معلول، اما بسیجی، نخبه و پر امید
این روزها وقتی از معلول و معلولین می گویند اولین چیزی که به ذهن شنونده خطور می کند، انبوهی از مشکلات، شداید و سختی هاست. و مسلما چیزی که غریب به اتفاق جامعه معلول از آن بیزار و متنفراند، احساس ترحم است. بعضی از این افراد معادن عظیمی از انرژی، زیبایی و عاطفه هستند که اگر لحظاتی را کنار آنها بنشینیم قطعا به این مهم پی خواهیم برد. متن زیر گفتگوی آژانس خبری «شیرازنا» با دانشآموز نخبه و بسیجی است که از بدو تولد از نعمت بینایی محروم بوده و توانسته است با تمامی مشکلات دست و پنجه نرم کند و علاوه بر حضور در فعالیتهای مذهبی و بسیج، در مسابقات مختلف علمی، قرآن، اذان و … نیز مقام برتر کسب کند.
«امین عرب» که اکنون در کنار سایر دانشآموزان معمولی در دبیرستان نمونه دولتی توحید شیراز تحصیل میکند نه تنها هیچگاه «امید» را در زندگیش از دست نداده بلکه برای آیندهاش نیز برنامههای بزرگی را در نظر گرفته است و در حال حاضر خودش را برای شرکت در المپیاد ادبی کشور آماده میکند.
امین، پدر و مادرش را بهترین دوستش میداند و میگوید اگر خدا روزی بخواهد لحظهای بینایی به او بدهد دوست دارد اولین چیزی که ببیند پدر و مادرش باشند؛ امین با قرآن هم مأنوس است و حافظ ۴ جزء قرآن هم هست و میخواهد برای اسلامی کردن علوم انسانی وارد حوزه شود اما به فکر بچههای نابینای دیگر هم هست تا جایی که میخواسته برای برطرف کردن نیازهایشان سایتی را راهاندازی کند اما با بدقولی استاندار سابق مواجه شده است ولی بازهم امیدش را از دست نداده و به کمک معلم اول دبیرستانش آن را راهاندازی کرده است و …
گزارش تصویری / گفتوگو با «امین عرب» دانشآموز نابینای نخبهی بسیجی
کمی از خودتان برایمان بگویید؟
متولد ۱۳۷۶ و ۱۵ ساله هستم. سوم دبیرستان تحصیل میکنم و یک سال را به صورت جهشی خواندم.
تک فرزند خانواده و اصالتاً از یکی از روستاهای مرودشت به نام زنگی آباد هستم.
از نابیناییتان برایمان بگویید؟ آیا مادرزادی بوده یا در اثر سانحه دچار این وضعیت شدید؟
من به صورت مادرزاد نابینا هستم؛ دلیلش هم ازدواج فامیلی پدر و مادرم بوده است.
نابیناییتان تا چه اندازه در زندگی شما تأثیر داشته و چه محدودیتهایی برایتان ایجاد کرده است؟
قطعاً نابینایی بد است و محدودیت دارد. به هرحال هر معلولیتی یک محدودیتهایی برای فرد معلول ایجاد میکند ولی این محدودیتها چیزی نیست که مانع پیشرفت در زمینههای مختلف باشد.
همین معلولیت من در زمینههایی برایم محدودیتهایی ایجاد میکند؛ مثلاً در زمینهی رفت و آمد. به هر حال من نمیتوانم مثل یک فرد عادی در خیابان رفت و آمد کنم ولی این محدودیتها باعث جلوگیری از پیشرفت من در عرصههایی که در آن راه باز است نمیشود.
نابیناییتان در چد حدی است؟
من در حد سایه روشن دید دارم، یعنی نور را تشخیص میدهم و اجسام را هم به صورت سایه روشن میبینم و تصویر ذهنی من هم دقیقاً همین چیزهایی است که دیدهام. البته اجسام کوچک و از فاصلهی دور را تشخیص نمیدهم، قیافهی افراد را تشخیص نمیدهم. متوجه حضور اشخاص در کنارم هستم ولی این که دقیقاً قیافه را تشخیص بدهم نمیتوانم.
الان میتوانم تشخیص بدهم که رنگ لباس شما تیره است ولی دقیق نمیتوانم بگویم چه رنگی است؟ و یا این دفتری که الان دست شماست و خودتان اشاره کردید که دفتره را تشخیص میدهم که رنگ روشن است و یا سفید.
بینایی من زیر بیست درصد است.
پدر امین: البته این بینایی محسوب نمیشود. حضور افراد را از روی صدا تشخیص میدهد. چون گاهی اوقات خودم در کنارش حرکاتی را انجام میدهم اما متوجه نمیشود، اگر میدید این حرکات را متوجه میشد. بیشتر حس میکند.
مادر امین: خود دکترش میگوید اینها حس ششم امین است.
امین: بیشتر بقیهی حواسم است که به من کمک میکنند. از حس شنواییام زیاد استفاده میکنم به همین دلیل معمولاً صداهای خیلی آرام را هم میتوانم تشخیص بدهم.
پدر امبن: چند مدت پیش یک تست شنوایی از امین گرفتند که خدا را شکر پایینترین صداها را هم تشخیص میدادند.
دوران کودکی دوران شیطنت و جنبوجوش است. نابیناییتان مانعی برای این موضوع نبود؟
من در کودکی به نسبت خیلی از بچهها، بچهی نسبتاً آرامی بودم اما گوشه گیر نبودم؛ به هر حال کودکی هم شیطنتهای خودش را دارد. با بچههای فامیل، بازی میکردم و همیشه با جمع بچهها بودم و هیچ وقت از این جمعها دور نمیشدم.
کسی در خانه برای انجام کارهایت به شما کمک میکند؟
پدر و مادرم همیشه در همهی زمینهها چه درسی و چه غیر آن به من کمک میکنند.
ورزش هم میکنید؟
سال گذشته شنا و شطرنج کار میکردم اما به خاطر سنگینی درسها کنار گذاشتم چون امسال برای المپیاد ادبی دارم تلاش میکنم.
چه هدفی از زندگی دارید؟ چه تصمیمی برای آیندهتان گرفتید؟
انشاءالله تصمیم دارم سال آینده که دیپلمم را گرفتم وارد حوزهی علمیه بشوم، البته اگر پذیرش بشوم! چون یک محدودیتهایی برای معلولین گذاشتند و باید سلامت جسمی کامل داشته باشی.
تصمیم دارم بعد از اینکه چند سال حوزه را خوندم، یک رشتهی علوم انسانی را هم در دانشگاه در کنارش ادامه دهم. بیشتر هدفم تبلیغ است و کار کردن در زمینهی علوم انسانی اسلامی و تدریس انشاءالله.
اگه خدا بخواهد به اندازهی یک لحظه یک چیزی را ببینید دوست دارید اولین آن چه باشد؟
تا حالا بهش فکر نکردم ولی قطعاً یکی از چیزهایی که خیلی دوست دارم ببینم پدر و مادرم است. چیزهای دیگر رو نمیدانم ولی اولین چیز دوست دارم پدر و مادرم را برای یک لحظه ببینم.
بهترین صدایی که تاکنون شنیدهای چه بوده است؟
بهترین صداهایی که شنیدهام یکی صدای محبت آمیز پدر و مادرم و یکی هم صدای قرآن هست که خیلی از شنیدنش لذت میبرم. من از بچگی هم عادت داشتم که همیشه با نوار قرآن میخوابیدم.
به لطف خدا حافظ چهار جزء از قرآن هستم و در زمینه قرآئت هم تا حدودی کار کردم؛ قرآن من هم به خط بریل است.
از بچگی به محض اینکه صدای اذان را میشنید کنار تلویزیون میرفت و اذان را کامل گوش میداد.
سازمانهای مرتبط مثل بهزیستی خدماتی که لازم است به شما ارئه میکنند؟
خیلی کم در حد عصا، کاغذ و قلم!
پدر امین: اگر عصایش بشکند دیگر بهمان نمیدهند و باید از بچههای دیگر بگیریم که استفاده کند و بعد به صاحبش برگردانیم! یعنی اینقدر محدویت از طرف بهزیستی و دیگر ارگانها وجود دارد که هیچ کمکی نمیکنند.
در شیراز برای نابینایان نزذیک به ۱۴- ۱۵ تا مرکز است ولی جایی که بخواهد کار مفیدی برای نابینایان انجام دهد -به شکلی که ما انتظار داریم- نیست.
بعضی از این سازمانها در حد یک جشن که برای اسم خودشان برگزار کنند که بعد بگویند ما این کارها را انجام دادهایم کمکی نمیکنند.
مادر امین: یکی از وسایلی که امین خیلی احتیاج دارد رکوردر است که جندین بار به بهزیستی درخواست دادیم ولی هیچ وقت ندادند، همیشه میگویند انبار خالی است! واقعاً نیست یا رسیدگی نمیشود و یا بین بچههایی توزیع میشود که نیازی به آن ندارند؟!
امسال برای المپیادش یک رکوردر نیاز داشت که رفتم بهزیستی ولی گفتن نداریم! حتی از خیرین هم کمک خواستیم اما هنوز نتوانستیم تهیه کنیم. موبایلش را با خودش میبرد سر کلاس و صدای استاد را ضبط میکند؛ اما هم کیفیتش پایین است، هم وسط آن شارژ موبایلش تمام میشود و یا مموری آن پر میشود و از این جور دردسرها.
و یا از آموزش و پرورش استثنایی خواستیم که برای امین یک لپ تاپ تهیه کنیم، آنها نامه را به مدرسهی شوریده دادند که برای ما تهیه کنند و بتوانند از یک خیر بعد از اولویتبندیها بگیرند اما اولیتبندیها هم درست نیست! سال گذشته ۷ لپ تاپ از مدرسهی شوریده به بچهها دادند که هر ۷ نفر آنها بچههای دبستانی بودند که شاید آنقدرها به این لپ تاپ نیاز نداشتند.
بچهها فقط در این سازمانها پرونده دارند و اسم! قبلاً به خاطر وضعیت کاری که داشتم خودم همه چیز را براش تهیه میکردم اما حدوداً ۲ سال است که بیکار شدهام و نمیتوانم تهیه کنم.
امین یک طرحی داشت که میخواست برای نابینایان سایت راهاندازی کند؛ رفتیم بهزیستی گفتند سنش کم است و ما نمیتوانیم مسئولیت را به تو بدهیم و بودجهای را اختصاص بدهیم.
استاندار قبلی در یکی از جشنها برای راه انداختن سایت به امین قول ۵۰۰ هزار تومان را داد و به خاطر مقامهایی که امین در مسابقات قرآن آورده بود گفتند یک نیم سکه هم هدیه میدهند و قرار شد هدایا را به مربی ورزشی امین بدهند که ما از ایشان بگیریم ولی هر چه پیگیری کردیم فایدهای نداشت!
پدرش رفت استانداری و آنجا گفتند هدایا را به آقای کمالی دادهاند که بعد از تماسهای زیادی که با ایشان گرفتم گفتند ۵۰۰ هزارتومان را استانداری نداده و به جای نیم سکه هم ۱۰۰ هزار تومن پول داده است!
به هرحال امین از کمک معلمان اول دبیرستانش استفاده کرد و سایت را راه انداخت (www.nabinayan.com) ولی به خاطر وضعیت مالی مجبور شدیم ۳ ماه به روستای زنگی آباد برگردیم که به خاطر نداشتن لپ تاپ و اینترنت سه ماه نتوانست سایت را به روز کند.
این سایت حتی برای خود نابینایان است و چیزهایی که خود این بچهها به آن نیاز دارند در آن قرار دارد، امین همیشه میگوید مامان کاش جایی بود که کتابهایی را برای من میخواندید و ضبط میکردیم و میگذاشتیم روی سایت که بقیهی بچهها هم بتوانند استفاده کنند؛ امین خودش عاشق کتاب خواندن است.
روش تحصیل شما به چه صورت است؟
روشی که ما تحصیلی میکنیم به این صورت است که مثل بقیه دانشآموزان میرویم سر کلاس اما کتابهایمان به خط بریل است و درسهای شفاهی هم روی سی دی به صورت صوتی داریم. یک دبیر رایط از طرف آموزش و پرورش استثنایی داریم که موظف است هفتهای ۴ ساعت در مدارسی که بچههای معلول هستند حضور پیدا کند و اگر مشکلی در کار کردن با خط بریل یا مشکلات از این قبیل دارند به آنها در رفع آن کمک کند.
دبیر رابط در امتحانات مهم هم حضور دارند اما بقیهی امتحانات خود مسئولین مدرسه کارها رو انجام میدهند. یه سری از امتحانات هم سؤال رو به خط بریل برمیگردانند و خودم جواب میدهم.
۳ نفر نابینا در مدرسه هستیم؛ یکی کلاس اول، یکی پیش دانشگاهی و من هم سوم دبیرستان.
از کدام مقطع تحصیلی در مدرسهی عادی درس خواندید؟
از پیش دبستانی تا چهارم ابتدایی را در مدرسهی شوریده بین بچههای نابینا درس خواندم.
آن موقعها معمول بود که بچهها تا سوم راهنمایی در مدرسهی شوریده تحصیل کنند اما من خودم داوطلبانه از کلاس پنجم خواستم که بین بچههای عادی و در مدرسهی عادی درس بخوانم که آن موقع مرودشت بودیم و در مدرسهی شهید اشراقی بود.
مدارس عادی جو محدودی ندارند و محاسن زیادی نسبت به مدارس استثنایی دارند؛ تنها مشکلی که وجود داشت این بود که در مرودشت دبیر رابط نداشتیم و فکر کردم که برای دبیرستان با مشکل مواجه میشوم که به همین خاطر آمدیم شیراز تا من اینجا درس بخونم.
برای امتحانات که خارج از مدرسه است چیکار میکنید؟
برای خیلی از امتحانات که در برنامهی مدرسه نیست مثل امتحانات آیههای تمدن که از طرف بسیج برگزار شد پدرم میآیند و سؤالات را برایم میخوانند یا آزمونهای قلم چی.
برای المپیاد هم برای ما مشکل ایجاد میکنند و نمیگذارند یک منشی از ادارهی استثنایی ببریم و خودشان برایمان منشی میگذارند.
چگونه مدرسه نمونه دولتی توحید پذیرفنه شدید؟
برای امتحان ورودی همین مدرسهی توحید اجازه ندادند با خودم منشی ببرم و مستخدم مدرسه رو گذاشتند که سؤالات را برای من بخواند و علامت بزند که خیلی سخت بود ولی با این وجود من در آن آزمون نفر هفتم شدم.
در مسابقات علمی، قرآنی، احکام و … هم شرکت کردهاید؟
بله هم مسابقات علمی و هم از مقطع ابتدایی در مسابقات قرآن و اذان شرکت میکردم.
معلمان مدرسهتان در مقایسه با همکلاسیهایتان برای شما امتیاز خاصی هم در نظر میگیرند؟
معلمها مختلف هستند اما خودم اولین جلسهای که سر کلاس میروم از معلمهایم میخواهم که بین من و بقیهی بچهها تفاوتی نگذارند البته نیاز داریم بیشتر به ما کمک کنند.
حتی معلمهایی هم داشتم که میگفتند شما نباید وارد مدرسهی عادی بشوید و با بچههای عادی درس بخونید اما در مدارس عادی باعث میشود ما بیشتر با جامعه ارتباط برقرار کنیم و تلاش کنیم خودمان را با محیط اطرافمان وفق دهیم.
درست است که میگویند روشندلان حافظهی قوی دارند؟ هر مطلب را چند بار میخوانید تا حفظ شوید و بفهمید؟
بله! تا سال قبل یک دور از روی درسها میخواندم اما خوب و عمقی، اما امسال که برایم مهمتر است و المپیاد هم دارم علاوه بر اینکه آن یک بار را محکم میخوانم یک بار هم مرور میکنم و بعضی از درسها را هم خلاصهنویسی میکنم.
رابطهی دوستانتان در مدرسه با شما چگونه است؟
دوستان زیادی در مدرسه دارم و با خیلی از بچهها دوست هستم. ارتباط خیلی خوبی دارم و مثل همهی افراد عادی توانستهام با بقیهی بچهها راحت ارتباط برقرار کنم. خودم آدم اجتماعی هستم و راحت با بچهها ارتباط برقرار میکنم.
رمز موفقیتتان را چه میدانید؟
اگر پشتیبانی پدر و مادرم نبود نمیتوانم تصور کنم الان چه جایگاهی داشتم. از همون ۶ سالگی که خیلی از بچهها میرفتند خوابگاه، پدر و مادرم کنارم بودند و به من کمک میکردند و همیشه و همه جا در کنارم بودند. معلمها و دوستان خوب و تلاشی که خودم هم دارم از عوامل دیگر موفقیتم است.
به عنوان یک دانش آموز نخبه و آیندهساز، چه مسئولیتی در برابر جامعهی امروزی آن هم در شرایط فعلی کشور دارید؟
الان به خاطر برنامهریزیهایی که دشمنان اسلام برای ایران و مملکت اسلامی ما بوجود آوردهاند وظیفهی هر کدام از ماست که در زمینهی خدمت به نظام تلاش کنیم و امیدوارم بتوانم به وظیفهام عمل کنم
از کی وارد بسیج شدید؟
از دوران راهنمایی عضو بسیج دانش آموزی و بسیج مسجدمان بودم و جلسات پایگاه هم شرکت میکردم. مسابقات قرآن کشوری بسیج هم شرکت کردم.
هدفتان از عضویت از بسیج چه بود؟
حضرت امام و مقام معظم رهبری عنایت خاصی به بسیج دارند و لازم است هر کسی تا آنجایی که از دستش برمیآید در این جبهه فعالیت داشته باشد.
با سازمان بسیج دانش آموزی هم در اتباط هستید؟
بله.
ایام محرم هم هئیت میرفتید؟
امسال به خاطر درسم کمتر از هر سال رفتم اما هرسال میروم. امسال فقط تاسوعا و عاشورا را شرکت کردم که آنهم در کانون فرهنگی رهپویان وصال بود.
مهمترین درسی که به نظرتان میشود از عاشورا گرفت چیست؟
خود اهل بیت در این مورد بهتر گفتهاند که ما باید محافظ دین باشیم؛ باید از امر به معروف و نهی از منکر که امام حسین(ع) به خاطرش قدم در این راه گذاشت درس بگیریم.
میخواهید در آینده چه کاره شوید؟ شنیدهایم میخواهید در آینده طلبه شوید؟ درست است؟ چرا؟
ما در انتخاب رشته محدودیت داریم، رشتههای ریاضی و تجربی را نمیتوانیم بروم؛ فقط رشتههای علوم معارف، انسانی، کامپیوتر و یک سری از رشتههای شاخهی هنر است که ما میتوانیم شرکت کنیم. اما رشتههای خوبی در شاخهی علوم انسانی مثل حقوق وجود دارد.
چه هدفی از طلبه شدن دارید؟
برای هدف بزرگی که در زندگیام دارم میخواهم تلاش کنم و وارد حوزه شوم.
رشتههای علوم انسانی، اسلامی نیستند و مقام معظم رهبری هم خواستهاند در زمینهی علوم انسانی اسلامی کار بشه و من دلم میخواهد وارد این وادی بشوم.
شیرین ترین درس؟
تاریخ و ادبیات
خوشمزه ترین غذا؟
کلم پلو
بهترین سفر؟
سفر به قم و مشهد
بهترین دوست؟
محمدحسین زارعی، علی رضا اسفندیاری که از بچههای بسیجی مسجد زنگی آباد هستند.
بهترین معلم؟
محسن ذوالقدر معلم اول دبیرستانم.
بهترین تفریح؟
مطالعه با کامپیوتر
اولین کلمه را که با شنیدن این کلمات به ذهنتان میآید چیست؟
پدر و مادر: بهترین دوست
امین عرب: خودم
شیراز: یکی از بهترین شهرها
امام حسین (ع): بهترین الگوی زندگی
بسیج: فداکارترینها
چفیه: دفاع مقدس
بینایی: یکی از آرزوهام
عصای سفید: بهترین همراه من
امید: بهترین کلمه