار «جدایی دین از سیاست» را سر داده است، یک حزب کاملاً سیاسی و تشکیـلاتی است؛ حتی «مشرق الاذکار» یا «معـابد بهایی» هم که زیر نظر محافل قـاره ای یا ملی فعـالیت می کنند، کاملاً تشکیلاتی و سیاسی هستند. به نحوی که اولین «مشرق الاذکار» آنان در «عشق آباد» محل تجمع دشمنان اسلام و عناصرِ بیوطن و فراماسونری شد که تمامیت ارضی ایران را هدف گرفته بودند و از تجزیهی صفحات شمالی ایران به دست امپراطوران روس خوشحال بودند، این مشرق الاذکار به قدری سیاسی عمل میکرد که مورد بغض و کینهی کمونیستها قرار گرفت و توسط آنان تعطیل شد، ولی پس از زلزلهی سال 1948م. به کلی تخریب گردید.
با توجه به این که بهاییت برای مبارزه با اسلام و جاسوسی برای دشمنان اسلام ایجاد شده است، برخلاف سایر مسلک های اعتقادی، از تشکیلات پیچیده ای برخوردار است و با استفاده از این تشکیلات و وضع قوانین و صدور دستورالعمل های متعدد و تشکیل پرونده برای تمام بهاییان تسجیل شده، خواسته های اربابان استعمارگر و نیازمندی های اطلاعاتی سازمان های جاسوسی آنان را تأمین می کنند.
در رأس تشکیلات بهاییت «بیت العدل»، یعنی عالیترین مقام تشریع و قانونگذاری و مسوول امور اجرایی و اداری جامعهی بهایی قرار دارد. عنوان بیت العدل، اول بار توسط «حسین على بها» در کتاب «ا قدس» به کار رفت. «عبد البها» نیز در «الواح وصایا» بیت العدل را چنین تعریف کرده است:«بیت العدل همان چیزی است که خدا آن را مصدر کل خیرات و مصون از کل خطاها قرار داده است.»وی در گنجیهی حدود احکام نیز مینویسد:«متجاوزین از اوامر و قوانین بیت العدل مظهر نفاق و در جرگهی معرضین از درگاه الهی محسوباند.»
«عباس افندى» به دنبال مسافرت به کشورهاى اروپایى و آمریکایى، دایرهی تشکیلاتى بیت العدل را بسیار فراتر از آن چیزى که بها پیش بینى کرده بود، گسترش داد و آن را رکن و مرکز تشریع و تبیین، اعتقادها و احکام بهاییت قرار داد، ولی موفق به تشکیل آن نگردید و مقدمات تشکیل آن در اواخر عمر «شوقی» با تشکیل «هیأت بین المللی بهایی» (ایادیان امرالله) فراهم و سرانجام در سال 1963م. پس از مرگ شوقی در «حیفا» زیر نظر دولت غاصب و ظالم اسراییل تشکیل شد.
«بیت العدل» عالی ترین مقام قانون گذاری و مسوول ادارهی امور جامعهی بهایی است. اعضای این مجمع هر 5 سال یک بار توسط انجمن روحانی بین المللی انتخاب می شوند. اعضای بیت العدل برخلاف اعتقاد به تساوی حقوق زنان و مردان باید از میان مردان انتخاب شوند، چون ورود زنان به بیت العدل حرام است و جالب این است که بیت العدل با تلاش «روحیهی ماکسول» -همسر شوقی افندی- پس از طرد «میسن ریمی» تشکیل شد و تحت سیطرهی یک زن، یعنی بیوهی شوقی بود.
اعضای بیت العدل نزد بهاییان عاری از هر خطا و تصمیمهای آنان معصومانه است. سرپیچی از فرمان آنان سبب طرد روحانی فرد خاطی می شود. تشریع احکام و حل تمام مشکلات بهاییان از جمله اختیارات این تشکل است.
بیت العدل شعار فریبنده ای است که در کتاب «اقدس» توسط «میرزا حسین علی نوری» مطرح شد، این سازمان را در واقع باید «بیت الظلم» نامید، چون این سازمان متعلق به بهاییتِ بریده از تودهی مردم و مزدور کلان سرمایه داران یهود است و در کشوری مثل اسراییل که پایگاه نظامی ـ جاسوسی آمریکا و انگلیس است، تشکیل شده است. پس از بیت العدلِ حیفا، محافل قارهای، ملی و محلی با ترکیبی 9 نفره عهده دار امور اداری و اعتقادی بهاییان می باشند.
محافل منطقه ای و قاره ای مسوولیت ها و وظایف گسترده تری به لحاظ اداری، آموزشی، تبلیغی و هماهنگی با سازمان فراماسونری به عهده دارند که تأسیس مشرق الاذکارها یکی از این وظایف است. در ضمن محافل ملی و محلی نیز زیر نظر محافل قارهای فعالیت می کنند.
مشرق الاذکار یا معبد بهاییان صرفاً برای عبادت ساخته نمی شود، بلکه مرکزی سیاسی است که به شکلی خاص بر اساس نمادهای فراماسونری و یهودی ساخته می شود. این ساختمان 9 وجهی و دارای 9 در است که در اطراف آن مؤسسههای فرهنگی، آموزشی، ساختمانهای اداری و بهداشتی،یتیم خانه، محل مشورت و ملاقات، سالن آمفی تئاتر و سالن اجتماعات طراحی شده است که در آن امور اداری بهاییان انجام میشود.
یک مشرق الاذکار تعدادی «حظیره القدس» و محفل محلی را زیر نظر دارد و به ادارهی امور آن می پردازد. هم چنین بهاییان تفریحگاه و محل هایی برای عیش، عشرت و هوس رانی خود پیش بینی کرده اند که به «حدائق بهایی» موسوم است که در حیفا زیر نظر بیت العدل و در قاره ها و کشورها زیر نظر محافل منطقه ای و ملی تأسیس و اداره می شوند. بهاییان علی رغم شعارهای سرزنده و شادی که می دهند، بسیار مرده پرستند. حتی قبلهی این فرقه پس از مرگ میرزا حسین علی نوری به سوی قبر او در فلسطین اشغالی است. آنان با توجیه های عجیب و غریب، مرده ها را با تشریفات خاص و مخارج بالا دفن می کنند و قبرستان های تزیین شده ای دارند که زیر نظر محافل ملی اداره می شوند.
برخورداری از بنیهی خوب مالی
حزب بهایی از بدو شکل گیری در دورهی «میرزا حسین علی نوری» تا زمان شوقی افندی، زیر نظر دولت استعماری انگلستان به تشکیلاتی قوی و منسجم و برخوردار از حمایت همه جانبهی جریان شوم فراماسونری مبدل شد و به خوبی توانست بهاییان را اداره و از نظر بنیهی مالی و اقتصادی تقویت نماید. این حزب استعماری افزون بر دریافت کمک های کلان مالی از استعمارگران، احکام فرقهی ضالهی بهاییت را طوری طراحی نموده که موجب تقویت دفتر مرکزی حزب یعنی بیت العدل می گردد.
فرقهی ضالهی بهاییت یک حزب بسیار بزرگ است که به واسطهی گستردگی در سراسر جهان، مخارج بسیاری دارد. تشکیلات این حزب استعماری که شامل بیت العدل در اسراییل، شش مشرق الاذکار، چندین محفل قاره ای و منطقه ای و محافل ملّی، شهری و روستایی در کشورهای متعدد است، منابع مالی متعددی دارد که عبارتاند از:
*کمک های مالی کلان سرمایه داران یهودی و جریان شوم فراماسونری از آغاز فتنهی باب شروع شده و هم چنان ادامه دارد.کمک های مالی و خدماتی مؤسسههای اقتصادی، آموزشی و استعماری نظیر کمک های بعضی کارخانهها و شرکت های نفتی و کمک هایی که «دانشگاه کمبریج» و مؤسسههای موقوفهی «اود» و «گیپ» در اختیار «بابیت» و «بهاییت» و قبل از آن در اختیار «شیخیه» قرار میدادند:
*کمک های مؤسسههای وابسته به سازمان ملل، نظیر آنچه در طرح «روحی» در قالب سواد آموزی در آفریقا و پس از آن در ایران به بهاییان پرداخت شد.
*انحصار صادرات و واردات بعضی محصولات توسط کمپانی های غربی به بهاییان واگذار میشد.
*واگذاری بعضی پروژه های اقتصادی نان و آب دار به بهاییان در کشورهای جهان سوم نظیر آنچه در دوران قاجار و پهلوی عمل می شد. به این نحو که مستشاران غربی، استخدام بهاییان را در اولویت قرار می دادند.
*عایدات حزب بهایی از ارثیهی بهاییان؛ چون 19 درصد ارثیهی بهاییان و تمام ارثیهی افراد بلاوارث به بیت العدل می رسد.
*عایدات حاصل از زکات، کفارات و دیات که باید به بیت العدل پرداخت شود.
*جریمهی گناهان از گناهان کوچک مثل محزون کردن افراد تا گناهان کبیره مثل زنا که باید به بیت العدل پرداخته میگردید.به عنوان مثال، مرتکب زنا باید 9 مثقال طلا به بیت العدل بپردازد و در صورت تکرار، جریمه مضاعف شده و با تصاعد هندسی ترقی می کند؛ یعنی اگر یک بهایی، 10 بار مرتکب زنا شود، باید 4608 مثقال یعنی بیش از 20 کیلو طلا به بیت العدل بدهد.
*هدایا و مبالغی که در ضیافتهای 19 روزه جمع میشود.
حمایت قاطع مادی و معنوی مستشرقین و سازمانهای جاسوسی غربی از فرقهی ضالهی بهاییت
به جرأت می توان ادعا کرد اگر تلاش های «گوبینو» و «نیکلای» فرانسوی، «ادوارد براون»، «لرد کروزن»، «نیکلسون»، «سر ادوارد دنیسراس»، «ژوزف رابینو»، «جرج چرچیل»، «الن چارلز ترات» و «جان فرابی» انگلیسی نبود. بهاییت نیز مانند شیخیه و اسمـاعیلیه کم رونق و مبانی سست بهایی ها به افسانه و حکایات بچه گانه تبدیل میشد.
به طور کلی فعالیت های مستشرقین یاد شده به خصوص «نیکلا»، «گوبینو» و «ادوارد براون» در خصوص بابیگری و بهاییگری، نشانگر این مطلب است که استعمارگران، آنان را به عنوان احیاگر فرقهی ضالهی بهاییت به عنوان دینی که پیامبر آن ایرانی است و برای ایرانیان بهترین مسلک است، به ایران فرستاده اند. آن چه از نوشته های براون استنباط می شود، این است که او و بسیاری از مأموران انگلیسی فکر کرده اند بهاییت می تواند با حمایت های استعمارگران و جریان شوم فراماسونری به دین جدید ایرانیان مبدل شود، از این رو سعی نمودند ضمن تبلیغ این فرقه، متون آنان را نیز تصحیح و باب طبع استعمارگران تدوین و منتشر نمایند. بنابراین جمع آوری کتب بابیان و بهاییان توسط براون و چاپ و انتشار آن ها و اعزام «جانفرابی» به «حیفا» به عنوان یکی از ایاد یامرالله و نوشتن کتاب «خلق جدید و صنع بدیع» او در همین راستا قابل تحلیل است.
انگلستان علاوه بر کمک های مستقیم مالی و تأمین امنیت سران فرقهی ضالهی بهاییت، برای رونق این فرقه تلاش های بسیاری انجام داده است که یکی از موارد آن جمع آوری متون بهاییت به منظور تصحیح، چاپ، تدوین و انتشار آنها توسط براون می باشد. به نحوی که هر بهایی کتابی مینوشت، برای ادوارد براون در دانشگاه کمبریج میفرستاد و براون با کمک مالی سازمان جـاسوسی انگـلیس این کتب را چاپ و منتشر می کرد.
به قدرت رسیدن رضاخان توسط ماسونها و بهاییان و بهره برداری بهاییت از استبداد داخلی
در حالی که عباس افندی مخالف مشروطیت بود ولی پس از پیروزی مشروطه خواهان به توصیه و کمک انگلستان در میان آنها نفوذ نموده و زمینهی ظهور دیکتاتوری رضاخان را فراهم ساخت. رژیم پهلوی نیز متقابلاً در تقویت و حمایت بهاییت تلاش زیادی به خرج داد. به نحوی که در دوران «محمد رضا» بهاییان با نفوذ در بدنهی اجرایی کشور و ارتش، به موقعیت ممتاز مالی و اجتماعی دست یافتند. به جرأت میتوان حمایتهای مالی و اقتصادی رضا خان و محمد رضا از بهاییت را یکی از رازهای توسعه و ماندگاری این فرقه در ایران دانست.
عدم مقابلهی همه جانبه با تهدید بهاییت
به جز ابتدای ظهور بابیه که با تدبیر «امیر کبیر» و علمای تیز بینی نظیر حاج «شیخ محمدتقی نجفی» (آقا نجفی) و بعضی علمای مجاهد، بابیان قلع و قمع شدند، دیگر مقابلهای جدّی و همه جانبه با تهدید بهاییت صورت نگرفت. در حالی که تهدید بهاییت، تهدیدی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بود فقط به طور ناقص به مقابلهی فرهنگی با آنها پرداخته شد. به طور مثال در زمانی که «عبدالکریم ایادی»، «عبدالحسین نعیمی»، سپهبد «صنیعی»، «معنوی»، «هژبر یزدانی» و «حبیب ثابت» با زمین خواری و اختلاس، اقتصاد کشور را فلج کرده بودند و «هویدا» و وزرای بهاییاش ارکان اجرایی کشور را در قبضهی خود داشتند، «انجمن حجتیه» به رهبری «شیخ محمود حلبی» به سخنرانی برضد بهاییت و مناظره با آنها و نقد کتب مزخرف بهاییان دلخوش بود.
رژیم مدافع بهاییت آن قدر به انجمن حجتیه خوش بین بود که به آنان اجازهی رسمی فعالیت میداد و سران ساواک جهنمی در جلسات آنان شرکت میکردند. بدیهی است این شکل مبارزه نه تنها به ضرر بهاییان نبود بلکه نقد کتب آنان توسط انجمن، کمک بزرگی به شناخت نقاط ضعف متون بهاییت و تصحیح و تکمیل این متون میکرد و اگر انقلاب اسلامی این فرقه را سرکوب نمیکرد، امروز آنان بر تمام مقدرات مملکت حاکم بودند. ولی متأسفانه پس از انقلاب نیز از شیطنت صهیونیسم و بهاییت غافل شدیم و دوباره در اثر تسامح دولت سازندگی و دولت اصلاحات این فرقه به تبلیغ و ترویج اباحیگری و تخریب فرهنگی پرداختند.
عدم تصویب قوانین ضد فرقه و سیاستهای اجرایی مترقی بعد از انقلاب اسلامی
یکی از علل ماندگاری و گسترش بهاییت، عدم تصویب قوانین مترقی و ضد فرقه بعد از انقلاب اسلامی بوده است. به نحوی که دستگاههای امنیتی و قضایی ما در برخورد با تبلیغات و تخریب فرهنگی این فرقهی منحرف، به علت عدم وجود قوانین مصوب، دچار انفعال و سردرگمی بودند، هم چنین نیروهای اطلاعاتی و امنیتی در مقابله با فتنهی بهاییت، سیاست اجرایی روشنی نداشت.
به نظر میرسد مقابله با تهدید این فرقه باید تلفیقی از کار فرهنگی، امنیتی و قضایی باشد. در حالی که اکنون گروهی برای مقابله با حزب ماسونی و جاسوس بهاییت صرفاً کار فرهنگی را توصیه میکنند و عدهای نیز موضوع را به صورت امنیتی و قضایی دنبال میکنند. به نظر میرسد در این شرایط که اسلام ناب محمدی و انقلاب اسلامی مورد هجمه و شبی خون تفرقه افکنان قرار گرفته، لازم است افراد آگاه و کارشناسان مربوط با تمسک به قرآن و اسلام ناب و با بهره گیری از خرد جمعی علما و محققین، راهکارهای برون رفت از بحران فرقه گرایی را با تقویت و هماهنگی بیشتر بین نیروهای مدافع اسلام و تصویب قوانین ضد فرقه، اجرایی نمایند.
مقابلهی ناصحیح و ناهماهنگ جریانهای مدافع اسلام پس از انقلاب اسلامی
پس از انقلاب اسلامی، از کیدِ سران وابسته به اجانب و بهاییان فراری غافل شدیم و در جهت مقابله با آنان بسیار بی برنامه و ناهماهنگ عمل کردیم و هر کس به سلیقهی خود در محیط فرهنگی کشور و یا در محیط سایبری مشغول فعالیت شد.
نگارنده معتقد است باید حساب تودهی ناآگاه و اغفال شدهی بهایی را از سران وابسته به استکبار جدا نموده و طرز برخورد خود را اصلاح نماییم. حقیر در برخوردی که با بعضی جوانان و افراد عادی این فرقه داشتهام، دریافتهام که هنوز تشکیلات مخوف بهاییت نتوانسته تحت عنوان نفی تعصب ملی آنها را به افراد بیغیرت تبدیل کند و کماکان عشق به ایران و ملیت در بسیاری از آنان قوی است. هنگامی که به بعضی از جوانان این فرقه توضیح داده میشود که سران بابی و بهایی بر ضد تمامیت ارضی و شخصیتهای ملی و شریف کشور قیام کردهاند آن ها خجالت زده میشوند. یکی از جوانان بهایی که بسیار به تاریخ ایران علاقهمند بود میگفت:
«من هیچ اطلاع نداشتم که خاندان نوری در جدا شدن شهرهای شمالی ایران و الحاق آن به روسیه نقش اساسی داشتهاند و یا ازلیه خواستار فروش خوزستان به پارسیان هند بودهاند و در جدایی کشور بحرین از ایران هویدا و دوستان بهایی او نقش اول را داشتند و در عزل میرزا تقی خان امیرکبیر و رویکار آمدن مزدور روس و انگلیس «میرزا آقاخان نوری» همه کارهی بهاییان و حامیان خارجی آنان بودهاند.»
او پس از آگاه شدن به این مسایل، زمینهی مناسبی برای بازگشت از بهاییت پیدا کرده بود. به نظر میرسد در برخورد با تودهی ناآگاه بهایی، گام اول یعنی، امر به معروف و نهی از منکر و هم چنین آگاه سازی جوانان بهایی، مورد غفلت قرار گرفته است. به علاوه بسیاری از کتابهایی که پس از انقلاب اسلامی بر ضد فرقهی ضالهی بهاییت نوشته شده، نارسا و ناقص است و در محیط سایبر نیز در مقابل سایتها و وبلاگهای آن ها فعالیت قوی و قدرتمندی صورت نمیگیرد.
بنابراین شاهد فعالیت تبلیغی این فرقه از شبکههای ماهوارهای، سایبری و تولیدات نرم افزاری و نشریات غیرقانونی هستیم. در حالی که اگر جبههی فرهنگی انقلاب اسلامی هماهنگ و منسجم عمل میکرد، سران فرقهی استعماری بهاییت به علت وابستگی شدید به استعمار و نداشتن صبغهی علمی و عدم وجود پایگاه مردمی، هیچگاه نمیتوانستند تودهی ناآگاه بهایی را با خود همراه نمایند. چنانچه ما بتوانیم تبلیغات سران بهایی را متوقف نموده و بین آنان و تودهی ناآگاه بهایی فاصله بیندازیم، بهاییت نخواهد توانست در مقابل معارف و متون غنی و قدرتمند اسلام دوام آورد.(*)
*سید حبیب الله تدینی؛ کارشناس ارشد فرق و ادیان الهی/
منبع : برهان