مصاف مستندی تاریخی است که رُک، بیپرده، به دور از تعصبات حزبی و جناحی، و عینی - نه در فضایی انتزاعی و با ژستهای روشنفکرانه – به بیانِ رویدادها میپردازد.
تاریخ: ۱۵ مرداد ۱۳۹۲ - ۰۹:۰۵
به گزارش شیرازه به
نقل از مشرق ، «مصاف» در نگاه اول، مصافی است با سیاست سالهای نه چندان
دور در ایران. مستند با تصاویری از حضرت امام(ره) در بستر بیماری شروع
میشود و سپس با بیان خبر ارتحال امام(ره) وارد فاز تحلیل میشود. دشمن
برای مقابله با ایران شیوه تاکتیکی خود را عوض کرده و جنگ نرمی را در سطح
گسترده آغاز میکند. مستند با این مقدمه در پاسخ به این سؤال برمیآید که
با چرخش تاکتیک غرب در مقابله با ایران و پایان یافتن جنگ هشت ساله،
مسئولین چه تدابیری برای مدیریت کشور برگزیدند. عمده توجه کارگردان در این
مستند به یافتن پاسخی برای این سؤال است.
مستند به طور کلی روندی آرام را طی میکند. جامعیت همراه با نگاهِ کلان به یک مجموعه اتفاقات پشت سر هم و سلسهوار نکتهای بود که با گذشت قریب به دو دهه از آن سالها عینیتر به نظر میرسد. هرچند الزام و اصرار کارگردان برای ارائه تحلیل در جای جای مستند باعث شد تا در بخشهای از آن، به یک قضاوت از پیش تعیین شده شباهت پیدا کند، اما میتوان تسامحاً گفت «مصاف»، یک روایت بیطرفانه از تحولات سیاسی- اجتماعی سالهای ۶۸ تا 78 ایران است. این اتفاق آنجایی با ارزشتر میشود که در این سالها کمتر شاهد مستندهای تاریخی بودهایم که با رهیافتی صحیح و درکی دُرست از جامعه سیاسی- اجتماعی ایرانِ امروز، به روایت عینی و به تعبیری مردمی از وقایع گذشته بپردازند.
دو نقطه قوت «مصاف» را میتوان شیوه روایی سلیس آن و همین جامعیت مستند دانست. شاید بتوان گفت برای کسی که کمتر از جریانشناسی تاریخ انقلاب میداند، این مستند میتواند تصویری نسبتاً جامع از دهه 70 ایران ارائه دهد.
نقطه ضعف اصلی مستند در شیوههای تکراری کارگردان برای ساخت اثر است. مستندهای آرشیویِ تاریخی به خودی خود دارای ساختی یکنواخت و همگون هستند. پرداختن به موضوعات پرتکرار آن هم بدون ایجاد تغییر در ساختار اثر، خطر یکنواختی را دوچندان میکند. در این مستند شاهد تلاش کارگردان برای تغییر در این شیوه ساختار هستیم، این خود یک حُسن است. در بخشهایی از آن سعی شد از شیوه روایت موازی برای جذابیت اثر استفاده شود که به دلیل حجم اطلاعات زیاد و بیسلیقگی نسبی تدوینگر در تدوین، این بخش با کمترین ظرافتی همراه است به نحوی که بیآنکه کمکی به جذابیتهای بصری اثر کند، حتی دریافت اطلاعات توسط مخاطب را دچار اختلال میکند.
نکته دیگری که در مستند به چشم میخورد، منابع تصویری و اطلاعاتی نه چندان نو و جذاب آن است. کارگردان میتوانست به جز صِرف مصاحبه و بهرهمندی از اسناد تصویری، از خلاقیتهای دیگری همچون تحلیل مبتنی بر تصویر استفاده کند تا مخاطب بینیاز از گوش دادن به نریشنِ فراوانِ مستند، به نتیجه مطلوب سوق پیدا کند.
در عین حال تنوع مصاحبهشوندگان، بهرهمندی از چهرههای سیاسی و صاحبنظر در این حوزه، انسجام و پیوستگی موضوع و ارتباط بین مؤلفهها از ویژگیهای مثبت مستند «مصاف» است.
بخشهای مربوط به شبهات مطرح شده در نشریات آن سالها را میتوان از تأثیرگذارترین بخشهای مستند دانست؛ همراهی خوب پلانهای تیتر روزنامهها با ریتمی صعودی که رفتهرفته تیترها تندتر و زنندهتر میشود، به همراه موسیقی هیجانانگیز، نمایش جذابی را پدید میآورد که مخاطب را با خود همراه میکند. در همین بخش است که عمده هدف مستند در زنده کردن تاریخ در اذهان مخاطب محقق میگردد.
در میان مستندهایی که به روایت تاریخ سیاسی- اجتماعی پس از انقلاب اسلامی ایران میپردازند، کمتر مستندی یافت میشود که رُک، بیپرده، به دور از تعصبات حزبی و جناحی، و عینی - نه در فضایی انتزاعی و با ژستهای روشنفکرانه – به بیانِ رویدادها بپردازد.
در نهایت میتوان این نکته را خاطر نشان کرد که در شرایطی که مثل حادثه کوی دانشگاه گذرِ زمان غبار فراموشی را بر علمکرد برخی جریانات و احزاب سیاسی ایران نشانده بود، ساخت این مستند آن هم در حواشی قبل از انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، توانست تصویری روشنتر از تحولات سالهای پس از ارتحال امام(ره) و مدیریت کارگزاران و اصلاحطلبان بر کشور را به یاد مخاطبان بیاورد، به خصوص کسانی که آن سالها را به درستی لمس نکردهاند یا ندیدهاند.
مستند به طور کلی روندی آرام را طی میکند. جامعیت همراه با نگاهِ کلان به یک مجموعه اتفاقات پشت سر هم و سلسهوار نکتهای بود که با گذشت قریب به دو دهه از آن سالها عینیتر به نظر میرسد. هرچند الزام و اصرار کارگردان برای ارائه تحلیل در جای جای مستند باعث شد تا در بخشهای از آن، به یک قضاوت از پیش تعیین شده شباهت پیدا کند، اما میتوان تسامحاً گفت «مصاف»، یک روایت بیطرفانه از تحولات سیاسی- اجتماعی سالهای ۶۸ تا 78 ایران است. این اتفاق آنجایی با ارزشتر میشود که در این سالها کمتر شاهد مستندهای تاریخی بودهایم که با رهیافتی صحیح و درکی دُرست از جامعه سیاسی- اجتماعی ایرانِ امروز، به روایت عینی و به تعبیری مردمی از وقایع گذشته بپردازند.
دو نقطه قوت «مصاف» را میتوان شیوه روایی سلیس آن و همین جامعیت مستند دانست. شاید بتوان گفت برای کسی که کمتر از جریانشناسی تاریخ انقلاب میداند، این مستند میتواند تصویری نسبتاً جامع از دهه 70 ایران ارائه دهد.
نقطه ضعف اصلی مستند در شیوههای تکراری کارگردان برای ساخت اثر است. مستندهای آرشیویِ تاریخی به خودی خود دارای ساختی یکنواخت و همگون هستند. پرداختن به موضوعات پرتکرار آن هم بدون ایجاد تغییر در ساختار اثر، خطر یکنواختی را دوچندان میکند. در این مستند شاهد تلاش کارگردان برای تغییر در این شیوه ساختار هستیم، این خود یک حُسن است. در بخشهایی از آن سعی شد از شیوه روایت موازی برای جذابیت اثر استفاده شود که به دلیل حجم اطلاعات زیاد و بیسلیقگی نسبی تدوینگر در تدوین، این بخش با کمترین ظرافتی همراه است به نحوی که بیآنکه کمکی به جذابیتهای بصری اثر کند، حتی دریافت اطلاعات توسط مخاطب را دچار اختلال میکند.
نکته دیگری که در مستند به چشم میخورد، منابع تصویری و اطلاعاتی نه چندان نو و جذاب آن است. کارگردان میتوانست به جز صِرف مصاحبه و بهرهمندی از اسناد تصویری، از خلاقیتهای دیگری همچون تحلیل مبتنی بر تصویر استفاده کند تا مخاطب بینیاز از گوش دادن به نریشنِ فراوانِ مستند، به نتیجه مطلوب سوق پیدا کند.
در عین حال تنوع مصاحبهشوندگان، بهرهمندی از چهرههای سیاسی و صاحبنظر در این حوزه، انسجام و پیوستگی موضوع و ارتباط بین مؤلفهها از ویژگیهای مثبت مستند «مصاف» است.
بخشهای مربوط به شبهات مطرح شده در نشریات آن سالها را میتوان از تأثیرگذارترین بخشهای مستند دانست؛ همراهی خوب پلانهای تیتر روزنامهها با ریتمی صعودی که رفتهرفته تیترها تندتر و زنندهتر میشود، به همراه موسیقی هیجانانگیز، نمایش جذابی را پدید میآورد که مخاطب را با خود همراه میکند. در همین بخش است که عمده هدف مستند در زنده کردن تاریخ در اذهان مخاطب محقق میگردد.
در میان مستندهایی که به روایت تاریخ سیاسی- اجتماعی پس از انقلاب اسلامی ایران میپردازند، کمتر مستندی یافت میشود که رُک، بیپرده، به دور از تعصبات حزبی و جناحی، و عینی - نه در فضایی انتزاعی و با ژستهای روشنفکرانه – به بیانِ رویدادها بپردازد.
در نهایت میتوان این نکته را خاطر نشان کرد که در شرایطی که مثل حادثه کوی دانشگاه گذرِ زمان غبار فراموشی را بر علمکرد برخی جریانات و احزاب سیاسی ایران نشانده بود، ساخت این مستند آن هم در حواشی قبل از انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، توانست تصویری روشنتر از تحولات سالهای پس از ارتحال امام(ره) و مدیریت کارگزاران و اصلاحطلبان بر کشور را به یاد مخاطبان بیاورد، به خصوص کسانی که آن سالها را به درستی لمس نکردهاند یا ندیدهاند.
نظرات بینندگان