نگاهی به شیوههای سنتی و مدرن تکدیگری در شیراز
به گزارش شیرازه به نقل از ایسنا،با وجود آنکه دستگاههای متولی در سطح فارس و شیراز مدعی مقابله با متکدیان و جمعآوری آنان بوده و هستند، اما حضور این افراد در نقاط مختلف خصوصاً مرکز استان و مرکز کلانشهر شیراز، گاه شهروندان را تا مرز کلافگی پیش میبرد.
زن و مرد جوان در سایه دیوار ایستادهاند و نوزادی روی شانه مرد خوابیده است، رنگ پریده با چشمانی گودافتاده و اندامی لاغر، 6 ماهه مینماید اما به حتم نزدیک به دوسالی سن دارد! مرد پاکتی حاوی عکس رادیولوژی، نسخههای قدیمی و چرک از یک پزشک متخصص اطفال و نوار قلب و مغز به دست دارد و از دور رهگذران را با دقت ارزیابی میکند.
به او نزدیک میشوم، مرد با ادبیاتی محترمانه تقاضای خود را عنوان میکند.فرزندم سرطان دارد، برای دارو و درمان یک میلیون تومان پول لازم داریم، اینجا هم غریب هستیم، هرچه داشتیم خرج کردیم حالا حتی برای یک وعده غذا هم پول نداریم.
چشمهای کنجکاوم از پشت جیب پیراهن مرد بسته سیگاری را رصد میکند، بستهای که حداقل دو سه هزارتومانی قیمت دارد، پاکت را نمیخواهد بدهد اما از دستش میگیرم، عکسها متعلق به فرد بزرگسالی است که نامش زیر یکی از آنها درج شده، عکسهایی از ساق پا و ران، اسم بچه را میپرسم مادر با دستپاچگی اسمی را میگوید که با نام درج شده زیر عکس همخوانی ندارد، مرد متوجه میشود و لحن گفتارش متفاوت شده و خصمانه میشود.
اگر نمیخواهی کمک کنی چرا اذیت میکنی، میخواهی ما را دروغگو کنی و راه میافتد و با قدمهای تند به سمت دیگری از خیابان میرود...
سه روز بعد همان زن و مرد را با لباسی دیگر و کودکی کوچکتر یکی دو خیابان بالاتر میبینم، شناختن آنان سخت نیست، لهجه شهرستانی مرد هنوز هم در گوشم زنگ میزند، پایینتر از آنها دو خانواده دیگر هم به همین شیوه از مردم کلاهبرداری میکنند.
تفاوت در شیوههای تکدیگری، انتخاب روشهایی که بدون کلام، نگاه افراد را جلب کرده و با تحریک عواطف انسانی، زمینه را برای کمک کردن مساعد کند، نقطهای که متکدی برای نشستن و ایستادن و به اصطلاح کاسبی انتخاب میکند، همه و همه ریشههایی جامعه شناختی و روانشناختی دارند، ریشههایی که شاید متکدیان ندانند اما امروز به آنها متوسل شدهاند.
رصد آمارها، عدد و رقم رسمی و قابل استنادی در خصوص شمار متکدیان به دست نمیدهد اما مسوولان معتقد هستند که بیش از 70 درصد متکدیان شیراز، حتی فارسی نیستند، متکدیانی که از شهرها، استانها و حتی کشورهای همجوار با هدف تکدیگری، شیراز را انتخاب کرده و در فصولی از سال به این شهر میآیند.
از جمله روشهای جدیدی که به شدت مورد استفاده متکدیان حرفهای قرار دارد، استفاده از دختران برای گدایی است، دخترانی که کالاها یا خدماتی ابتدایی را به رهگذران عرضه میکنند و بی آنکه اعتنایی به نگاه مردم داشته باشند، به عروسک بازی مشغول هستند یا مشقهایشان را روی زمین و در کنار بساط وزنکشی و فال فروشی، مینویسند یا درس میخوانند.
نزدیک ظهر است، در سایه کمرنگ حاشیه یکی از خیابانهای اصلی شیراز، دخترکی با لباسی شیک، به رنگ قرمز و موهایی بافته شده در حالیکه لبخندی زیبا بر لب دارد، روی چهارپایهای نشسته و در حالیکه زیرچشمی رهگذران را ارزیابی میکند و عواطف انسانیشان را قلقلک میدهد، اینگونه وانمود میکند که درس میخواند.
کنارش مینشینم و با هم دوست میشویم، با چند پرسش و پاسخ متوجه میشوم که حتی سواد خواندن هم ندارد، یکی از بچههای دورگه است، قربانیان خانوادههایی که دخترانشان را به اتباع بیگانه شوهر دادهاند و اکنون سرنوشتشان مبهمتر از هر انسانی است.
دخترک روزانه بین 15 تا 25 هزار تومان درآمد دارد و هر روز لباسی جدید میپوشد، لباسی که عمویش برای او دوخته و برتنش میکند، او یک روز با وزنه سرکار میآید، یک روز واکس میزند و روزی دیگر گل میفروشد، همیشه یک جا نیست، اما اکثر نقاط شهر بساط داشته، خودش اما نمیداند فردا یا حتی بعداز ظهر امروز قرار است با چه لباسی، در کجای شهر گدایی کند، اشک را میشود در انتهای نگاههای مات و پردرد دخترک دید، قطرههایی که با زحمت نگهاشان داشته.
لبخندش پر از دردی مبهم است، دردی که میتوان از ردهاي به جا مانده بر بازوهایش، یکی از علتهای آن را حدس زد، دردی که در بغض پنهان شده پشت هر کلمهاش، کاوید...
تعداد کودکانی که این روزهای گرم تابستان در نقاط مختلف شهر به اصطلاح کار میکنند و در عمل گدایی و بعضاً دزدی میکنند، زیاد است، بچههایی که نه میتوان آنان را کودکان کار نامید نه قربانیان بیعدالتی.
پسرها و دخترهایی که در چهارراههای مختلف، پشت چراغهای زرد و قرمز، کنار شیشه اتومبیلهای چندصد میلیونی، بیشتر پیدایشان میشود، بچههایی که هر متاعی را میتوان از آنان خرید، از گل گرفته تا سی.دی فیلمهای مبتذل و آهنگهای لسآنجلسی و ...
بعضی وقتها اگر حوصله کنیم، اگر یک روز، دو روز یا چند روزی را وقت بگذاریم و ساعتی را در نقاطی که احتمالاً این بچهها هستند، با صبوری بمانیم، ماشینهایی را میبینیم که میآیند و آنان را پیاده و سوار میکنند.
ماشینهایی که در طول ساعت کار، چند بار به آنها سر میزنند که سرگرم بازی نشوند و از زیر کار در نروند، وقت را به بطالت نگذرانند و اگر لازم باشد گل و سی.دی و لنگ و دستمال کاغذی برایشان تامین کنند.
امروز تکدیگری دامنهای گسترده دارد، متکدیانی که با شناخت اجتماع، مسیر ایجاد باندهای گدایی را طی میکنند تا با الگوبرداری از داستانهای پاریس و لندن قدیم، روشهای گذشته را زنده کنند، متکدیانی که با ادبیاتی جدید، لباسهایی خاص، شیوههایی مدرن، آهنگ مینوازند، سوزناک میخوانند و در ذهن مخاطبان فیلم فارسیهای دیروز ایران و امروز بالیود را تداعی میکنند.
امروز متکدیانی که پا ندارند، افلیج هستند، ژولیده و کثیف بوده و با ظاهری رقتبار از دیگران گدایی کنند، کمتر دیده میشوند، امروز گدایان تلاش برای کسب سواد، پوشش خوب و ادبیاتی محترمانه را انتخاب کردهاند، امروز... اما در میان همه این اندیشههای نو که پشت پرده تکدیگری در اجتماع ایران دیده میشود، کمتر اندیشههای نو، فکرهای مدبرانه و شیوههای جدید برای برخورد و مواجهه با تکدیگری و برطرف كردن علل آن به جای مقابله با معلول، دیده یا حتی شنیده میشود.
معاون سياسي اجتماعي فرمانداري شيراز پیش از این گفته بود: كمتر از 30 درصد از كسانيكه در نقاط مختلف شيراز تكديگري ميكنند، شيرازي يا فارسياند بقيه از ساير استانها يا شهرها به اين نقطه مهاجرت كردهاند.
وحيد رجايي در جمع خبرنگاران تاکید کرده بود: هميشه در فصول بهار و تابستان با مهاجراني روبرو هستيم كه از استانهاي همجوار يا كشورهاي پاكستان و بنگلادش با هدف تكديگري به فارس و شيراز ميآيند.
وي علت اين امر را افزايش شمار مسافران و زائران در اين فصول برشمرد و خاطرنشان كرد: امروز در جامعه معتادان، دختران فراري و متكديان، بهگونهاي تكديگري ميكنند.
رجايي با تصريح اينكه جمعآوري متكديان در شيراز وارد مرحله تازهاي شده است، از تغيير در سطح مديريت و كاركنان مجتمع اردوگاهي هدايت شيراز خبرداد و گفت: نيروهاي مورد نياز اين اردوگاه را شهرداري تامين ميكند، اما تاكنون بيش از نيمي از نيروهاي شاغل در اين مركز بيسواد بودند.
وي با يادآوري اينكه از 23 نيروي شاغل در اردوگاه هدايت، 14 نفر بيسواد بودند، گفت: در اين اردوگاه يك نفر ليسانس، دو نفر فوقديپلم و بقيه زيرديپلم يا بيسواد بودند و با اين افراد ميخواستيم يك مجتمع فرهنگي را اداره و با تكديگري و دختران فراري مقابله كنيم.
رجايي تصريح كرد: بلافاصله پس از تغيير مديريت اين مجتمع و حضور يكي از نيروهاي علاقهمند به انجام فعاليتهاي فرهنگي، با هماهنگي شهرداري شيراز قرار شد نيروهاي شاغل در بدنه اداري اين مركز نيز تغيير كنند.
وي با بيان اينكه تنها بخشي از متكديان به علت نياز مالي گدايي ميكنند، از تكديگري سازمان يافته به عنوان يك معضل نامبرد و افزود: با يك برنامهريزي مناسب با چنين حركتهايي مقابله خواهيم كرد.
امروز همچنان در شهرها اردوگاههایی با استفاده از درآمد کسب شده ناشی از عوارضی که مردم میپردازند ایجاد و آن را مدیریت میکنیم تا به متکدیانی که گدا نیستند فضاي فيزيكي و غذا بدهیم، امروز میدانیم که متکدیان چگونه و کجا تکدیگری میکنند اما نمیدانیم چگونه باید با آن مقابله کرد؟ تنها گاه به گاهی آنان را جمع ميكنيم و به شهر و دیارشان میفرستیم یا بعضاً مدتی را در بازداشت نگهمیداریم تا اعتیادشان بهبود يابد و با انرژی تازهای روانه بازار کارشان میکنیم.
امروز هنوز نتوانستيم آنقدر اعتمادسازی کنیم که در کنار نهادهای قوی متولی مسایل اجتماعی و رسیدگی به افراد کمبضاعت، نهادهای موازی تحت هر عنوان رشد نکند، مدیریتی واحد مسایل را دنبال کند و به مشکلات اجتماعی ناشی از مهاجرت، بیکاری، فقر و ... رسیدگی مناسبی داشته باشد.
امروز روشی مناسب چه کلاسیک، چه مدرن یا پست مدرن، برای مواجه به این معضل ریشهدار و کریه در جامعه اسلامی ایران نیافتیم اما سالانه صدها میلیارد تومان به عنوان اعانه،کمک و صدقه، از مردم جمعآوری میکنیم و ....
به اعتقاد اکثر صاحبنظران، بسیاری از محتاجان در جوامع با وجود نیاز شدید مالی، حاضر به تکدیگری نیستند.