کشتی پهلو گرفته + فایل صوتی کتاب
فایل صوتی کتاب کشتی پهلو گرفته:
بخش اول بخش دوم بخش سوم بخش چهارم بخش پنجم
برخلافِ آنچه بعضیِ خطبا و مرثیهخوانان میگویند و میخوانند، قصهٔ دختر رسول الله، قصهٔ ناله و عجز و ضعف نیست. این واقعه پر است از دلیل و برهان و منطق و سند. جایِ تأسف است که مثلاً امروز، خطیبی در قم مینشیند، خطبهٔ عظیمِ حضرت زهرا سلام الله علیها را بر منبر بازمیخواند و دستِ آخر میگوید: «آغازِ این خطبه با ناله بود و پایانش هم.»
نه، «ناله» نیست. باید باور کنیم و بدانیم که معصومینِ ما، در اوجِ رفتارِ مسیحوارشان، با منطق و حجت برابرِ خصمِ حقستیز ایستادهاند. کاش خطبا و مرثیهخوانانِ ما، یادآوریِ این عظمت را بلد بودند نه ذکرِ در و دیوار را.
تراژدیِ در و دیوار، محصولِ نافهمیِ امتی بود که خطبهٔ عظیمِ دخترِ نبیِ خدا را به دل راه ندادند. حالا، پس از قرنها، اگر ما مدعیانِ تشیع هم، به جایِ دانستنِ قدرِ «زهرا» سلام الله علیها و شناختنِ مقام و سخنِ او، به ذکرِ تراژدیِ در و دیوار و چکاندن قطراتِ اشک بسنده کنیم، با آن گذشتگان توفیری نداریم.
عظمتِ زهرا را باید عظیم فهمید. فهم، محصولِ تدبیر و تحقیق است. اشکِ بدونِ فهم، چیزی جز رطوبتِ پاککنندهٔ غبار نیست. اگر دانستیم برایِ چه میگرییم و این گریه، تبدیل به «انرژی» و «شور» و «حرکت» شد، آنوقت باید به خود امیدوار باشیم.
سیدمهدی شجاعی، در کتابِ ارزشمندِ «کشتی پهلو گرفته» میکوشد تا عظمت بانویِ دو عالم را بازگو کند. روایتی لطیف از آغازِ زندگیِ حضرتِ فاطمه سلام الله علیها تا شبِ تنهاییِ علی علیه السلام.
«کشتی پهلو گرفته» روایتی احساسی از حقانیتِ خاندانِ پیامبر است. روایتی که عظمتِ کلامِ بانویِ دو عالم را با نقلِ خطبهٔ مشهور ایشان نمایش میدهد.
«کشتی پهلو گرفته» روایتِ ماجرایِ سقیفه است. روایتِ حقی که –در عینِ دانایی- به ناحق گرفته شد. روایتِ آغازِ تمامِ ناحقیها، ظلمها و دردهایِ بشرِ بعد از محمد صلی الله علیه و آله است. روایتِ نطفهٔ عاشورا….
«کشتیِ پهلو گرفته» روایتِ فاطمه، دخترِ پیغمبر، همانِ بانویِ مظلوم است که در عینِ مظلومیت، در محاجه با پوشانندگانِ حق، سخنوری کاردان و دانایِ برهان است. روایتِ چشم و گوشهایِ بستهای است که نخواستند حق را بفهمند.
بخواهیم که حق را بفهمیم.
پیش از آنکه بمیریم، حق را بشناسیم.
بخشی از متن کتاب:
لباسِ دین برایتان کهنه شد و سر دستهٔ گمراهان زبان در آورد. و ناچیزان هیچگاه به حساب نیامده، سر جنباندند و اظهار وجود کردند. و عربدههایِ سرابپرستان و باطلجویان در عرصهٔ دلهایِ شما پیچید.
و شیطان از مخفیگاهِ خود سر برآورد و شما را به نام خواند. شما را بلافاصله آشنایِ کلامش یافت و پاسخگویِ دعوتش و آماده برایِ پذیرفتنِ خدعه و فریب و نیرنگش…
…پس به اغوایِ شیطان بر شتری نشانه گذاشتید که از آن شما نبود و بر آبشخوری وارد شدید که غصب محض بود.
خطایی خواسته و اشتباهی دانسته!