اندیشه وحدت اسلامى در عصر حاضر
خداى سبحان مىفرماید: «ان هذه امتکم امة واحدة وانا ربکم فاعبدون» (انبیاء /92); این پیامبران بزرگى که به آنان اشاره کردیم (و پیروانشان) همه یک امت واحد بودند و من پروردگار شمایم، تنها مرا بپرستید.
ما همه از آنچه در حال حاضر بر مسلمانان مىگذرد، آگاهیم و علتش این است که صهیونیسم جهانى و حکومتهاى استعمارى غرب گمان مىکردند حیات را از جوامع اسلامى گرفتهاند ولى پس از تشکیل جمهورى اسلامى به اشتباه خود پى بردند، لذا امت اسلامى را دچار جنگهاى اقتصادى، سیاسى و فرهنگى در داخل و خارج کردند، منظور از جنگهاى خارجى رویدادهاى بوسنى و هرزگوین، کشمیر، فلسطین و جاهاى دیگر است. آنچه در داخل بر ما مىگذرد، مصیبتبارتر است، زیرا آنان به گونهاى بىسابقه در تاریخ اسلام توانستهاند میان مسلمانان تفرقه ایجاد کنند. البته در گذشته نیز گاهى میان برخى از فرقههاى اسلامى اختلاف بوده، مانند; اختلافاتى که در شهر رى پیش آمد، و یاقوت حموى در معجمالبلدان آنها را در لغت «رى» ذکر کرده و در آن جا مىنویسد:
سه فرقه اسلامى; شیعه، شافعیه و حنفیه در این شهر سکونت داشتند، فرقه شافعیه نخست در کشتن شیعیان با حنفیها متحد شدند و همه آنان را از میان بردند، و هیچ بنایى برایشان باقى نگذاردند، سپس شافعیهاى رى با شافعیهاى تهران و روستاهاى همجوار که اقلیتى از آنان را تشکیل مىدادند، متحد شدند و حنفیها را نیز نابود کردند، و اکنون در زمان ما نیز برخى از مسلمانان ناآگاه و فریب خورده از [دسیسه] دشمنان، در داخل کشور اسلامى [به نظر مىرسد منظور پاکستان باشد] با مسلسل نمازگزاران را در داخل مسجد درو مىکنند.
ما امروز براى رویارویى با خطرهایى که از هر سو و در همه جا ما را در برگرفته چه باید بکنیم؟ اکنون بر یک و نیم میلیارد مسلمان واجب استبا یکدیگر متحد شوند و اگر چنین کنند، هیچ قدرتى در جهان توان رویارویى با آنها را ندارد. ما امروز نیاز به وحدت در همه زمینهها داریم که مثلا در عرصه اقتصادى از طریق تشکیل بازارهاى مشترک اقتصادى نظیر بازار مشترک اروپا دستیافتنى است. البته ایجاد چنین وحدتى وظیفه دولتهاى اسلامى است، نه وظیفه ما. وظیفه ما علما و همه متفکران اسلامى در سراسر گیتى و شما دانشمندان جهان اسلام و رهبران فکرى امت اسلامى، ایجاد همبستگى میان مسلمانان است.
روى سخنم با شماست، شما باید وحدت اسلامى را برقرار کنید، و این که چگونه وحدت اسلامى تحقق مىیابد، این جانب اندیشهاى در ذهن دارم و به سمع شریف شما مىرسانم و پس از ارائه سخنرانى شما مىتوانید درباره آن با من به گفتگو بپردازید.
وحدت اسلامى به دو نوع تقسیم مىشود:
1 - وحدت علمى
2 - وحدت عملى.
براى تحقق وحدت علمى، باید به بحثوبررسى و مطالعه مسائل مورد اتفاق و اختلاف میان مکتب اهل بیتعلیهمالسلام و روش خلفا بپردازیم. اما مهمترین موارد اتفاق، عبارتند از:
1 - قرآن کریم
ما مسلمانان در تمام دنیا قرآنى اعم از چاپى، خطى و مکتوب به خط کوفى و نسخ یا هر خط دیگرى جز همین قرآن (1) نداریم و قرآن دیگرى جز آن، در هیچ شهر یا خانه یا غارى و نزد هیچ مسلمان و غیرمسلمانى یافت نمىشود. پس این بدگوییهاى ما از یکدیگر براى چیست؟!
ما باید بر گرد قرآن جمع و با یکدیگر متحد شویم. البته درباره قرآن احادیثى در منابع اسلامى هر دو مذهب [مکتب اهل بیتعلیهمالسلام و مکتب خلفا] وجود دارد که اگر بخواهیم از آنها الهام بگیریم، گمان مىکنیم قرآن کم و زیاد شده است و این مساله خود از موارد اختلاف میان ماست. و ما در حال حاضر باید این احادیث را رها کنیم و بعدا در یک فرصت مناسب به بحث و بررسى همه آنها بپردازیم.
2 - سنت پیامبرصلى الله علیه وآله
همه مسلمانان دنیا اتفاق نظر دارند بر این که [باید] به آنچه در سنت رسول خداصلى الله علیه وآله آمده، عمل کنند، و هیچ مسلمانى یافت نمىشود که قایل به این حرف نباشد.
این دو از اهم موضوعات مورد اتفاق میان دو مکتب است، و مهمترین موارد اختلاف نیز همین دو مورد است.
فهم قرآن
دو مکتب یاد شده در فهم اصطلاحات قرآنى اختلافنظر دارند مانند «کرسى» در عبارت «وسع کرسیه السموات والارض» برخى از مسلمانان در معناى آیه مىگویند: در آسمانها جسمى وجود دارد به نام «کرسى» که خداوند [العیاذ بالله] بر روى آن مىنشیند، ولى ائمه اهل بیتعلیهمالسلام به استناد آنچه در زبان عربى آمده، به ما آموختهاند که «کرسى» در این جا به معناى علم است، بنابر این معناى آیه شریفه یعلم ما بین ایدیهم وما خلفهم ولایحیطون بشىء من علمه الا بماشاء وسع کرسیه السموات والارض»، (2) این است که خداوند آنچه را در پیش روى آنها (بندگان) و در پشتسر آنانست مىداند و جز به مقدارى که بخواهد، کسى از علم او آگاه نمىگردد و علم او بر همه آسمانها و زمین احاطه دارد و چیزى از قلمرو نفوذ علم او بیرون نیست.
به هر حال این یک مساله علمى است و ما مىتوانیم در یک بحث علمى آن را بین خودمان مورد بحث و بررسى قرار دهیم و مانعى ندارد که شما راى مرا و من راى شما را نپذیرم، و در عین حال یکپارچه و متحد باقى بمانیم و اختلاف نظر به دوستى ما خللى وارد نکند.
فراگیرى سنت: یکى از موارد اختلاف میان مکتب اهل بیتعلیهمالسلام و مکتب خلفا، پاسخ این سؤال است که ما سنت پیامبرصلى الله علیه وآله را از چه کسانى باید فرابگیریم؟ آیا تنها از صحابه آن حضرت، و از همه آنان؟ آیا همه صحابه عادل بودند؟ اینها مسائلى است که برادران اهل سنت ما به آنها اعتقاد دارند و در مقابل آن، عقیده مکتب اهل بیتعلیهمالسلام بر این است که سنت پیامبرصلى الله علیه وآله را ما باید از عدول صحابه و از خود ائمه علیهمالسلام فرا بگیریم، و این خود یکى از مسائل فقهى مورد اختلاف میان ماست و هر یک از طرفین (شیعه و سنى) دلایل خود را ارائه مىدهد.
علاوه بر این براى دستیابى به این وحدت علمى ما به مطالعه و بررسى اصطلاحات قرآن و عقاید اسلامى نیازمندیم، زیرا ما در حوزههاى علمیه خودمان و در الازهر و دانشگاه اسلامى الزیتونیة [در تونس]، و در حوزه نجف و قم، اصطلاحات فقهى را خوانده و آموختهایم ولى اصطلاحات اسلامى، قرآنى، عقیدتى را رها کردهایم، به عنوان مثال، ما «الله» را اسم جنس و اصل آن را «الاله» مىدانیم که همزه اله حذف و لام مشدد شده و حال آن که علم مرتجل است. و همچنین اصطلاح «خلیفة الله» (جانشین خدا) که به نظر ما بر هر بشرى صدق مىکند ولى در حقیقت جانشینان خدا در زمین ائمه معصومینعلیهمالسلام هستند که خداوند آنان را پیشوایان هدایت مردم قرار داده است.
پس از درک امثال این اصطلاحات است که فهم صحیح قرآن و عقاید اسلامى براى ما مشخص مىشود. این جانب بیست و پنج اصطلاح را در این کتاب (3) مورد تحقیق قرار دادهام، برخى از آنها عبارتند از:
- «اسم» در آیه شریفه: «سبح اسم ربک الاعلى» (4) و معناى آن.
- «علم آدم الاسماء» (5) و معناى آن.
- فرقى که میان «اله» و «رب» وجود دارد.
من این کتاب را که در بررسى اصطلاحات آن به قرآن مراجعه کردهام به جامعه علمى تقدیم مىکنم تا آن را مطالعه و درباره مطالبش با من به بحث و گفتگو بپردازند. تفصیل این بحث در کتاب دیگرى با عنوان «عقاید الاسلام من القرآن» آمده است که زیر چاپ قرار دارد.
با توجه به مطالبى که عرض کردم، ما اولا به بررسى این اصطلاحات و ثانیا به مطالعه و بررسى منابع سنت پیامبرصلى الله علیه وآله نیاز داریم، تا براى ما روشن شود که آیا مىتوانیم احکام اسلام را از کتاب و سنت و نیز از اجتهادهاى صحابه و خلفا بگیریم؟ یا باید به کتاب و سنت اکتفا کنیم؟
یکى از اجتهادهاى صحابه در زمان خودشان این بوده که به عنوان مثال خلیفه دوم اجتهاد کرده و به نهى از عمره تمتع فتوا داده و امروزه برخى از مسلمانان بر طبق آن عمل مىکنند و برخى نمىکنند، در این موارد ما باید به مطالعه بپردازیم که آیا بر عمل به اجتهادهاى خلفا باقى بمانیم یا در به دست آوردن احکام اسلام به کتاب و سنت اکتفا کنیم؟
این مسائل یعنى منابع سنت و استنباط احکام را باید بررسى کنیم و این کارى است که من در سه جلد این کتاب (6) با عنوان «معالم المدرستین» انجام داده و از نامگذارى آن به نام شیعه و سنى خوددارى کردهام، زیرا بینشان نوعى عناد وجود دارد و آن را مکتب خلفا و مکتب اهل بیتعلیهمالسلام نامیدم. من در این جا مطلبى را که در آخر کتاب (معالم المدرستین) نوشتهام براى شما مىخوانم:
«روى سخن با دانشگاههاى اسلامى و اندیشمندان جهان اسلام، علما، نویسندگان اسلامى و شما که جزو آنان هستید و نیز با مبارزان راه اعاده حیات اسلامى ما و با مصلحان غیرتمند و همه شماست، من این دعوت را با همه عظمت و احترام به همه شما تقدیم مىکنم و مىگویم: جهان اسلام نهضتى را براى تجدید حیات اسلام و نیل به هدفى نو آغاز کرده و شایسته استبیطرفانه به بررسى منابع سنت پیامبرصلى الله علیه وآله، سیره و حدیثبپردازیم و بر تقلید از سلف صالح باقى نمانیم نه در استنباط احکام شرعى، و نه در فهم حدیث. من خودم به «صحیح بخارى» مراجعه مىکنم و حدیث درستى را که در آن مىبینم اخذ مىکنم، همانطور که به اصول کافى نیز مراجعه مىکنم و با این روش است که شناخت اسلام از کتاب و سنت و دستیابى به آن تحقق پیدا مىکند و وحدت کلمه مسلمانان را پیرامون کتاب و سنتبه منظور اقدام کردن به تجدید حیات اسلامى، امکانپذیر مىسازد.
اینک مباحثى را که براى رسیدن به هدف یاد شده تنظیم کردهام، به شما تقدیم مىکنم. با این امید که بیطرفانه به آنها بنگرید و مرا به اشتباههایى که معمولا در کار فرد غیر معصوم وجود دارد و من دچار آنها شدهام، متوجه کنید.
من در اجراى طرح و اندیشه خودم و به منظور پالودن سنت پیامبرصلى الله علیه وآله اقدام به تالیف سلسله مباحثى از جمله احادیث ام المؤمنین عایشه نموده و در آنها احادیث نقل شده از وى را با احترام کامل بررسى کرده و در جلد دوم آن مباحث اثبات کردهام که برخى از احادیث نقل شده از عایشه تهمتهایى است که بر او و بر صحابه وارد کردهاند، مانند داستان غرانیق که کفار متظاهر به اسلام این افترا را به آنها بستند و نیز داستان نزول جبرئیل در آغاز وحى و این که او رسول خداصلى الله علیه وآله را سه بار خفه کرد، از داستانهاى ساختگى آنان است.
اینها اتهاماتى است که بر ام المؤمنین عایشه و سایر صحابه بستهاند، و در بحث از آنها اقداماتى را که عایشه انجام داد و به وسیله آنها سنت پیامبرصلى الله علیه وآله را پاک کرد، ذکر کردهام و درباره برخى از آنها گفتهام شاید در نسبت دادن حدیثبه وى (عایشه) اشتباهى رخ داده باشد، و بقیه احادیث نقل شده از او را به طور علمى بررسى کردهام، بویژه آنچه درباره سیره پیامبرصلى الله علیه وآله از عایشه نقل شده است، من با بیطرفى کامل به بررسى این مطالب و مطالب دیگر پرداختهام; مطالبى که در کتابهاى دیگر آمده و شما عناوین آنها را در پایان جلد اول «عبدالله بن سبا» مىیابید.
از برادران دانشور خود تقاضا مىکنم درباره مطالبى که در تالیفاتم آمده با من به مناقشه بپردازند و مکاتبه کنند، و با این روش است که وحدت علمى تحقق پیدا مىکند.
وحدت عملى
در این باره از باب مثال عرض مىکنم: ما در مکتب اهلبیتعلیهمالسلام حکمى داریم مبنى بر این که «هر کس در نماز بسمالله الرحمن الرحیم نگوید نمازش باطل است»، و نمىتوان به او اقتدا کرد ولى با توجه به این که برادران حنفى مذهب ما چنین عقیدهاى ندارند و حمد را بدون «بسمالله» قرائت مىکنند، از ائمه ما در کتاب «وسائل الشیعه»، در سه حدیث از امام صادقعلیهالسلام آمده است که فرمود:
«من صلى خلفهم کان کمن صلى خلف رسول الله»، (یعنى; کسى که پشتسر آنان نماز بخواند، مانند آن است که پشتسر رسول خداصلى الله علیه وآله نماز خوانده است)، با این که آن امام [جماعت] حنفى «بسمالله» نمىگوید. در حدیث دیگرى آمده:
«اذا صلیت معهم غفرلک بعدد من خالفک - فى قراءة البسملة - و حضر الصلاة فى المسجد»، (یعنى; هر گاه تو با آنان نماز بگزارى، به تعداد کسانى که در خواندن بسمالله با تو مخالفت کرده و در مسجد به نماز ایستادهاند، از گناهانت آمرزیده مىشود).
راوى دیگرى به امام صادقعلیهالسلام شکایت مىکند و مىگوید: «امام جماعت ما در عقیده مخالف با ماست، او همه یاران ما [شیعیان] را دشمن مىدارد، [وظیفه ما چیست؟]. امامعلیهالسلام فرمود: از سخن وى چیزى بر تو نیست، به خدا سوگند اگر آنچه مىگویى راستباشد، تو از او به امامت در مسجد سزاوارترى، تو در ورود به مسجد نخستین و در خروج از آن آخرین نفر باش و با مردم خوشرفتارى کن و سخن نیکو بگو.
از فرمایش امام صادقعلیهالسلام برمىآید که آن حضرت از سخن راوى و انتقادش خشنود نشده، لذا به او فرمودند: با مردم خوشرفتار باش و نیکو سخن بگو.
امام صادقعلیهالسلام به راوى دیگرى فرمود:
«یا اسحاق! اتصلى معهم فى المسجد؟ قال: قلت نعم، قال: «صل معهم، فان المصلى معهم فى الصف الاول کالشاهر سیفه فى سبیل الله» (7) ، اى اسحاق، آیا با آنان [مخالفان] نماز مىگزارى؟ گفتم: آرى; فرمود: با آنان نماز بگزار، همانا، نمازگزار با آنان در صف اول، مانند کسى است که در راه خدا شمشیر کشیده است.
بدین سان وحدت عملى تحقق مىیابد.
امام صادقعلیهالسلام شخصا با ابوحنیفه مىنشست و در عقاید و احکام با وى مناظره مىکرد، و این کار تا زمان شیخ مفید در بغداد معمول بود. شیخ طوسى استاد کرسى تدریس در دارالخلافه بود، ولى سلاجقه که به بغداد رفتند، کرسى شیخ را سوزاندند و میان ما جدایى افکندند، سپس اختلافهایى میان صفویه و خلافت عثمانى پدید آمد، و این اختلافات در واقع از سیاست ناشى مىشد نه از دین.
همه این مسایل در گذشته وجود داشت و برخى از آنها رنجآور است، مانند آنچه در میان برخى از شیعیان رواج داشته که آنان برخى از صحابه را لعن مىکردند. من به شما بگویم که لعن را معاویه از سال 40 هجرى آغاز کرد، و امام علىبن ابىطالبعلیهالسلام بر روى همه منابر مسلمین در خطبههاى نماز جمعه لعن مىشد، و این عمل تا آخر دوره امویان - جز دو سال خلافت عمربن عبدالعزیز - ادامه یافت. در همه این مدت آیا گمان مىکنید شیعیان علىعلیهالسلام و خاندانش مقابله به مثل نکردند؟ چرا کردند، ولى اکنون چه ربطى به ما دارد؟ (8)
ما باید دست از این اختلاف [لعن] و اختلافات دیگر، برداریم. امروز، ما باید اختلاف و جدال بىنتیجه را پیرامون جانشین رسول خداصلى الله علیه وآله که علىعلیهالسلام استیا ابوبکر، رها کنیم و تنها به مطالعه و بررسى این موضوع بپردازیم که سنت پیامبرصلى الله علیه وآله و تفسیر قرآن را از کجا بگیریم. هر یک از ما (شیعه و سنى) دلیل عقایدش را ارائه مىکند و دلیل برادرش را مىشنود، چه آن را بپذیرد یا نه ولى در برابر دشمن مشترک از برادر دینى خود حمایت کنیم و به خاطر وى فدا شویم، مانند برخوردى که جمهورى اسلامى با مسلمانان فلسطین داشته، که همه کشورهاى عربى مىخواهند دست دوستى به اسرائیل بدهند، جز جمهورى اسلامى که از انتفاضه در داخل فلسطین پشتیبانى مىکند و حزبالله لبنان را از شیعیان طرفدار خود، به وجود آورده تا به وسیله آنان با اسرائیل بجنگند و آنان به خاطر فلسطینیان کشته شوند، و امام خمینى (رضوان الله تعالى علیه) روز قدس را قرار داد. ما نیز باید مسلمانان را به این نوع وحدت (عملى) فرا خوانیم، و آخرین سخن من این آیه شریفه است:
«قل هذه سبیلى ادعوا الى الله على بصیرة انا ومن اتبعنى و سبحان الله وما انا من المشرکین»، (9) (بگو این راه من است که من و پیروانم با بصیرت کامل همه مردم را به سوى خدا دعوت مىکنیم، منزه استخدا، و من از مشرکان نیستم).
من دستم را به سوى همه شما دراز و دستشما را مىفشارم و از شما پوزش مىطلبم، و امیدوارم دیدار دیگرى میان ما باشد. اما دیدار فکرى من و شما از هم اکنون که وزارت ارشاد پنجاه دوره از کتب مرا میان شما توزیع مىکند، برقرار خواهد شد.
پى نوشتها :
1- در این لحظه ایشان قرآن را با دستش بلند کرد.
2- سوره بقره /255.
3- جلد اول کتاب «قیام الائمة باحیاء السنة» را با دستخود بلند کرد.
4- سوره اعلى /1.
5- سوره بقره /31.
6- و در این لحظه کتاب «معالم المدرستین» را با دستخویش بلند کرد.
7- رجوع کنید به وسائل الشیعة، کتاب الصلاة، ابواب صلاة الجماعة، ج5، صص 381-382.
8- راست گفتهاند که خاشاک را در چشم برادرت مىبینى و تنه درخت را در چشم خود نمىبینى.
9- سوره یوسف /108.
ترجمه: احمد امیرى شادمهرى
منبع : hawzah.net