آزاده شهيد "حسين لشگری" اسطوره مقاومت
چرا غربیها در 1990 صدام را نگه داشتند؟ / مریضی لاعلاج ژنرال بعثی پس از به توپ بستن حرم امامحسین(ع)
"حسین کامل" پس از دادن اطلاعاتی از نیروگاههای اتمی، شیمیایی و میکروبی عراق به آمریکا، به قول صدام که گفته بود اگر برگردی تو و برادرت را عفو خواهم کرد، اطمینان میکند و همراه برادرش به عراق باز میگردد. بلافاصله پس از ورودشان به خاک عراق دختران صدام در رادیو و تلویزیون عراق اعلان کردند بهخاطر اینکه شوهرانشان به ملت عراق خیانت کردهاند از آنها طلاق گرفتهاند...
به گزارش شیرازه به نقل از باشگاه خبرنگاران، امیر آزاده شهید سرلشکر "حسین لشگری" خلبان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران بود که پس از 18 سال (6410 روز) اسارت در زندانهای رژیم بعث عراق، در فروردین 1377 به ایران بازگشت.
نام کتاب خاطرات این شهید بزرگوار، "6410" است.
او دارای درجهٔ جانبازی 70 درصد بود و در طول جنگ تحمیلی تا پیش از اسارت توانست در 12 عملیات هوایی شرکت کند. او از سوی مقام معظم رهبری به لقب "سید الاسراء" مفتخر شد.
آزاده سرافراز "حسین لشگری" با موافقت فرمانده معظم کل قوا در تاریخ 27 بهمن 1378 به درجه سرلشکری ارتقا یافت.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در مراسم تجلیل از امیر آزاده سرلشکر "حسین لشگری" فرمودند: " لحظه به لحظه رنجها و صبرهای شما پیش خدای متعال ثبت و محفوظ است و پروردگار مهربان این اعمال و حسنات را در روز قیامت که انسان از همیشه نیازمندتر است به شما بازخواهد گردانید... آزادگان، سربازان فداکار اسلام و انقلاب و رمز پایداری ملت ایران هستند."
باشگاه خبرنگاران در نظر دارد برای گرامیداشت مقام والای امیر مقاوم و آزاده لشکر اسلام، زندگینامه و خاطرات این شهید بزرگوار را منتشر کند؛ قسمت چهلم این خاطرات به شرح ذیل است:
" در دهم بهمن، عراق در میان ناباوری جهانیان به شهر "خفجی" در شمال شرقی عربستان و چند نقطه مرزی عربستان سعودی حمله کرد. همچنین به تلافی شکست در جبهه سعودی با چند موشک دور برد ریاض- پایتخت عربستان- را مورد حمله قرار داد.
در 25 بهمن رادیوهای غربی اعلان کردند که 516 هزار سرباز آمریکایی، 36 هزار سرباز انگلیسی و 19 هزار سرباز فرانسوی در خلیج فارس مستقر شدهاند و از 27 دی ماه تا به حال هفتاد هزار پرواز تهاجمی بر فراز سرزمینهای عراق و کویت انجام گرفته است.
بر اثر حملات هوایی غربیها روحیه ارتش عراق و مردم عادی به شدت پایین آمده بود. آنها برای این جنگ هیچ انگیزهای نداشتند ولی با توجه به اختناق و سانسور شدیدی که بر عراق حاکم بود هر چه هیئت حاکمه دستور میداد، میبایستی اجرا میکردند.
روز سوم اسفند از رادیوهای بیگانه شنیدم که رئیسجمهور آمریکا تا ساعت 20/30 به عراق مهلت داده تا خروج خود را از کویت آغاز کند و در عرض یک هفته آن را به پایان برساند.
فردای آن روز عراق ضمن مسخره خواندن اولتیماتوم آمریکا اعلام داشت که آماده رویارویی است.
پنجم اسفند نیروهای غربی حمله زمینی خود را آغاز کردند و پس از 100 ساعت جنگ، لطمات جبران ناپذیری را بر پیکر ارتش عراق وارد کردند.
عراق با به جا گذاشتن صد هزار کشته و سیصد هزار مجروح بلافاصله با اطلاعیهای به سازمان امنیت، قطعنامه 660 را پذیرفت و عقب نشینی کرد.
در
این حمله نه تنها خاک کویت بلکه مقداری از خاک عراق به تصرف غربیها
درآمد. پیشروی غربیها آنچنان سریع انجام شد که اگر چند ساعت دیگر ادامه
پیدا میکرد بغداد محاصره و صدام دستگیر میشد؛ ولی این هدف در دستور کار
آنها نبود.
در آن شرایط غربیها بهتر دیدند به جای شیعیان و مخالفان صدام که طی چهل روز جنگ خلیج فارس توانسته بودند کنترل چندین شهر عراق را به دست بگیرند صدام همچنان بر سر کار بماند.
نیروهای عراقی هنگام خروج از کویت به دستور صدام تمام چاههای نفت این کشور را منفجر کرده و به آتش کشیدند.
نیروهای غربی با توجه به قدرتی که شیعیان به دست آورده بودند و نیروهای عراقی عملاً در شهرهای نجف، کربلا، العماره، کویته و قسمتی از بغداد نفوذی نداشتند، بلافاصله میدانی برای صدام فراهم نمودند تا بتواند بر اوضاع داخلی کشورش مسلط شود.
صدام بلافاصله نیروهای گارد ریاست جمهوری را از جبهه فراخواند و هر گردانی را در اختیار یکی از ژنرالهای مطمئن و سرسپرده خودش قرار داد.
ژنرالی که برای امن نمودن کربلا انتخاب شده بود "حسین کامل حسن"- داماد بزرگ صدام- بود.
با یورش سربازان گارد، مجاهدان به ضریح امام حسین(ع) پناهنده شدند. "حسین کامل" در حالیکه چندین توپ در اطراف صحن و سرای آقا اباعبدالله مستقر کرده بود با صدای بلند گفت: تو نامت حسین است و من هم نامم حسین. حالا ببینیم کدام یک از ما قدرتش بیشتر است.
سپس با شلیک چند گلوله توپ مقداری از صحن و گنبد را خراب و مجاهدان را وادار به تسلیم کرد.
"حسین کامل" در ابتدای اسارت من درجه گروهبان یکمی داشت ولی پس از اینکه به دامادی صدام نائل گردید خیلی سریع پله ترقی را پیمود.
او چند ماه پس از به توپ بستن حرم امام حسین(ع) به مریضی لاعلاج مغزی دچار شد و برای معالجه به پاریس رفت. گویا در آنجا غربیها روی او نفوذ کرده و به او وعده ریاست جمهوری عراق را میدهند.
او پس از بازگشت از پاریس در اردن توقف و با "ملک حسین" پادشاه اردن دیدار میکند و هدف خود را برای براندازی صدام با او در میان میگذارد. او پس از بازگشت به عراق به اتفاق برادر خود- صدام کامل- که داماد دیگر صدام بود، روزی که قرار بود برای یک مراسم ملی به خدمت صدام پدرزن خود بروند راه را کج کرده همراه زن و فرزند خود به اردن پناهنده میشوند.
صدام بلافاصله به طور مخفینانه نامهای برای آنها میفرستد و از آنها میخواهد تا موضوع کاملاً علنی نشده برگردند و مورد عفو قرار خواهند گرفت.
"حسین
کامل" پس از دادن اطلاعاتی از نیروگاههای اتمی، شیمیایی و میکروبی عراق
به آمریکا، به قول صدام که گفته بود اگر برگردی تو و برادرت را عفو خواهم
کرد، اطمینان میکند و همراه برادرش به عراق باز میگردد.
بلافاصله پس از ورودشان به خاک عراق دختران صدام در رادیو و تلویزیون عراق اعلان کردند بهخاطر اینکه شوهرانشان به ملت عراق خیانت کردهاند از آنها طلاق گرفتهاند.
حسین کامل و برادرش همعشیره صدام بودند و چند ساعت پس از طلاق گرفتن دختران صدام، تکریتیها که از قبیله صدام هستند به خانه دو برادر ریخته و علاوه بر آن دو، پدر و دو برادر دیگر آنها را با وضع فجیعی میکشند..."
نام کتاب خاطرات این شهید بزرگوار، "6410" است.
او دارای درجهٔ جانبازی 70 درصد بود و در طول جنگ تحمیلی تا پیش از اسارت توانست در 12 عملیات هوایی شرکت کند. او از سوی مقام معظم رهبری به لقب "سید الاسراء" مفتخر شد.
آزاده سرافراز "حسین لشگری" با موافقت فرمانده معظم کل قوا در تاریخ 27 بهمن 1378 به درجه سرلشکری ارتقا یافت.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در مراسم تجلیل از امیر آزاده سرلشکر "حسین لشگری" فرمودند: " لحظه به لحظه رنجها و صبرهای شما پیش خدای متعال ثبت و محفوظ است و پروردگار مهربان این اعمال و حسنات را در روز قیامت که انسان از همیشه نیازمندتر است به شما بازخواهد گردانید... آزادگان، سربازان فداکار اسلام و انقلاب و رمز پایداری ملت ایران هستند."
باشگاه خبرنگاران در نظر دارد برای گرامیداشت مقام والای امیر مقاوم و آزاده لشکر اسلام، زندگینامه و خاطرات این شهید بزرگوار را منتشر کند؛ قسمت چهلم این خاطرات به شرح ذیل است:
" در دهم بهمن، عراق در میان ناباوری جهانیان به شهر "خفجی" در شمال شرقی عربستان و چند نقطه مرزی عربستان سعودی حمله کرد. همچنین به تلافی شکست در جبهه سعودی با چند موشک دور برد ریاض- پایتخت عربستان- را مورد حمله قرار داد.
در 25 بهمن رادیوهای غربی اعلان کردند که 516 هزار سرباز آمریکایی، 36 هزار سرباز انگلیسی و 19 هزار سرباز فرانسوی در خلیج فارس مستقر شدهاند و از 27 دی ماه تا به حال هفتاد هزار پرواز تهاجمی بر فراز سرزمینهای عراق و کویت انجام گرفته است.
بر اثر حملات هوایی غربیها روحیه ارتش عراق و مردم عادی به شدت پایین آمده بود. آنها برای این جنگ هیچ انگیزهای نداشتند ولی با توجه به اختناق و سانسور شدیدی که بر عراق حاکم بود هر چه هیئت حاکمه دستور میداد، میبایستی اجرا میکردند.
روز سوم اسفند از رادیوهای بیگانه شنیدم که رئیسجمهور آمریکا تا ساعت 20/30 به عراق مهلت داده تا خروج خود را از کویت آغاز کند و در عرض یک هفته آن را به پایان برساند.
فردای آن روز عراق ضمن مسخره خواندن اولتیماتوم آمریکا اعلام داشت که آماده رویارویی است.
پنجم اسفند نیروهای غربی حمله زمینی خود را آغاز کردند و پس از 100 ساعت جنگ، لطمات جبران ناپذیری را بر پیکر ارتش عراق وارد کردند.
عراق با به جا گذاشتن صد هزار کشته و سیصد هزار مجروح بلافاصله با اطلاعیهای به سازمان امنیت، قطعنامه 660 را پذیرفت و عقب نشینی کرد.
در آن شرایط غربیها بهتر دیدند به جای شیعیان و مخالفان صدام که طی چهل روز جنگ خلیج فارس توانسته بودند کنترل چندین شهر عراق را به دست بگیرند صدام همچنان بر سر کار بماند.
نیروهای عراقی هنگام خروج از کویت به دستور صدام تمام چاههای نفت این کشور را منفجر کرده و به آتش کشیدند.
نیروهای غربی با توجه به قدرتی که شیعیان به دست آورده بودند و نیروهای عراقی عملاً در شهرهای نجف، کربلا، العماره، کویته و قسمتی از بغداد نفوذی نداشتند، بلافاصله میدانی برای صدام فراهم نمودند تا بتواند بر اوضاع داخلی کشورش مسلط شود.
صدام بلافاصله نیروهای گارد ریاست جمهوری را از جبهه فراخواند و هر گردانی را در اختیار یکی از ژنرالهای مطمئن و سرسپرده خودش قرار داد.
ژنرالی که برای امن نمودن کربلا انتخاب شده بود "حسین کامل حسن"- داماد بزرگ صدام- بود.
با یورش سربازان گارد، مجاهدان به ضریح امام حسین(ع) پناهنده شدند. "حسین کامل" در حالیکه چندین توپ در اطراف صحن و سرای آقا اباعبدالله مستقر کرده بود با صدای بلند گفت: تو نامت حسین است و من هم نامم حسین. حالا ببینیم کدام یک از ما قدرتش بیشتر است.
سپس با شلیک چند گلوله توپ مقداری از صحن و گنبد را خراب و مجاهدان را وادار به تسلیم کرد.
او چند ماه پس از به توپ بستن حرم امام حسین(ع) به مریضی لاعلاج مغزی دچار شد و برای معالجه به پاریس رفت. گویا در آنجا غربیها روی او نفوذ کرده و به او وعده ریاست جمهوری عراق را میدهند.
او پس از بازگشت از پاریس در اردن توقف و با "ملک حسین" پادشاه اردن دیدار میکند و هدف خود را برای براندازی صدام با او در میان میگذارد. او پس از بازگشت به عراق به اتفاق برادر خود- صدام کامل- که داماد دیگر صدام بود، روزی که قرار بود برای یک مراسم ملی به خدمت صدام پدرزن خود بروند راه را کج کرده همراه زن و فرزند خود به اردن پناهنده میشوند.
صدام بلافاصله به طور مخفینانه نامهای برای آنها میفرستد و از آنها میخواهد تا موضوع کاملاً علنی نشده برگردند و مورد عفو قرار خواهند گرفت.
بلافاصله پس از ورودشان به خاک عراق دختران صدام در رادیو و تلویزیون عراق اعلان کردند بهخاطر اینکه شوهرانشان به ملت عراق خیانت کردهاند از آنها طلاق گرفتهاند.
حسین کامل و برادرش همعشیره صدام بودند و چند ساعت پس از طلاق گرفتن دختران صدام، تکریتیها که از قبیله صدام هستند به خانه دو برادر ریخته و علاوه بر آن دو، پدر و دو برادر دیگر آنها را با وضع فجیعی میکشند..."
نظرات بینندگان