دلنوشته یک جانباز؛ ای کاش من یک پلنگ جانباز بودم تا شاید ...
به گزارش شیرازه وبلاگ مظلومین شیمیایی ایران نوشت: این پلنگ دارای چه نوع بیمهای است، که بدون دغدغه و بروکراسیهای کاذب اداری راحت تحت درمان و مراقبتهای پزشکی قرار میگیرد.
ای کاش من یک پلنگ جانباز بودم شاید دیگر دغدغه بیماریم که ناشی از عوارض جنگ بود را نداشتم؛ میخواهم بدانم آیا ارزش یک پلنگ بیشتر است یا ارزش یک جانباز؛ اینها همه سوالاتی است که ذهنم را مشغول کرده میخواهم بدانم رفتن به جبهه کاری درست بوده و دفاع از همنوعانم که برایم یک تکلیف بوده و آنرا به جای آوردهام هم اکنون مرهم دردهای پنهانم و زجر شبانهام به عهده کدام نهاد است.
من برای تسکین دردم نیاز به مرهم درد دارم چه کسی باید پاسخگو باشد نمیگویم رسیدگی به حیوانات کاری پسندیده نیست اما بر این باورم که انسانها نیز نیاز به همدلی و محبت دارند.
وقتی برای نجات پلنگ خرم آبادی تمام سازمانها و نهادها بسیج میشوند و به او امکانات درمانی و رفاهی میرسانند در مرکز استان شاهد پرپر شدن جانبازی هستیم که به جهت کمبود دارو و عدم امکانات پزشکی و دیر رسیدن دارو آن جانباز به دیار معبودش میشتابد و خانوادههای غیر جانباز در کشور به جهت عدم امکانات و نداشتن بودجه کافی برای بیماران خاص جان به جان آفرین تسلیم حق میشوند.
بیایید چارهای بیندیشیم همانطور که میشود برای نجات جان یک حیوان همه سازمانها را بسیج کرد پس برای نجات جان یک انسان راحتتر میشود چارهای اندیشید؛ وجدانهای بیدار مسئولان را از خواب غفلت بیدار کرد.
-مطالب فوق چکیدهای از ایمیل یکی از جانبازان گرگانی است که به وب مظلومین شیمیایی ارسال شده است.