چهارمین استان بزرگ کشور در بحرانی به عمق 16 سانتیمتر فرو رفت!
منابع علمی، مدیریت بحران را چنین تعیف کردهاند؛ فرآيند پيش بيني و پيشگيري از وقوع بحران برخورد و مداخله در بحران و سالم سازي بعد از وقوع بحران.
در فرهنگ ما ضرب المثلي است كه مي گويد: «علاج واقعه قبل از وقوع بايد كرد!» متاسفانه در كشور ما زنگ خطرها ناديده گرفته مي شوند و بعد از وقوع بحران تازه به فكر ميافتند و راهحلي جستجو ميکنند. متاسفانه مدير بحران يا علائم را نميشناسد و يا به اهميت اين علائم واقف نيست.
از این نمونه ها در طول سال های اخیر زیاد می توان نام برد که با راهکارهای مقطعی و تنها برای کم کردن گلایه های افکار عمومی و منتقدین به فراموشی سپرده شده است و بعد از آن دوباره روز از نو و روزی از نو!
چرا سبک مدیرت در جامعه ما باید اینگونه باشد که قطعی آب به وجود بیاید تا مسئولان به فکر بیافتند؟ در حالی که اگر از همان ابتدا با توجه به خشکسالیهای اخیر پیش بینی کمبود آب میشد شاید تابستان امسال شیراز با بحران قطعی مداوم آب روبرو نمیشد. حتما باید سیل زندگی همه را ببرد، باید مدرسه ای بسوزد و آتش، گل زیبایی کودکانی را پرپر کند و خانواده هایی را داغدار کند، باید برف همه را زمینگیر کند تا مدیریت ما به فکر چاره و تدبیر باشد؟
حال سوال این است که در زمان وقوع حادثه باید بحران را مدیریت کرد یا بحرانی جدید آفرید؟ سالانه چقدر خرج مدیریت بحران استان میشود تا آمادگی مقابله با حوادث به مردم نشان داده شود؟
دوشنبه از ساعات اولیه بامداد تا شب، بخش عمدهای از استان و شیراز شاهد بارش کم سابقه برف بود و در مدت کمتر از یک روز فارس در برف فرو رفت. علاوه بر اینکه برای مردم شورآفرین بود، اما سبب ساز گرفتاریها و مصائب بسیار هم شد. بسیاری در جادهها ماندند و آب، برق و تلفن بخشی زیادی از استان و شهر شیراز ساعتها قطع شد. راهبندان و شکستن درختان و تصادفات گوناگون که جای خود دارد.
در حالی که مدیریت بحران استان طبق وظیفه ذاتی بایستی ضمن شناسایی موانع و مشکلات احتمالی و تقسیم کار بین نهادهای مسئول و خدمات رسان سعی در حل بحران و کم کردن از حجم مشکلات برآید اما متاسفانه، از نظم، ساماندهی و هماهنگی مطلوب فاصله داشت.
در کنار آن، رسانه ها از جمله صدا و سیما به خصوص صدای فارس عملکرد مطلوبی داشتند، اما سایر دستگاههای مسئول چندان کارایی از خود نشان ندادند. در حالی بسیاری ساعتها در جادههای برونشهری و درونشهری پشت سد حجم برف گرفتار آمده و حتی شب را در آن سرمای طاقت فرسا گذراندند، برخی، از باز بودن معابر و عادی بودن شرایط صحبت به میان میآوردند و حتی برخی برای رهایی ازافکارعمومی و رسانه ها به روش «خودمصاحبه» متوسل شدند.
مديریت بحران و اعضای آن به جای اینکه دنبال راهكارهايي جهت كاستن ابعاد بحران باشند، آن قدر در آشفتگی به سر میبردند که همدیگر را متهم به کم کاری کرده و تقصیرها را سر هم میشکستند. شهرداری به اداره آب و برق و برعکس، اداره برق به مخابرات و بالعکس.
مدیریت بحرانی که اعضای آن باید پس از تحلیل شرایط نسبت به رفع آن بكوشند، بدون نظم دادن به آشفتگي ذهني خويش، خود دچار بحران شدند. به عنوان نمونه، مدیریت واحد اگر به معنای واقعی کلمه محقق شده بود با فراخوان نیروهای مردمی و بسیج می شد تکانی به درختان داد تا اینگونه مجاری تنفسی شهر از دست نروند.
استانداری فارس که مرکز ثقل تصمیم گیری در مسائل خرد و کلان استان به حساب میآید و میتواند موتور محرکه سایر دستگاهها باشد و به نوعی آنها را به جلو هل بدهد، عملکردش به نوعی بود که به چشم نیامد.
برف سنگین يا هر حادثه طبيعی ديگر بالفطره باعث به وجود آمدن بحران نمیشود بلکه آسيب پذيری های موجود در جامعه می تواند آن را بالقوه خطرناک نمايد. برف سال 75 و قطعی برق نانوایی ها که باعث شد تا مسئولین تصمیم به بردن کابل های برق به زیر زمین بگیرند، اگر عملی میشد و از مصائب آن برف، تجربهای اندوخته میشد؛ شاید امروز عده ای از فرط عصبانیت به همدیگر پرخاش نمیکردند.
برخی مسئولین اگر قبل از وقوع بحرانهایی چون بارش سنگین برف، بحران قطعی آب و... از نزدیک مشکلات و کمبودها را لمس میکردند و قدرت نظارتی شان را به کار می بستند و برای حل مشکلات برنامهریزی و راه حل ارائه میدادند، شاید نیاز نبود با تلفن، آنهم صدها کیلومتر دورتر برای سایرین نسخه بپیچند.
خود مردم نیز در کاستن از خسارتهای بحران میتوانند سهم عمدهای داشته باشند، مگر چه میشد، شهروندان شیرازی در اوج بارش برف، ماندن در خانه را به تفریح و گشت و گذار در شهر ترجیح میدادند؟ یا حداقل در باز کردن معابر و کوچه ها و حتی تکاندن درختان، خود را مسئول میدانستند؟ چرا باید دست روی دست بگذارند و تنها مسئولین و مدیران را مقصر بدانند؟
از طرف دیگر، برخی مدیران با برگزاری کنفرانسهای متعدد خبری در مقام دفاع از خود و شوت کردن توپ به زمین سایرین هستند که این موضوع
نه تنها نمیتواند از ابعاد بحران بکاهد بلکه در افکارعمومی جلوه خوبی نخواهد داشت. راه حل آسان است؛ اگر مدیران در خود توان مقابله با چنین شرایطی را نمیبینند، فرافکنی را کنار بگذارند، سفره دعوا را جمع کنند، به اعلام آمادگی برای استعفا اکتفا نکرده و تا برف دیگری ار راه نرسیده ضمن عذرخواهی، رسما استعفا کنند.
به هر حال این برف، آخرین برفی نخواهد بود که شرایط را در فارس بحرانی کرد و حوادثی از این دست در پیش است، اما برف 16 سانتیمتری در شیراز امتحان خوبی بود که تا بدانیم که مدیریت بحران در فارس فقط در حد معنای لفظی باقی مانده و استان و کلانشهری چون شیراز به هیچ وجه آمادگی مقابله با شرایط سخت و بحرانی ندارد و هر موضوعی به آسانی می تواند در این استان به چالشی بزرگ تبدیل شود.
انتهای پیام/523/2
مديريت بحران اسمش روشه تا 1بحران نباشه كه نبايد بپره وسط...
همه جاي دنيا حتي آمريكا و اروپا هم اين اتفاقات ميفته ولي بهتره ببينيم چقدر طول ميكشه كه اوضاع عادي شه
استان فارس هر 20 سال یه بار یه برف اینجوری میاد
انتظار داری آمادگیشو داشته باشن؟؟؟
پیاده شو با هم بریم
ماشا الله شما و دوستانتون هم در تخریب ید طولایی دارید
شهردار محترم و دیگه بدتر اعضا شورای اسلامی شیراز، علیرغم توصیه های چند روزه هواشناسی، وقت تمام وکمالشان سرگرم طرح ترافیکه و برای مردم شاخ و شونه میکشند و وقتی بحران برفی بوقوع می پیونده آنگاه....!
مثل رجبی مترو