کد خبر: ۲۴۵۲۸
تاریخ انتشار: ۲۳:۲۴ - ۱۸ بهمن ۱۳۹۰

اندیشه وحدت اسلامى در عصر حاضر

خداى سبحان مى‏فرماید: «ان هذه امتکم امة واحدة وانا ربکم فاعبدون‏» (انبیاء /92); این پیامبران بزرگى که به آنان اشاره کردیم (و پیروانشان) همه یک امت واحد بودند و من پروردگار شمایم، تنها مرا بپرستید.

ما همه از آنچه در حال حاضر بر مسلمانان مى‏گذرد، آگاهیم و علتش این است که صهیونیسم جهانى و حکومتهاى استعمارى غرب گمان مى‏کردند حیات را از جوامع اسلامى گرفته‏اند ولى پس از تشکیل جمهورى اسلامى به اشتباه خود پى بردند، لذا امت اسلامى را دچار جنگهاى اقتصادى، سیاسى و فرهنگى در داخل و خارج کردند، منظور از جنگهاى خارجى رویدادهاى بوسنى و هرزگوین، کشمیر، فلسطین و جاهاى دیگر است. آنچه در داخل بر ما مى‏گذرد، مصیبت‏بارتر است، زیرا آنان به گونه‏اى بى‏سابقه در تاریخ اسلام توانسته‏اند میان مسلمانان تفرقه ایجاد کنند. البته در گذشته نیز گاهى میان برخى از فرقه‏هاى اسلامى اختلاف بوده، مانند; اختلافاتى که در شهر رى پیش آمد، و یاقوت حموى در معجم‏البلدان آنها را در لغت «رى‏» ذکر کرده و در آن جا مى‏نویسد:

سه فرقه اسلامى; شیعه، شافعیه و حنفیه در این شهر سکونت داشتند، فرقه شافعیه نخست در کشتن شیعیان با حنفیها متحد شدند و همه آنان را از میان بردند، و هیچ بنایى برایشان باقى نگذاردند، سپس شافعیهاى رى با شافعیهاى تهران و روستاهاى همجوار که اقلیتى از آنان را تشکیل مى‏دادند، متحد شدند و حنفیها را نیز نابود کردند، و اکنون در زمان ما نیز برخى از مسلمانان ناآگاه و فریب خورده از [دسیسه] دشمنان، در داخل کشور اسلامى [به نظر مى‏رسد منظور پاکستان باشد] با مسلسل نمازگزاران را در داخل مسجد درو مى‏کنند.

ما امروز براى رویارویى با خطرهایى که از هر سو و در همه جا ما را در برگرفته چه باید بکنیم؟ اکنون بر یک و نیم میلیارد مسلمان واجب است‏با یکدیگر متحد شوند و اگر چنین کنند، هیچ قدرتى در جهان توان رویارویى با آنها را ندارد. ما امروز نیاز به وحدت در همه زمینه‏ها داریم که مثلا در عرصه اقتصادى از طریق تشکیل بازارهاى مشترک اقتصادى نظیر بازار مشترک اروپا دست‏یافتنى است. البته ایجاد چنین وحدتى وظیفه دولتهاى اسلامى است، نه وظیفه ما. وظیفه ما علما و همه متفکران اسلامى در سراسر گیتى و شما دانشمندان جهان اسلام و رهبران فکرى امت اسلامى، ایجاد همبستگى میان مسلمانان است.

 روى سخنم با شماست، شما باید وحدت اسلامى را برقرار کنید، و این که چگونه وحدت اسلامى تحقق مى‏یابد، این جانب اندیشه‏اى در ذهن دارم و به سمع شریف شما مى‏رسانم و پس از ارائه سخنرانى شما مى‏توانید درباره آن با من به گفتگو بپردازید.

وحدت اسلامى به دو نوع تقسیم مى‏شود:

1 - وحدت علمى

2 - وحدت عملى.

براى تحقق وحدت علمى، باید به بحث‏وبررسى و مطالعه مسائل مورد اتفاق و اختلاف میان مکتب اهل بیت‏علیهم‏السلام و روش خلفا بپردازیم. اما مهمترین موارد اتفاق، عبارتند از:

 

1 - قرآن کریم

 ما مسلمانان در تمام دنیا قرآنى اعم از چاپى، خطى و مکتوب به خط کوفى و نسخ یا هر خط دیگرى جز همین قرآن (1) نداریم و قرآن دیگرى جز آن، در هیچ شهر یا خانه یا غارى و نزد هیچ مسلمان و غیرمسلمانى یافت نمى‏شود. پس این بدگوییهاى ما از یکدیگر براى چیست؟!

ما باید بر گرد قرآن جمع و با یکدیگر متحد شویم. البته درباره قرآن احادیثى در منابع اسلامى هر دو مذهب [مکتب اهل بیت‏علیهم‏السلام و مکتب خلفا] وجود دارد که اگر بخواهیم از آنها الهام بگیریم، گمان مى‏کنیم قرآن کم و زیاد شده است و این مساله خود از موارد اختلاف میان ماست. و ما در حال حاضر باید این احادیث را رها کنیم و بعدا در یک فرصت مناسب به بحث و بررسى همه آنها بپردازیم.

 

2 - سنت پیامبرصلى الله علیه وآله

 همه مسلمانان دنیا اتفاق نظر دارند بر این که [باید] به آنچه در سنت رسول خداصلى الله علیه وآله آمده، عمل کنند، و هیچ مسلمانى یافت نمى‏شود که قایل به این حرف نباشد.

این دو از اهم موضوعات مورد اتفاق میان دو مکتب است، و مهمترین موارد اختلاف نیز همین دو مورد است.

 

فهم قرآن

 دو مکتب یاد شده در فهم اصطلاحات قرآنى اختلاف‏نظر دارند مانند «کرسى‏» در عبارت «وسع کرسیه السموات والارض‏» برخى از مسلمانان در معناى آیه مى‏گویند: در آسمانها جسمى وجود دارد به نام «کرسى‏» که خداوند [العیاذ بالله] بر روى آن مى‏نشیند، ولى ائمه اهل بیت‏علیهم‏السلام به استناد آنچه در زبان عربى آمده، به ما آموخته‏اند که «کرسى‏» در این جا به معناى علم است، بنابر این معناى آیه شریفه یعلم ما بین ایدیهم وما خلفهم ولایحیطون بشى‏ء من علمه الا بماشاء وسع کرسیه السموات والارض‏»، (2) این است که خداوند آنچه را در پیش روى آنها (بندگان) و در پشت‏سر آنانست مى‏داند و جز به مقدارى که بخواهد، کسى از علم او آگاه نمى‏گردد و علم او بر همه آسمانها و زمین احاطه دارد و چیزى از قلمرو نفوذ علم او بیرون نیست.

 به هر حال این یک مساله علمى است و ما مى‏توانیم در یک بحث علمى آن را بین خودمان مورد بحث و بررسى قرار دهیم و مانعى ندارد که شما راى مرا و من راى شما را نپذیرم، و در عین حال یکپارچه و متحد باقى بمانیم و اختلاف نظر به دوستى ما خللى وارد نکند.

فراگیرى سنت: یکى از موارد اختلاف میان مکتب اهل بیت‏علیهم‏السلام و مکتب خلفا، پاسخ این سؤال است که ما سنت پیامبرصلى الله علیه وآله را از چه کسانى باید فرابگیریم؟ آیا تنها از صحابه آن حضرت، و از همه آنان؟ آیا همه صحابه عادل بودند؟ اینها مسائلى است که برادران اهل سنت ما به آنها اعتقاد دارند و در مقابل آن، عقیده مکتب اهل بیت‏علیهم‏السلام بر این است که سنت پیامبرصلى الله علیه وآله را ما باید از عدول صحابه و از خود ائمه علیهم‏السلام فرا بگیریم، و این خود یکى از مسائل فقهى مورد اختلاف میان ماست و هر یک از طرفین (شیعه و سنى) دلایل خود را ارائه مى‏دهد.

 علاوه بر این براى دستیابى به این وحدت علمى ما به مطالعه و بررسى اصطلاحات قرآن و عقاید اسلامى نیازمندیم، زیرا ما در حوزه‏هاى علمیه خودمان و در الازهر و دانشگاه اسلامى الزیتونیة [در تونس]، و در حوزه نجف و قم، اصطلاحات فقهى را خوانده و آموخته‏ایم ولى اصطلاحات اسلامى، قرآنى، عقیدتى را رها کرده‏ایم، به عنوان مثال، ما «الله‏» را اسم جنس و اصل آن را «الاله‏» مى‏دانیم که همزه اله حذف و لام مشدد شده و حال آن که علم مرتجل است. و همچنین اصطلاح «خلیفة الله‏» (جانشین خدا) که به نظر ما بر هر بشرى صدق مى‏کند ولى در حقیقت جانشینان خدا در زمین ائمه معصومین‏علیهم‏السلام هستند که خداوند آنان را پیشوایان هدایت مردم قرار داده است.

پس از درک امثال این اصطلاحات است که فهم صحیح قرآن و عقاید اسلامى براى ما مشخص مى‏شود. این جانب بیست و پنج اصطلاح را در این کتاب (3) مورد تحقیق قرار داده‏ام، برخى از آنها عبارتند از:

 - «اسم‏» در آیه شریفه: «سبح اسم ربک الاعلى‏» (4) و معناى آن.

- «علم آدم الاسماء» (5) و معناى آن.

- فرقى که میان «اله‏» و «رب‏» وجود دارد.

 من این کتاب را که در بررسى اصطلاحات آن به قرآن مراجعه کرده‏ام به جامعه علمى تقدیم مى‏کنم تا آن را مطالعه و درباره مطالبش با من به بحث و گفتگو بپردازند. تفصیل این بحث در کتاب دیگرى با عنوان «عقاید الاسلام من القرآن‏» آمده است که زیر چاپ قرار دارد.

با توجه به مطالبى که عرض کردم، ما اولا به بررسى این اصطلاحات و ثانیا به مطالعه و بررسى منابع سنت پیامبرصلى الله علیه وآله نیاز داریم، تا براى ما روشن شود که آیا مى‏توانیم احکام اسلام را از کتاب و سنت و نیز از اجتهادهاى صحابه و خلفا بگیریم؟ یا باید به کتاب و سنت اکتفا کنیم؟

یکى از اجتهادهاى صحابه در زمان خودشان این بوده که به عنوان مثال خلیفه دوم اجتهاد کرده و به نهى از عمره تمتع فتوا داده و امروزه برخى از مسلمانان بر طبق آن عمل مى‏کنند و برخى نمى‏کنند، در این موارد ما باید به مطالعه بپردازیم که آیا بر عمل به اجتهادهاى خلفا باقى بمانیم یا در به دست آوردن احکام اسلام به کتاب و سنت اکتفا کنیم؟

 این مسائل یعنى منابع سنت و استنباط احکام را باید بررسى کنیم و این کارى است که من در سه جلد این کتاب (6) با عنوان «معالم المدرستین‏» انجام داده و از نامگذارى آن به نام شیعه و سنى خوددارى کرده‏ام، زیرا بینشان نوعى عناد وجود دارد و آن را مکتب خلفا و مکتب اهل بیت‏علیهم‏السلام نامیدم. من در این جا مطلبى را که در آخر کتاب (معالم المدرستین) نوشته‏ام براى شما مى‏خوانم:

«روى سخن با دانشگاههاى اسلامى و اندیشمندان جهان اسلام، علما، نویسندگان اسلامى و شما که جزو آنان هستید و نیز با مبارزان راه اعاده حیات اسلامى ما و با مصلحان غیرتمند و همه شماست، من این دعوت را با همه عظمت و احترام به همه شما تقدیم مى‏کنم و مى‏گویم: جهان اسلام نهضتى را براى تجدید حیات اسلام و نیل به هدفى نو آغاز کرده و شایسته است‏بیطرفانه به بررسى منابع سنت پیامبرصلى الله علیه وآله، سیره و حدیث‏بپردازیم و بر تقلید از سلف صالح باقى نمانیم نه در استنباط احکام شرعى، و نه در فهم حدیث. من خودم به «صحیح بخارى‏» مراجعه مى‏کنم و حدیث درستى را که در آن مى‏بینم اخذ مى‏کنم، همان‏طور که به اصول کافى نیز مراجعه مى‏کنم و با این روش است که شناخت اسلام از کتاب و سنت و دستیابى به آن تحقق پیدا مى‏کند و وحدت کلمه مسلمانان را پیرامون کتاب و سنت‏به منظور اقدام کردن به تجدید حیات اسلامى، امکان‏پذیر مى‏سازد.

اینک مباحثى را که براى رسیدن به هدف یاد شده تنظیم کرده‏ام، به شما تقدیم مى‏کنم. با این امید که بیطرفانه به آنها بنگرید و مرا به اشتباههایى که معمولا در کار فرد غیر معصوم وجود دارد و من دچار آنها شده‏ام، متوجه کنید.

 من در اجراى طرح و اندیشه خودم و به منظور پالودن سنت پیامبرصلى الله علیه وآله اقدام به تالیف سلسله مباحثى از جمله احادیث ام المؤمنین عایشه نموده و در آنها احادیث نقل شده از وى را با احترام کامل بررسى کرده و در جلد دوم آن مباحث اثبات کرده‏ام که برخى از احادیث نقل شده از عایشه تهمتهایى است که بر او و بر صحابه وارد کرده‏اند، مانند داستان غرانیق که کفار متظاهر به اسلام این افترا را به آنها بستند و نیز داستان نزول جبرئیل در آغاز وحى و این که او رسول خداصلى الله علیه وآله را سه بار خفه کرد، از داستانهاى ساختگى آنان است.

اینها اتهاماتى است که بر ام المؤمنین عایشه و سایر صحابه بسته‏اند، و در بحث از آنها اقداماتى را که عایشه انجام داد و به وسیله آنها سنت پیامبرصلى الله علیه وآله را پاک کرد، ذکر کرده‏ام و درباره برخى از آنها گفته‏ام شاید در نسبت دادن حدیث‏به وى (عایشه) اشتباهى رخ داده باشد، و بقیه احادیث نقل شده از او را به طور علمى بررسى کرده‏ام، بویژه آنچه درباره سیره پیامبرصلى الله علیه وآله از عایشه نقل شده است، من با بیطرفى کامل به بررسى این مطالب و مطالب دیگر پرداخته‏ام; مطالبى که در کتابهاى دیگر آمده و شما عناوین آنها را در پایان جلد اول «عبدالله بن سبا» مى‏یابید.

از برادران دانشور خود تقاضا مى‏کنم درباره مطالبى که در تالیفاتم آمده با من به مناقشه بپردازند و مکاتبه کنند، و با این روش است که وحدت علمى تحقق پیدا مى‏کند.

 

وحدت عملى

 در این باره از باب مثال عرض مى‏کنم: ما در مکتب اهل‏بیت‏علیهم‏السلام حکمى داریم مبنى بر این که «هر کس در نماز بسم‏الله الرحمن الرحیم نگوید نمازش باطل است‏»، و نمى‏توان به او اقتدا کرد ولى با توجه به این که برادران حنفى مذهب ما چنین عقیده‏اى ندارند و حمد را بدون «بسم‏الله‏» قرائت مى‏کنند، از ائمه ما در کتاب «وسائل الشیعه‏»، در سه حدیث از امام صادق‏علیه‏السلام آمده است که فرمود:

«من صلى خلفهم کان کمن صلى خلف رسول الله‏»، (یعنى; کسى که پشت‏سر آنان نماز بخواند، مانند آن است که پشت‏سر رسول خداصلى الله علیه وآله نماز خوانده است)، با این که آن امام [جماعت] حنفى «بسم‏الله‏» نمى‏گوید. در حدیث دیگرى آمده:

«اذا صلیت معهم غفرلک بعدد من خالفک - فى قراءة البسملة - و حضر الصلاة فى المسجد»، (یعنى; هر گاه تو با آنان نماز بگزارى، به تعداد کسانى که در خواندن بسم‏الله با تو مخالفت کرده و در مسجد به نماز ایستاده‏اند، از گناهانت آمرزیده مى‏شود).

راوى دیگرى به امام صادق‏علیه‏السلام شکایت مى‏کند و مى‏گوید: «امام جماعت ما در عقیده مخالف با ماست، او همه یاران ما [شیعیان] را دشمن مى‏دارد، [وظیفه ما چیست؟]. امام‏علیه‏السلام فرمود: از سخن وى چیزى بر تو نیست، به خدا سوگند اگر آنچه مى‏گویى راست‏باشد، تو از او به امامت در مسجد سزاوارترى، تو در ورود به مسجد نخستین و در خروج از آن آخرین نفر باش و با مردم خوشرفتارى کن و سخن نیکو بگو.

 از فرمایش امام صادق‏علیه‏السلام برمى‏آید که آن حضرت از سخن راوى و انتقادش خشنود نشده، لذا به او فرمودند: با مردم خوشرفتار باش و نیکو سخن بگو.

امام صادق‏علیه‏السلام به راوى دیگرى فرمود:

«یا اسحاق! اتصلى معهم فى المسجد؟ قال: قلت نعم، قال: «صل معهم، فان المصلى معهم فى الصف الاول کالشاهر سیفه فى سبیل الله‏» (7) ، اى اسحاق، آیا با آنان [مخالفان] نماز مى‏گزارى؟ گفتم: آرى; فرمود: با آنان نماز بگزار، همانا، نمازگزار با آنان در صف اول، مانند کسى است که در راه خدا شمشیر کشیده است.

بدین سان وحدت عملى تحقق مى‏یابد.

امام صادق‏علیه‏السلام شخصا با ابوحنیفه مى‏نشست و در عقاید و احکام با وى مناظره مى‏کرد، و این کار تا زمان شیخ مفید در بغداد معمول بود. شیخ طوسى استاد کرسى تدریس در دارالخلافه بود، ولى سلاجقه که به بغداد رفتند، کرسى شیخ را سوزاندند و میان ما جدایى افکندند، سپس اختلافهایى میان صفویه و خلافت عثمانى پدید آمد، و این اختلافات در واقع از سیاست ناشى مى‏شد نه از دین.

همه این مسایل در گذشته وجود داشت و برخى از آنها رنج‏آور است، مانند آنچه در میان برخى از شیعیان رواج داشته که آنان برخى از صحابه را لعن مى‏کردند. من به شما بگویم که لعن را معاویه از سال 40 هجرى آغاز کرد، و امام على‏بن ابى‏طالب‏علیه‏السلام بر روى همه منابر مسلمین در خطبه‏هاى نماز جمعه لعن مى‏شد، و این عمل تا آخر دوره امویان - جز دو سال خلافت عمربن عبدالعزیز - ادامه یافت. در همه این مدت آیا گمان مى‏کنید شیعیان على‏علیه‏السلام و خاندانش مقابله به مثل نکردند؟ چرا کردند، ولى اکنون چه ربطى به ما دارد؟ (8)

ما باید دست از این اختلاف [لعن] و اختلافات دیگر، برداریم. امروز، ما باید اختلاف و جدال بى‏نتیجه را پیرامون جانشین رسول خداصلى الله علیه وآله که على‏علیه‏السلام است‏یا ابوبکر، رها کنیم و تنها به مطالعه و بررسى این موضوع بپردازیم که سنت پیامبرصلى الله علیه وآله و تفسیر قرآن را از کجا بگیریم. هر یک از ما (شیعه و سنى) دلیل عقایدش را ارائه مى‏کند و دلیل برادرش را مى‏شنود، چه آن را بپذیرد یا نه ولى در برابر دشمن مشترک از برادر دینى خود حمایت کنیم و به خاطر وى فدا شویم، مانند برخوردى که جمهورى اسلامى با مسلمانان فلسطین داشته، که همه کشورهاى عربى مى‏خواهند دست دوستى به اسرائیل بدهند، جز جمهورى اسلامى که از انتفاضه در داخل فلسطین پشتیبانى مى‏کند و حزب‏الله لبنان را از شیعیان طرفدار خود، به وجود آورده تا به وسیله آنان با اسرائیل بجنگند و آنان به خاطر فلسطینیان کشته شوند، و امام خمینى (رضوان الله تعالى علیه) روز قدس را قرار داد. ما نیز باید مسلمانان را به این نوع وحدت (عملى) فرا خوانیم، و آخرین سخن من این آیه شریفه است:

«قل هذه سبیلى ادعوا الى الله على بصیرة انا ومن اتبعنى و سبحان الله وما انا من المشرکین‏»، (9) (بگو این راه من است که من و پیروانم با بصیرت کامل همه مردم را به سوى خدا دعوت مى‏کنیم، منزه است‏خدا، و من از مشرکان نیستم).

من دستم را به سوى همه شما دراز و دست‏شما را مى‏فشارم و از شما پوزش مى‏طلبم، و امیدوارم دیدار دیگرى میان ما باشد. اما دیدار فکرى من و شما از هم اکنون که وزارت ارشاد پنجاه دوره از کتب مرا میان شما توزیع مى‏کند، برقرار خواهد شد.

پى نوشتها :

1- در این لحظه ایشان قرآن را با دستش بلند کرد.

2- سوره بقره /255.

3- جلد اول کتاب «قیام الائمة باحیاء السنة‏» را با دست‏خود بلند کرد.

4- سوره اعلى /1.

5- سوره بقره /31.

6- و در این لحظه کتاب «معالم المدرستین‏» را با دست‏خویش بلند کرد.

7- رجوع کنید به وسائل الشیعة، کتاب الصلاة، ابواب صلاة الجماعة، ج‏5، صص 381-382.

8- راست گفته‏اند که خاشاک را در چشم برادرت مى‏بینى و تنه درخت را در چشم خود نمى‏بینى.

9- سوره یوسف /108.

ترجمه: احمد امیرى شادمهرى

 منبع : hawzah.net

نظرات بینندگان