دورنماي مذاكرات آوريل
در حالي كه ايران و 1+5 به زمان برگزاري مذاكرات جديد خود نزديك مي شوند، نشانه هاي كمي وجود دارد كه غرب آماده تن دادن به يك راه حل منصفانه باشد؛ در عين حال كه به نظر مي رسد محاسبات راهبردي آمريكايي ها درباره برنامه هسته اي ايران تا حدود زيادي تصحيح شده است.
حدود يك سال قبل، مذاكرات استانبول در ژانويه 2011 زماني به بن بست رسيد كه معلوم شد گروه 1+5 نه تنها فاقد اراده سياسي براي حل مسئله است بلكه از حداقل انسجام لازم براي اينكه از جانب ايران به عنوان يك طرف مذاكراتي در نظر گرفته شود هم برخوردار نيست. آمريكايي ها در آن مذاكرات تصور مي كردند قادر خواهند بود يك نسخه به اصطلاح بازنويسي شده از طرح مبادله سوخت هسته اي را به عنوان «يك گام اعتمادساز» به ايران تحميل كنند و وقتي با مقاومت ايران روبرو شدند ترجيح دادند مذاكرات شكست بخورد چرا كه تصور مي كردند بالاخره سوخت راكتور تهران تمام خواهد شد و ايران ناچار خواهد بود تحت فشار 800 هزار بيمار سرطاني اش مجددا پاي ميز مذاكره بازگردد.
به عبارت ديگر غرب در حالي استانبول را ترك كرد كه تصور مي كرد اولا، ايران حتما به سرعت خواستار مذاكرات جديد خواهد شد ثانيا، خود را در موقعيتي مناسب براي تشديد فشارهاي بين المللي بر ايران مي ديد ثالثا، حس مي كرد زمان به نفع آن است چرا كه هم برنامه هسته اي ايران در اثر عمليات هاي اطلاعاتي پي در پي كند شده و هم فاصله دولت- ملت در ايران در حال رشد است و رابعا، ارزيابي اطلاعاتي مشترك كشورهاي غربي -و اسراييل- اين بود كه برنامه هسته اي ايران ولو اينكه به سمت جلو حركت مي كند ولي همچنان اگر لازم باشد ضربه پذير است.
پس از يك سال و اندي، ايران و 1+5 ماه آينده دوباره در استانبول با هم روبرو خواهند شد. سوال اين است كه هر يك از دو طرف تحت چه شرايطي به استانبول باز مي گردد و چه مقدار تغيير محاسباتي در ديدگاه ايران يا 1+5 رخ داده است.
اولين نكته اين است كه چنان كه پيش تر گفته ايم غرب در اين مدت همزمان با هدف گرفتن محاسبات حاكميت در ايران -وحتي بيشتر از آن- براي اثر گذاري بر محاسبات مردم تلاش كرد. تا آنجا كه به تقابل راهبردي ايران و غرب بازمي گردد يك سال گذشته بدون شك «سال مردم» بوده است. مشورتي كه محور فتنه - ضدانقلاب- اسراييل به آمريكايي ها داد اين بودكه فشار خارجي چسبندگي مردم به نظام را كم خواهد كرد و از جايي به بعد، وقتي مردم حس كنند فشاري كه به آنها وارد مي شود محصول تصميم هاي نظام در حوزه هاي سياست خارجي و امنيت ملي است، خواهان تغيير اين سياست ها خواهند شد. جدول زماني كه آمريكايي ها ترسيم كرده بودند اين بود كه اين فشارها قبل از انتخابات مجلس در ايران به اوج برسد -كه با تحريم تقريبا ناگهاني خريد نفت و بانك مركزي به اوج رسيد- و سپس در انتخابات خود را به شكل كاهش شديد مشاركت يا تقاضاي فراگير براي تغيير رفتار نظام در حوزه هاي چالش زا با غرب نشان بدهد. آمريكايي ها به نحو غريبي درباره اتفاقي كه در 12 اسفند رخ داد ساكت هستند و از همين سكوت مي توان فهميد پيام را دريافت كرده اند. پيام 12 اسفند اين بود كه فشار خارجي تنها چيزي را كه در ايران تقويت مي كند همبستگي ملي است و الگوي محاسبات راهبردي مردم ايران تا حدود زيادي با الگويي كه حاكميت از آن پيگيري مي كند يكي است. نتيجه اي كه اين پيام براي مذاكرات اينده با 1+5 به بار خواهد آورد بسيار حياتي است. الگوي كليشه شده موجود در ذهن غربي ها كه تصور مي كردند مي توانند مقاومت خارجي ايران را به بحران داخلي تبديل كنند تاكنون قاعدتا بايد فروريخته باشد. در مذاكرات آينده، مضحك ترين كار از جانب 1+5 اين خواهد بود كه ايران را به تشديد فشارها درصورت شكست مذاكرات تهديد كند. پاسخ اين تهديد پيشاپيش در 12 اسفند داده شده است و اگر غرب نتواند خود را از شر استراتژي دو مسيره خلاص كند، به زودي خواهد ديد كه علاوه بر مسير فشار كه همين حالا به بن بست رسيده، مسير مذاكره هم مسدود خواهد شد.
دومين نكته، مربوط به شرايط راهبردي است كه آمريكا به عنوان سياستگذار اصلي گروه 1+5 در آن قرار دارد. روابط آمريكا با روسيه و چين اكنون در بحراني ترين وضعيت چند سال گذشته قرار دارد. آمريكا در استراتژي نظامي جديد پنتاگون به وضوح چين را به عنوان هدف نظامي شماره يك خود اعلام كرده و در مورد روسيه هم علاوه بر برخورد بسيار سرد و تحقير كننده با طرح گام به گام، به زودي با حضور پوتين در كاخ كرملين مواجه خواهد شد كه الگوي رفتار آن در مقابله جويي راهبردي با غرب بسيار راديكال تر از موجود ضعيفي مانند مدودف است. گذشته از اين، رفتار آمريكا در ليبي و سياستي كه هم اكنون در مقابل سوريه تعقيب مي كند براي پكن و مسكو جاي هيچ ترديدي باقي نگذاشته است كه هدف غرب شوخي هايي از قبيل دفاع از حقوق بشر و امثال آن نيست بلكه آمريكايي ها نفوذ ژئوپلتيك، منابع انرژي، ثبات داخلي و در نهايت امنيت ملي اين دو كشور را هدف گرفته اند. بنابراين به نظر نمي رسد اين بار مانند دفعات پيش با يك زد و بند سريع از جانب روسيه و چين با آمريكا مواجه باشيم. آنچه قابل معامله بوده به پايان رسيده و آنچه باقي مانده اساسا قابل معامله نيست. نتيجه مذاكراتي اين به هم ريختگي بي سابقه در روابط آمريكا با روسيه و چين دو چيز است: اول، گروه 1+5 هم اكنون گرفتار اين معضل راهبردي است كه وقتي جلوي ايران نشست چه بايد به ايران بگويد؟ تبديل كردن اين همه اختلاف نظر و به هم ريختگي به يك سياست واحد دربرابر ايران تقريبا غير ممكن است. بيانيه گروه 1+5 در نشست شوراي حكام هم نشان داد كه وقتي بنا باشد امضاي همه اعضاي اين گروه پاي سياستي بنشيند، آن سياست بسيار رقيق تر از آن خواهد بود كه «حفظ آبروي» غرب را ضمانت كند. و دوم، مهم تر اين است كه وقتي شكاف هاي دروني گروه 1+5 تا اين حد جدي باشد، تدوين يك سياست واحد عليه ايران در صورت شكست مذاكرات بسيار دشوار و بلكه غير ممكن خواهد بود. اكنون روسيه و چين هر دو عقيده دارند هدف غرب از فشار بر ايران تغيير رژيم است نه اطمينان از صلح آميز بودن برنامه آن، چرا كه همه سرويس هاي اطلاعاتي غربي مدت هاست در اين باره كه ايران تصميم براي ساخت سلاح هسته اي نگرفته است اتفاق نظر دارند. بنابر اين اگر مذاكرات شكست بخورد تنها كاري كه از آمريكا ساخته است روي آوردن به تحريم هاي يك جانبه جديد است كه اولا تا انتها مصرف شده و ثانيا به معناي مجازات هر چه شديدتر كشورهايي مانند روسيه، چين، هند، كره، ژاپن و بسياري كشورهاي ديگر است كه تصميم گرفته اند در هر حال به تجارت با ايران ادامه بدهند. در يك جمله، به هم ريختگي بي سابقه دروني 1+5 كه محصول فاصله گيري شديد منافع و محاسبات اعضاي اين گروه از يكديگر است، هم فضاي درون مذاكرات را دچار مشكل خواهد كرد و هم امكان تدوين يك راهبرد براي مرحله ما بعد مذاكرات را از غرب سلب مي كند.
و آخرين نكته اين است كه برنامه ريزي فني ايران در يك سال گذشته به طور كامل در حال تغييردادن معادله مذاكرات است. 3 گام مهم فني كه ايران در يك سال گذشته برداشته قابليت آن را دارد كه صحنه مذاكرات را از اساس بازتعريف كند. گام اول به تصميم شجاعانه ايران براي ورود جدي به مذاكرات با آژانس با هدف حل همه مسائل باقي مانده در چارچوب يك مداليته جديد مربوط است، اگرچه دو دور مذاكره در تهران نشان داد ماموريت آمانو كش دادن مسئله است نه حل آن. در هر حال، اگر آمانو بخواهد اين مذاكرات را به شكست بكشاند، اين امر حتما در شرايطي رخ خواهد داد كه به خوبي معلوم باشد مقصر كيست. گام دوم، توليد و بارگذاري موفق ميله هاي سوخت 20 درصد توليد داخل در رآكتور تهران است. اين امر نه فقط گزينه مبادله را كه نتانياهو قبل از سفر اخير خود به واشنگتن دوباره آن را مطرح كرد از روي ميز بر مي دارد بلكه در اصل حاوي پيامي جدي درباره توان ايران براي ايجاد غافلگيري هاي فني براي غرب است. سومين و اساسي ترين گام مربوط به راه اندازي تاسيسات فردو و افزايش ظرفيت غني سازي ايران در محيطي ايمن است كه اكنون تبديل به بزرگترين نگراني صهيونيست ها شده و البته نمي دانند در قبال آن چه بايد بكنند. با راه اندازي فردو گزينه تهديد نظامي خود به خود از روي ميز كنار خواهد رفت و وقتي اين گزينه منتفي شد مطابق تئوري اسراييلي ها ديگر تحريم ها هم كارايي نخواهد داشت و هنگامي كه نه تحريم و نه حمله نظامي ، هيچكدام در كار نباشد، آن وقت آمريكايي ها پاي ميز مذاكره چه حرفي براي گفتن خواهند داشت؟
مهدي محمدي