بازی دو سر باخت آمریکا
چگونگی تعامل و تقابل میان جمهوری اسلامی ایران و آمریکا از نکات مهم در تحولات صحنه بین الملل است به گونه ای که بسیاری از تحولات جهانی به این امر گره خورده است. در کنار اقدامات تهدیدآمیز و اعمال سیاست نخ نما شده تحریم، محافل رسانه ای و سیاسی گزارش هایی را از رویکرد آمریکا به مذاکره با ایران منتشر کرده و حتی اخباری مبنی بر ارسال نامه مقامات آمریکایی برای مقامات جمهوری اسلامی ایران انتشار یافته است.
در همین حال باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا نیز در مواضع جدید خود، در کنار تکرار ادعای تحریم، اذعان کرده است که هر گونه اقدام نظامی علیه ایران کل منطقه را به آتش خواهد کشید و قیمت نفت را به شدت افزایش خواهد داد که هزینه های بسیاری برای آمریکا به همراه دارد. وی تأکید کرده که محور اقدامات آمریکا را مذاکره با ایران تشکیل می دهد.
این رویکرد مقامات آمریکایی که همواره مدعی برتری جهانی بوده و حاضر به پذیرش نقش سایر کشورها در معادلات جهانی نبوده اند، از دو منظر قابل توجه است.
سناریوی نخست آن است که با توجه به توان دفاعی و نیز جایگاه سیاسی ایران در منطقه و با توجه به این حقیقت که جهان و حتی آمریکایی ها توان انکار اقتدار ایران را ندارند، می توان گفت که رویکرد آمریکا به اصل گفت وگو با ایران برگرفته از پذیرش این حقایق از سوی آنها است، چنانکه نخبگان سیاسی و نظامی آمریکا بارها به دولتمردان این کشور تأکید کرده اند که آمریکا توان اقدام نظامی و حتی اعمال تحریم های بیشتر علیه ایران را ندارد و تنها گزینه، پذیرش جایگاه ایران و رویکرد به مذاکره می باشد.
در صورتی که این اصل در رفتار کنونی آمریکایی ها لحاظ شده باشد! به صراحت می توان آن را اذعان به برتری ایران و به نوعی شکست آمریکا در برابر آن دانست. به عبارتی دیگر، بر اساس این نگرش، آمریکا از روی ضعف و نه اقتدار به مذاکره با ایران روی آورده است.
سناریوی دوم آن است که آمریکا با هدف فریب افکار عمومی و با این هدف نهایی که با ادعای رویکرد به مذاکره و لزوم اعمال فشار بر ایران برای پذیرش این مذاکرات خواستار اعمال فشارهای بیشتر به ایران شود، به مذاکره روی آورده است. به عبارتی دیگر آمریکا تلاش دارد از اهرم چماق و هویج و ادعای دیپلماسی، جهان را به سوی اعمال فشار بیشتر بر ایران هدایت تند. آمریتا در این ساختار خواستار سه اصل تعلیق فعالیت های هسته ای، دوری از جبهه مقاومت و عدم مقابله با رژیم صهیونیستی از ایران است.
در این سناریو چنان عنوان می شود که آمریکا به دنبال برقراری آرامش در منطقه است، ولی این ایران است که در این مسیر حرکت نمی کند تا در نهایت به عنوان عامل بحران منطقه تحت فشار بیشتر آمریکا و جهان قرار گیرد. در صورتی که هدف آمریکا از رویکرد به مذاکره نیز این سناریو باشد باز هم می توان گفت که تحرک آمریکا نه از روی قدرت، بلکه از روی ضعف است، چرا که در هفته های اخیر آمریکا حتی متحدان اصلی خود در اروپا و شرق آسیا را نیز نتوانسته علیه ایران تحریک کند.
بر این اساس رویکرد کنونی آمریکا هر چند ابعاد خصمانه گذشته را حفظ کرده اما در نهایت بر گرفته از ناکامی های دیگر آمریکا است که موجب شده تا این کشور طرح های فریبکارانه جدیدی را در دستور کار قرار دهد.
بر این اساس آمریکا با هر نگرشی که به سوی ادعای مذاکره پیش رفته باشد، بازنده این عرصه است، چرا که رویکرد آن، نه از روی قدرت، بلکه برگرفته از ضعف ها و ناتوانی های آن بوده است که می رود تا به رسوایی جهانی برای این کشور مبدل شود هر چند که واشنگتن با فضاسازی های گسترده به دنبال سرپوش نهادن بر این حقیقت است.
فرامرز پارسا
منبع : هفته نامه صبح صادق