ایران، ظرفیتهاى الگودهى و تغییرات خاورمیانه
انقلاب اسلامى ایران یکى از عوامل مهم و تأثیرگذار در پیشبرد روند بیدارى اسلامى و نیز افزایش فعالیتهاى مؤثر در جوامع مسلمانان بوده است، که این تأثیرگذارى - که حاکى از شکلگیرى خیزش رو به تکامل در جهت بیدارى اسلامى و رشد حرکتهاى آزادىخواهانه نزد بسیارى از ملل جهان است - نشان از تمایل بازگشت مردم منطقه و جهان به سیاستهاىعدالتخواهانه و نفى نظامهاى سیطرهجویانه و سلطهطلب است.
این جریان اصیل نشان مىدهد، که تحول جدیدىکه در بسترى از حرکتهاى سیاسى و اجتماعى شکلگرفته، ملهم از عدالتخواهى انقلاب و ملت رشید ایران است؛ چرا که استثمار و استعمار را در همه اشکال آن نفى کرده است. بر این اساس، وقوع انقلابهاى مردمى در منطقه خاورمیانه و شمال افریقا، ظرفیتهاى جدیدى براى تأثیرگذارى انقلاب اسلامى ایران بر روندهاى منطقهاى ایجاد کرده و توانسته تا حدود زیادىبر جهتگیرى انقلابهاى اخیر تأثیر بگذارد.
زمینههاى تاریخى و اهداف مشترک انقلاب اسلامى ایران با انقلابهاى اخیر در خاورمیانه که مبتنى بر گفتمانهاى دینمحور، عدالتمحور و سلطهستیزانه مىباشد، محورهایى است که ایران مىتواند بواسطه آن موجب الگودهى به انقلابهاى اخیر در خاورمیانه شود. بنابراین، مهمترین شباهت این انقلابها با انقلاب اسلامى ایران در مردمى بودن این انقلابها با محوریت دین است و همین موضوع مىتواند در کنار ظرفیتهاى انقلاب اسلامى(گفتمانهاىعدالتمحور و سلطه ستیزانه)، یک الگوى واقعى و منطقى براى این انقلابها در راستاى شکلگیرى حکومتهاى مردمى اسلامى محسوب شود. بر این اساس، در این نوشتار در پى پاسخگویى به سوألات زیر هستیم:
1- تبیین انقلاب اسلامى و الهامبخشى به خیزشهاى مردمى؛
2- تبیین تشابهات انقلاب اسلامى ایران با انقلابهاى اخیر منطقه خاورمیانه؛
3- تبیین ظرفیتهاى انقلاب اسلامى ایران در راستاى الگودهى به انقلابهاى اخیر در خاورمیانه.
انقلاب اسلامى و الهام بخشى به خیزشهاى مردمى
خیزشهاى اسلامى در قرون متمادى تاریخ اسلام، عموماً پاسخى به شرایط زمانى و مکانى بوده است. استبداد داخلى و سلطه خارجى، عمده محرکههاى مسلمانان مبارز براى رسیدن به آزادى، استقلال و کسب هویت اسلامى از طریق بازگشت به اسلام و رهایى بوده است.
با اوجگیرى تحولات سیاسى در کشورهاى منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا - و در حالى که سیر این تحولات و سیل خیزشهاى مردمى مىرود تا معادلات معاصر منطقهاى و جهانى را وارد مرحلهاى تازه نماید - ضرورت بازخوانى ماهیت این خیزشها نیز و واکاوى مسیر حرکت و سرانجام آن بیش از پیش خود را نمایان مىکند.
بازخوانى بسیارى از این رویدادها صرفاً در همان بازه زمانى و مکانى قابل بررسى است، اما انقلاب اسلامى با پارادایم و پارامترهاى خاص خود تحول عمیق فرازمانى و فرامکانى است؛ انقلاب اسلامى ایران رخدادى متمایز در ساخت حکومت مستقل بر پایههایى از استوانه اسلاممدارى و مردمسالارى است، که این گفتمان بیدارى و رهایىبخشى انقلاب اسلامى متوقف در سطح دولتها نمانده و عمده مخاطبان خود را در میان لایههاى ملتها جستجو مىکند و توانسته است در این راه به ضریب نفوذ عمیقى دست یابد.
ظهور و نقشآفرینى انقلاب اسلامى، بارزترین مشخصهى مشترک در میان مجموعهى خیزشهاى به هم پیوسته و دنبالهدار جارى در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقاست. به عبارت دیگر، هرچند اشتراکات دیگرى نیز - در کنار برخى تفاوتها - در این تحولات پىدرپى دیده مىشود، اما ردپاى انقلاب اسلامى را مىتوان در هریک از این خیزشها پىگرفت.
تشابهات جنبشهاى اخیر خاورمیانه با انقلاب اسلامى ایران
با مراجعه به حافظه تاریخى در سیر انقلاب اسلامى ایران، نشان مىدهد که تمامى خصوصیات و مؤلفههاى یادشده براىانقلابهاى عربى و گاهى شعارها، گستردگى حضور مردم، عدالتخواهى، ظلمستیزى، مبارزه با دیکتاتورى، استکبارستیزى، اسلامخواهى و حتى برخى رخدادها و مواضع حاکمان دیکتاتور در قبال مطالبات مردم، با رفتار شاه مخلوع در ایران مطابقت کامل دارد. شاه نیز پس از گسترش اعتراضات در ایران اعلام کرد: پیام مردم را براى تغییرات و اصلاحات شنیده و قول مى دهد... و این همان رفتارى است که در کشورهاى عربى منطقه؛ همچون تونس، مصر، بحرین، یمن و اردن مىتوان آن را مشاهده کرد، و همان تلاشهاى ناکام براى حفظ نظام از طریق شاهپور بختیار و ازهارى، هماکنون در نمونههاىدیگرى در کشورهاى عربى در جریان است که از سوى آمریکا و غرب به اجرا در مىآید.
اگرچه عنصر رهبرى در انقلاب اسلامى ایران، نقش و جایگاه ویژهاى در هدایت و سرعت بخشیدن به پیروزى انقلاب اسلامى داشت و انقلابهاىعربى فاقد آنند؛ ولى الهامگرفتن از مدل و پیامهاى انقلاب اسلامى در سه دهه گذشته، همواره سرمشق جریانهاى مردمى در مبارزات خود بوده است. جاناتان اسپایر، طى سخنرانى خود در نشست سالانه هرتسلیا "ایران را هستهى اصلى تحولات خاورمیانه" معرفى مىکند. بنابراین، در پاسخ به این سؤال که چرا انقلاب اسلامى ایران بر جنبشهاى سیاسى اسلامى اخیر در خاورمیانه تأثیر گذاشت؟ مىتوان به موارد مشترک فراوان موجود بین انقلاب اسلامى ایران و این جنبشها اشاره کرد. این وجوه یا زمینههاى مشترک که از آنها به عنوان عوامل همگرایى یا عناصر همسویى و همرنگى نیز مىتوان یاد کرد، عبارتند از:
1- ایده واحد: از آنجا که انقلاب اسلامى ایران، یک انقلاب شیعى است، لذا همانند هر جنبش اسلامى دیگر، بر پایه وحدانیت خدا (لاالهالاالله) و رسالت پیامبر اکرم(ص) (اشهد ان محمداً رسولالله) بنا شده است، که کعبه را قبله آمال و آرزوهاى معنوى خود و قرآن را کلام خداوند سبحان و آن را منجى بشریت تلقى نموده، و به دنیاى پس از مرگ و قبل از آن، به صلح، برادرى و برابرى ایمان دارد. همانگونه که حضرت امام خمینى (ره) فرمود: "در کلمه توحید که مشترک بین همه است، در مصالح اسلامى که مشترک بین همه است، با هم توحید کلمه کنید". البته ویژگى کاریزمایى حضرت امام(ره) و مواضع ضداستعمارى وى که بیشتر مسلمانان جهان بر آن اتفاق نظر دارند را مىتوان بر تأثیر متقابل انقلاب اسلامى و جنبشهاىاسلامى افزود.
2- دشمن یکسان: انقلاب اسلامى ایران و جنبشهاى اسلامى داراى دشمن مشترکاند و این دشمن مشترک - که آمریکا و اسرائیل است - کیان اسلام را تهدید مىکند. انقلاب اسلامى با طرح شعار "نه شرقى و نه غربى" عَلَم مبارزه علیه دشمن مشترک جهان اسلام را به دوش گرفت و امام خمینى(ره) در این باره فرمود: "دشمن مشترک ما که امروز اسرائیل و آمریکا و امثال اینهاست، که مىخواهند حیثیت ما را از بین ببرند و ما را تحت ستم دوباره قرار بدهند، این دشمن مشترک را دفع کنید". در عرصه درونى نیز، مسلمانان، دشمن مشترکى دارند و این دشمن مشترک، همان عقبماندگى است و همین مسأله است که تمامى کشورهاى جهان اسلام را در سطح کشورهاى جهان سوم باقى نگاه داشته است.
3- آرمان مشترک: انقلاب اسلامى ایران و جنبشهاى اسلامى معاصر، خواهان برچیده شدن ظلم و فساد و نیز خواهان به اجرا درآمدن قوانین اسلام و استقرار حکومت اسلامى در جامعه مسلمانان و به اهتزاز در آوردن پرچم "لاالهالاالله" در سراسر جهان از طریق نفى قدرتها و تکیه بر قدرت لایزال الهى و تودههاى مردماند. به سخن امام خمینى(ره)، در این مورد توجه کنید: "همه در میدان باشند، با هم باشند، ما مىخواهیم اسلام را حفظ بکنیم، با کنارهگیرى نمىشود حفظ کرد، خیال نکنید که با کنارهگیرى تکلیف از شما سلب مىشود".
البته برخى از جنبشهاى سیاسى اسلامى، تنها خواستار عمل به احکام اسلام در کشورهاى خود، و برخى نیز در پى تشکیل یک حکومت مستقل، بدون تأکید بر شکل اسلامى حکومت هستند. از اینرو، مىتوان گفت که جنبشهاى اسلامى معاصر حیات خود را مدیون انقلاب اسلامىاند؛ زیرا انقلاب اسلامى به اسلام و مسلمانان حیاتى تازه بخشید و آنها را از عزلت و حقارت نجات داد، بر ناتوانى مارکسیسم، لیبرالیسم و ناسیونالیسم در اداره و هدایت مسلمانان مهر تأیید زد و اسلام را به عنوان تنها راه حل براى زندگى سیاسى مسلمین مطرح ساخت، که شیخ عبدالعزیز عوده، روحانى برجسته فلسطین در این رابطه گفته است: "انقلاب خمینى (ره)، مهمترین و جدىترین تلاش در بیدارسازى اسلامى ... ملتهاى مسلمان بود". بنابراین، موجودیت و هستى سیاسى جنبشهاى سیاسى اسلامى به انقلاب اسلامى وابسته است. این امر زمینههاى لازم براى تأثیرپذیرى جنبشهاىاسلامى از انقلاب اسلامى را فراهم آورده است.
4- وحدتگرایى: تأکید انقلاب اسلامى و رهبرى آن بر لزوم وحدت همه قشرها و همه مذاهبهاى اسلامى در نیل به پیروزى در صحنه داخلى و خارجى، زمینه دیگر گرایش جنبشهاى سیاسى اسلامى معاصر به سوى انقلاب اسلامى است؛ زیرا انقلاب اسلامى با الگوپذیرى از اسلام ناب محمدى (ص) هیچ تفاوتى بین مسلمانان سیاه و سفید و اروپایى و غیراروپایى قائل نیست و بر جنبههاى اختلاف برانگیز در بین مسلمین پاى نمىفشارد، بلکه با ایجاد دارالتقریب فِرَق اسلامى، برپایى روز قدس، صدور فتواى امام خمینى(ره) علیه سلمان رشدى و برگزارى هفته وحدت و ... در جهت اتحاد مسلمانان گام برمىدارد که به همین دلیل، طیف گستردهاى از گروههاى غیرشیعى و حتى جنبشهاى آزادىبخش غیراسلامى، انقلاب اسلامى ایران را الگو و اسوه خود قرار دادهاند. بنابراین، جاى شگفتى نیست که مسلمانان سنى مذهب فلسطینى به نام و یاد حضرت امام خمینى(ره) به عملیات شهادتطلبانه دست مىزنند. مجیبالرحمان شامى، روزنامهنگار پاکستانى در این باره مىگوید: "تأثیر بزرگ دیگر امام خمینى این است که گر چه ایشان یک رهبر شیعه بودند ... اما با این وجود مبلّغ جدایى نبودند و فریاد او براىاسلام بود".
5- مردمى بودن: یکى از ویژهگىهاى انقلاب اسلامى، مردمى بودن آن بود؛ زیرا در حالى که احزاب سیاسى به اصطلاح منتقد خواستار برخى تغیییرات جزئى در داخل دولت و نهایتاً تعویض نخست وزیر بودند، اما مردم سرانگشت اشاره خود را متوجه شخص شاه کردند و نهضت خود را تا ساقطکردن حکومت 57 ساله پهلوى پیش بردند. در نهضتهاى اسلامى منطقه نیز این مردم و تودههاى مسلمان هستند که در صف اول معارضین ایستادهاند و حضور احزاب، به خصوص احزاب غیراسلامىکمرنگ است. مردمگرایى انقلاب اسلامى، عاملى در گسترش انقلاب و پذیرش آن از سوى ملتهاى مسلمان بوده است. رهبر کبیر انقلاب اسلامى در سال 1357 و بعد از آن بر این باور بود که باید به ملتها بها داد مىشود، نه به دولتها. در مجموع، علىرغم همه دشواریهایى که براى برقرارى روابط ایران انقلابى و جهان اسلام و تأثیرپذیرى متقابل آن دو وجود دارد، ولى وجوه مشترک آن دو، بسیار بیشتر است.
6- خودباورى: اگر بخواهیم مهمترین دستاورد تحولات منطقه براى ملتهاى مسلمان این کشورها را برشماریم، بایستى"خودباورى " را مهمترین عامل عنوان کنیم. هر چند قیامهاى متعددى توسط ملت ایران در دورههاى مختلف رخ داده بود، اما هنگامى که با رهبرى امام، ملت مسلمان ایران به این باور رسید که مىتواند سرنوشت خود را بدست گیرد، آنگاه بزرگترین انقلاب مردمى قرن را تحقق بخشید. اکنون نیز ملتهاى منطقه پس از کش و قوسهاى فراوان و امید واهى بستن به ناسیونالیستها و غربگرایان به این نتیجه رسیدهاند که اگر خواهان تحول هستند باید خود قیام کنند و نباید منتظر دیگران باشند و تنها در این صورت است که به نتیجه خواهند رسید، کما اینکه در کشورهاى مصر، تونس و لیبى، نتیجه این خودباورى با سرنگونى سه دیکتاتور مشهور، کام مردم را شیرین کرد و همین اتفاق سایر ملتها را به تأثیرگذارى قیام خود امیدوار ساخت.
7- اسلامخواهى: اگر چه در ابتداى نهضت مردم ایران، علاوه بر توده مردم، اندک گروههایى نیز با مشى سوسیالیستى یا لیبرال بودند، اما با گسترش نهضت، این اقلیت به حاشیه رفته و آنچه که نمود پیدا کرد، شعارهاى الله اکبر و اسلامخواهىمیلیونها مسلمان ایرانى بود، که کاخ 2500 ساله ستمشاهى را ویران کرد. در نهضتهاى منطقه نیز با همه تلاشهایى که از سوى رسانهها صورت گرفت تا اعتراضات مردم را معیشتى و اقتصادى و براى بدست آوردن آزادى غربى وانمود کنند، اما شعارهاى کوبنده ملتها تمامى این تبلیغات را خنثى کرد؛ زیرا اوج تجمعات در این کشورها بعد از نماز جمعه شکل مىگیرد و نمازهاى صدها هزار نفرى به سمبل ثابت این اعتراضات تبدیلشده و کسى نمىتواند آن را انکار کند.
8- صهیونیسم ستیزى: یکى از شعارهایى که از ابتداى انقلاب اسلامى توسط مردم داده شد و اکنون پس از 33 سال هنوز استمرار دارد، صهیونیسم ستیزى بود، که در نهضتهاى منطقه نیز اولویت قیامها در کشورهایى است که حاکمان آنان بیشترین ارتباط را با اسراییل دارند و پیمانهاى مشترک نظامى، اقتصادى و سیاسى با این رژیم غاصب داشتهاند. در شعارهایى نیز که از سوى مردم منطقه سرداده مىشود، شعارهاى ضداسرائیلى و برائت از حاکمان وابسته به این رژیم بسیار پررنگ است.
ظرفیت الگوسازى ایران در انقلاب هاى اخیر خاورمیانه
جنبشهاى اخیر اسلامى که در کمتر از چند هفته تظاهرات مردمى در تونس و مصر به نتیجه رسید و در ادامه نیز کشورهاىیمن، لیبى ، بحرین، اردن، کویت، الجزایر و دیگر کشورهاى عربى را همچون باتلاقى در خود گرفتار ساخت، نتیجه خیزش و خروش مردمى است که بیش از سه دهه در فضایى از فقر، فساد و تبعیض، گرفتار حکمرانى شده بودند، اما مردم توانستند در اندک زمان ممکن، چهره این کشورها و منطقه را به طور برگشتناپذیرى تغییر دهند، که تمامى این حوادث، ریشه در سرکوب و منکوب هویتى دارد که تمام لایههاى جامعه را درگیر خود ساخته بود و بنا به اعتقاد برخى، عامل اصلى حرکت عظیم مردم مصر، تونس، لیبى و ... احساس تحقیرى بوده است که مردم از وضعیت سرانشان داشتهاند.
با این حال و با وجود تفاوت در رهبرى، سازماندهى و زمینه بروز و ظهور، الگوى الهامبخش و مرکز ثقل این تحولات، انقلاب اسلامى ایران بوده است؛ زیرا نظام اسلامى که پس از پیروزى انقلاب اسلامى در ایران شکل گرفت، به صورت یک الگو و مهمترین خواسته سیاسى مبارزان مسلمان درآمد؛ و این الگو بیش از هر جایى در اندیشه و آرمان همسایگان ایران تبیین شد. ابتدا افغانستان، ترکیه، عراق، و سپس فلسطین، لبنان، تونس، مصر، لیبى، اردن و ... مقصدهایى بودند که پس لرزههاىانقلاب اسلامى در آنجا طنینانداز شد. لذا گفتمان بیدارى و رهایىبخشى انقلاب اسلامى متوقف در سطح دولتها نمانده و عمده مخاطبان خود را در میان لایههاى ملتها جستجو مىکند و توانسته است در این راه به ضریب نفوذ عمیقى دست یابد.
بر این اساس مىتوان گفت که زمینه هاى تاریخى و اهداف مشترک انقلاب اسلامى ایران با انقلابهاى اخیر در خاورمیانه که مبتنى بر گفتمانهاى دین محور، عدالت محور و سلطهستیزانه میباشد، ظرفیتهایى است که موجب تأثیرگذارى و الگودهى انقلاب اسلامى ایران به انقلابهاى اخیر در خاورمیانه خواهد شد. در ادامه به ظرفیتهاى انقلاب اسلامى ایران در راستاى الگودهى به انقلابهاى اخیر در خاورمیانه اشاره مىشود:
1- گفتمان دین محور: تأکید انقلابیون کشورهایى؛ نظیر تونس، مصر و لیبى که حاکمان آنان در طول چند دهه اخیر به تبعیت از سکولاریسم غربى راه دینزدایى را در پیشگرفته بودند بر احیاى مظاهر اسلامى؛ چون حجاب نشان مىدهد که سیاستهاى دین ستیزانه آنها فقط در سطح رسانهها باقى مانده و شعارهاى غالب مردم در کشورهاى عربى نشان مىدهد که اسلامگرایى و دینمحورى یکى از عمده ترین عوامل خیزش آنها بوده است، که متأسفانه دنیاى غرب با نادیده گرفتن این مسأله، تلاش دارد تا با تبلیغات متراکم خود این مسأله را تلقین کند که خیزشهاى مردمى در کشورهاى عربى با فلیکر، یوتیوب، فیسبوک و توییتر و دیگر رسانههاى اجتماعى مجازى شروع شده و پایان خواهد یافت؛ مسألهاى که نشان از غفلت آنان از گفتمان بیدارىبخشى انقلاب اسلامى است.
2- گفتمان عدالتمحور: گفتمان عدالت، به معناى نظام معنایى و دلالت، از بدو پیروزى انقلاب اسلامى بر سیاست خارجىجمهورى اسلامى ایران حاکم بوده و این گفتمان نیز بعضى از رفتارها و منافع را براى سیاست خارجى ایران ممکن و مشروع ساخته و برخى دیگر را ناممکن و نامشروع مىسازد. گفتمان عدالت در سیاست خارجى جمهورى اسلامى ایران، داراى عناصر و دقایق گفتمانى خاصى است که حول دال متعالى و مرکزى "عدالت" فصلبندى شده و معنا مىیابند. این عناصر و دقایق گفتمانى، عبارتند از : عدالتخواهى، استقلالطلبى، صلح طلبى مثبت، حمایت از مسلمانان و مستضعفان، ظلمستیزى، سلطهستیزى، استکبارزدایى، تجدید نظرطلبى و شالودهشکنى نظم و نظام بینالملل. این گفتمان با توجه به ظرفیتهاى انقلاب اسلامى مىتواند به نوعى محور سیاست جنبشهاى اخیر در خاورمیانه گردد.
3- آموزههاى انقلاب اسلامى: به واقع، آموزهها و اندیشههاى انقلاب اسلامى که مبتنى بر عدالت اجتماعى، مردمسالارىدینى و استقلال و آزادى است، که توانسته به تلفیقى از جمهوریت و اسلامیت دست یابد، مىتواند الگوى بسیارىاز جنبشها و خیزشهاى مردمى باشد. از این دیدگاه مىتوان گفت که انقلاب اسلامى نقطه عطفى در بیدارى و رهایى نه تنها جهان اسلام، بلکه دیگر ملتها نیز به شمار مىرود.
4- گفتمان مقاومت: انقلاب اسلامى مردم ایران با رمز گشایى از سه موضوع مهم، یعنى هویت، بیدارى و دینمدارىتوانسته به تبیین و تثبیت گفتمان قدرت منطق در اعماق دلها و باورها کمک رساند، که چنین گفتمانى در طول سه دهه اخیر، الهامبخش بسیارى از خیزشهاى مردمى بوده است؛ چرا که جنبشهاى رهایىبخش اسلامى در لبنان، فلسطین، مصر، تونس، الجزایر، سودان، پاکستان، عربستان و ترکیه با چنین گفتمانى احیا شدند. این اندیشه که نشات گرفته از آموزههاىاسلام سیاسى است، در تقابل با گفتمانى است که از سوى آمریکا ترویج و تبیین شده است؛ آمریکا در طول سه دهه اخیر عموماً و یک دهه اخیر خصوصاً تلاش داشته تا با اجراى طرحهاى متعدد مهار انقلاب اسلامى، از عمق ضریب نفوذ آن در بین ملتها بکاهد، که سایههاى پنهان چنین طرحى نشان از آگاهى غرب از اراده خواستن، اندیشه توانستن و تفکر خیزش در بین ملتهاى منطقه بود. از اینرو، چیزى که در پس پرده تمامى سناریوهاى صلح و سازش و صدور دموکراسى نهفته بود، اندیشه مقاومت و فلسفه استقلالى بود که مىبایست یا نابود گردد و یا حداقل کنترل و مدیریت شود.
5- تجربه انقلابى: غرب در این بازه زمانى ردپاى آشکار گفتمان انقلاب اسلامى را در لایههاى خیزشها و قیامهاىمردمى رصد مىکرد و تجربه انقلابى دیگر با مختصات انقلاب اسلامى ایران حادثهاى هولناک براى آنان بود. از این رو و از قبال منطق قدرت غرب، قرار بود خاورمیانه جدیدى از زایمان نارس و عقیم خاورمیانه بزرگ متولد شود، تا اهداف راهبردى آمریکا در خاورمیانه و نیز ایجاد نظم هژمونیک و برترى جهانى ایالات متحده را مورد اهتمام قرار دهد، اما چیزىکه در عمل رخ داد یک اشتباه محاسبه استراتژیک بود؛ یعنى خلع سلاح اندیشه مقاومت و استقلال براى تغییر ژئوپلتیکى منطقه خاورمیانه در سایه چنین طرحهایى، که نه تنها محقق نشد، بلکه الهامبخشى و بیدارى سازى انقلاب اسلامى بار دیگر همه چیز را فروریخت.
6- تقویت اندیشه خاورمیانه اسلامى: روند هارمونى تحولات خاورمیانه حکایت از شکلگیرى خاورمیانه اسلامى با اندیشه و ایده اسلامى و ملهم از انقلاب اسلامى ایران است. به واقع، برآیند مدل خاورمیانه اسلامى افزایش نرخ نفوذ ایران و کاهش نفوذ آمریکاست.
7 - برگزارى کنفرانسهاى بین المللى: انقلاب اسلامى ایران، همانگونه که مسلمانان ایران را به برادرى و تفاهم اسلامىدعوت مى کند، تمامى مسلمانان جهان را نیز براى تحقق وحدت اسلامى فرا مىخواند، که در این راه جمهورىاسلامى ، اساس کار خود را دعوت از عالمان و متفکران سراسر جهان براى بحث و تبادل نظر جهت آگاهى و شناخت بیشتر مذاهب از یکدیگر و جلوگیرى از هرگونه فعالیتهاى تفرقهافکنانه و ضد وحدت قرار داد.
جمهورى اسلامى ایران با برپایى کنفرانسهاى متعدد در سطح جهان توانسته است گامهاى بزرگى براى گردهمایى و تجمع عالمان اسلامى بردارد و با ایجاد بحثهاى مفید و سازنده، بیشتر حقایق مکتوم و نیز مشترکات و امور مورد تفاهم مذاهب اسلامى را آشکار سازد و زمینههاى تشکیل امت واحده را پدید آورد. رهبر انقلاب اسلامى در خصوص برگزارى کنفرانسها و گردهمایىهاى بزرگ عالمان و متفکران اسلامى مىفرماید: "مهمترین مسؤولیت این کنفرانسها و امثال آن، شناسایى مبانى وحدت و رفع آن موانع مىباشد. به اعتقاد ما کوچکترین این موانع ذهنیت عامه مردم است که باید اصلاح شود و این امر جز به دست علما، روشنفکران، نویسندگان و کسانى که قدرت هدایت افکار عمومى را دارند، میسر نیست".
قدرت نرم فرهنگى ایران
جمهورى اسلامى ایران اگر چه از حیث قدرت سختافزارى در جایگاه پایینترى نسبت به امریکا قرار دارد، اما شواهد عینىنشان مىدهد که موقعیت معنوى و فرهنگى و به اصطلاح قدرت نرم ایران در منطقه رو به فزونى نهاده و در حال تبدیل شدن به یک قطب فرهنگى موثر در منطقه است. ایران زمینهها و شرایط لازم براى کسب قدرت معنوى و ارتقاى ناب محبوبیت خود در میان کشورهاى منطقه را فراهم ساخته است. البته هر چند خاورمیانه وضعیتى سیال و بىثبات دارد و هنوز شکل منسجمى به خود نگرفته است، اما تحولات جدیدسیاسى- امنیتى در خاورمیانه( قیامها و خیزشهاى مردمى)، ساخت قدرت و سیاست در خاورمیانه را به نفع ایران تغییر داده و همین امر، آثار و عواقب منفىاى بر منافع استراتژیک امریکا در منطقه، متحدان منطقهاى آن در جهان عرب و موقعیت رژیم صهیونیستى داشته است.
اقبال اقدس دانشجوى دکترى علوم سیاسى دانشگاه علامه طباطبایى
منبع : پگاه حوزه شماره 319