چرا از امام حسن(ع) و حسین(ع) روایات اندکی در فقه نقل شده است
به گزارش شیرازه به نقل از مهر مرحوم علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی در کتاب انوار الملکوت (ج 2) در ضمن طرح مباحث نور ملکوت قرآن و دعا چنین می نویسند:هدف پیغمبر این بود که تمام افراد را بدین سر منزل سعادت رهبرى کند؛ ولى حکومت بنىامیّه که علناً با قرآن مخالفت مى کرد و از تفسیر و تأویل مردم را نهى مى کرد، و به خواندن فقط اکتفا مى شد مسیر پیشرفت مؤمنین را عوض نمود، و اگر قیام حضرت سیّد الشّهداء علیه السّلام نبود اصلًا در روى زمین اسمى از قرآن نمىماند و حجّتى براى مردم نبود. مردم یکباره در ظلمات محض فرو رفته، بارقه هاى امید ایشان همگى خاموش و کسى جرأت بیان حقّ و فضایل اهل بیت را نداشت.عجب است که از حضرت امام حسن مجتبى و حضرت سیّد الشهداء در فقه روایتى نقل نشده، و در سایر امور بسیار اندک است؛ و این بواسطه تقیّه شدید بوده که مردم جرأت سؤال و یا کتابت را نداشتند، و روایات آنها با موت روات همگى از بین رفته است. و امّا از عائشه و أبوهریره و انس بن مالک و کعب الأحبار احادیث فراوان نقل کرده اند. آیا آنها به پیغمبر از حسنین علیهما السّلام نزدیکتر بودند؟ کلّا و حاشا! بلکه وضع حکومت ظلم چنان سخت شد که بیگانگان خود را منتحل به اسلام دانسته، و جگر گوشه هاى حضرت رسول که قرآن در بیت آنها فرود آمده است مورد تعدّى حکومت ها زیست کردند و با غصب حقوق از دنیا رفتند.حضرت أباعبدالله الحسین علیه السّلام که قیام فرمود فقط به علّت آن بود که حجاب جهل را از دل هاى مردم بردارد و تا روز قیامت آنها را روشن کند؛ و لذا بعد از آنکه طایفه ملائکه براى نصرت آمدند و حضرت جواب گفت، طائفه مسلمانان از جنّ آمدند فَقالُوا: یا سَیِّدَنا نَحنُ شِیعَتُکَ و أنصارُکَ فَمُرنا بِأمرِکَ! گفتند: اى آقاى ما و مولاى ما، ما جمعى از شیعیان و یاران تو هستیم به هر امرى که مىخواهى به ما امر کن.تاآنکه مى فرماید: وإذاأقَمتُ بِمَکانِى فَبِماذا یُبتَلَى هَذاالخَلقُ المَتعُوسُ و بِماذا یُختَبَرُونَ؟! و اگر من در جاى خود بنشینم این مردم زبون و واژگون شده به چه چیز امتحان گردند و (به چه چیزى) آزمایش شوند؟و حضرت پاسخ هر یک از دوستان و ارحام که او را از حرکت منع مىکردند به طریق خاصّى بگفت؛ امّ سلمه بسیار دلش بسوخت و بگریست، چون پیغمبر کراراً او را از قضیّه طفّ آگاه کرده بودند.امام و قرآن قابل تفکیک نیستعلامه طهرانی تاکید می کند: امام حقیقت قرآن است و معلّم قرآن. قرآن بدون امام که معلّم است و محیط چه فائدهاى دارد؟ قرآن بدون امام و معلّم صفر است؛ چون دین بر پایه بصیرت و عمل است، و بدون امام انسان چگونه به قرآن عمل کند؟ درست مانند نسخه اى است که از طبیب بگیریم و هر کس مطابق سلیقه خود نسخه را به دوائى خاصّ تفسیر کند؛ این عین هلاکت است.پیغمبر فرمود: إنِّى تارکٌ فیکُمُ الثَّقَلَینِ: کِتابَ اللهِ و عِترَتِى؛ لَن یَفتَرِقا حَتَّى یَرِدَا عَلَىَّ الحَوضَ. اصلًا امام و قرآن قابل تفکیک نیست. کسى که بگوید: کَفانَا کِتابَ اللهِ معنی اش طرد و نقض کتاب الله است نه اخذ کتاب الله؛ چون کتاب الله بدون امام کتاب الله نیست، آن کتاب آراء و اهواء و تأویلات خودسرانه است. مگر حجّاج بن یوسف ثقفى که جنایات او تاریخ را سیاه کرده است کتاب خدا را نمىخواند و بر خود تطبیق نمى نمود و خود را اولى الأمر نمىدانست؟ امام جان و روح و حقیقت قرآن است؛ قرآن بدون امام حکم جسد بىروحى دارد، و حکم مشگى خشک و بىآب.وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُعلامه طهرانی با اشاره به اینکه در قرآن مجید وارد است که: وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِه، [سوره الطلاق (65) قسمتى از آیه 3: [و کسى که توکّل بر خدا کند؛ پس خود خدا براى او کافى است؛ و حقّاً که خداوند أمر و تقدیرش را مىرساند (و براى هر چیزى که أمر او تعلّق گرفته است؛ براى تحقّق آن نفوذ و قدرتش همراه است).] خاطر نشان می کند: کسى که توکّل بر خدا دارد خدا مزد اوست؛ او خدا را دارد و بنابراین خدا براى او کافی است! دیگر به چه چیز نیاز دارد؟ کسى که خدا را دارد همه چیز را دارد، و کسى که خدا را ندارد هیچ چیز ندارد.حضرت سیّدالشّهداء علیه السّلام [در دعاى عرفه] مىفرماید: تو آن ذات و وجودى هستى که انوار خود را در دل هاى اولیائت تابانیدى تا بدین وسیله تو را شناختند و توحید تو را به جاى آوردند و تو آن کسى هستى که بیگانگان را از دل هاى محبّین خود دور ساختى تا اینکه جز تو کسى را دوست نداشته باشند و به غیر تو روى نیاورند. تو فقط انیس ایشان مىباشى در وقتى که خلائق آنها را به وحشت اندازند و تو آن کسى هستى که آنان را هدایت مىنمائى در جائى که نشانه هاى معرفت براى آنان نمایان شود، چه چیزى را بدست آورده کسى که تو را از دست داده است و چه چیزى را از دست داده کسى که تو را بدست آورده است. بدبخت و بیچاره است آنکه به غیر تو رضایت دهد و او را بر تو ترجیح دهد. و زیان کار آن کسى که از جانب تو به سمت دیگرى روى گردان شود، چگونه به غیر تو امید داشته باشیم درحالی که تو هیچ گاه احسانت را قطع ننمودى و چگونه از غیر تو درخواست شود درحالی که تو هیچ گاه عادت خود را در منّت بر نعمت هاى خود بر ما تغییر ندادهاى.اى کسى که به دوستداران خود لذّت شیرینى انس و قرب خود را چشانیده پس آنان در پیشگاه او به حال توقّعِ زیاده ایستادهاند. و اى کسى که بر قامت اولیاء خود لباس هیبت و جلال و عظمت خود را پوشانده پس آنان در پیشگاه او به حال استغفار و طلب عفو و بخشش قرار گرفتهاند. تو قبل از اینکه دیگران یاد تو را کنند، یاد مىکنى و قبل از توجه عبادت کنندگان ابتداء به احسان مىنمائى. و قبل از درخواست تقاضا کنندگان مبادرت به عطاء و بخشش مىکنى و تو بخشندهاى پیش از آنکه قرضمندان از تو تقاضاى رفع عسر و تنگدستى نمایند.
انتهای خبر/ص