فرماندهی چمران روی تخت بیمارستان
محمود، که برای پرواز شکاری/بمب افکن فانتوم یا همان اف-۴ ئی گزینش شده بود، دوره آموزش رزمی این هواپیما را در کابین عقب با بهره گیری از استادانی چون مرحوم سرتیپ آزاده، رضا احمدی(سروان وقت) در سال ۱۳۵۵ گذراند.
به گزارش شیرازه به نقل از مشرق، سال ۱۳۵۹ و اوایل جنگ تحمیلی بود. آیت الله سیدعلی خامنهای و دکتر مصطفی
چمران(شهید چمران) آمده بودند پایگاه یکم شکاری مهرآباد. سرهنگ مجتبی زنگنه
فرمانده پایگاه بود. او از من، که نسبت به دیگران ریش نسبتاً بلندتر و
ظاهر موجه تری داشتم، خواست مقامات مذکور را برای بازدید از آشیانه آلرت،
هواپیماها و کارکنان فنی همراهی کنم.
محمود انصاری
(۱۳۳۰ ه ـ ش، رستم آباد)
معلم خلبان هواپیمای چند منظوره اف-۴(فانتوم)
فرمانده پایگاه هوایی شهید نوژه، همدان
فرمانده حفاظت اطلاعات وابسته به نهاجا
فرمانده آشیانه جمهوری اسلامی ایران
محمود انصاری ۱۴ اسفندماه ۱۳۳۰ در رستم آباد گیلان دیده به جهان گشود. خانواده ی او کاملاً مذهبی واز نظر اقتصادی در سطح متعارف جامعه بودند. پدرش، محسن، به کار فروشندگی اشتغال داشت. محمود همراه با سه خواهر و یک برادرش در این شرایط به سن دبستان رسید.
او، که شاگردی سخت کوش بود، دوران دبستان را در زادگاهش سپری کرد و سپس از سال ۱۳۴۳ در دبیرستان اتابکی واقع در محله ی امام زاده حسن تهران ادامه تحصیل داد و در سال ۱۳۵۰ به اخذ دیپلم طبیعی نایل آمد.
خردادماه ۱۳۵۱ آزمون های خلبانی و معاینات پزشکی را انجام داد و لباس دانشجوی خلبانی نظامی بر تن کرد. اوآموزش مقدماتی، آکادمی وانجام پرواز با هواپیمای ملخ دار پاپ و بونانزا را بعد از تمرین های نظام جمع و گرفتن سردوشی در نیروی هوایی، با موفقیت گذراند. استاد پاپ مرحوم خلبان نوروزی ناصری و استاد بونانزای او آقای جمیل از پاکستان بود. سپس برای تکمیل دوره عازم ایالت تگزاس امریکا شد.
ابتدا موفق شد، دوره زبان انگلیسی تخصصی را در پایگاه لکلند طی کند ودیپلم بگیرد. سپس آموزش مقدماتی پرواز با هواپیماهای تی-۴۱ (سسنا)، جت تی-۳۷ و جت مافوق صوت تی-۳۸ را در فرودگاه هوندو و پایگاه های شپارد و وب همراه دانشجویان امریکایی و کویتی گذراند.
پس از فارغ التحصیلی و دریافت نشان خلبانی، با درجه ستوان دومی به ایران بازگشت.
محمود، که برای پرواز شکاری/بمب افکن فانتوم یا همان اف-۴ ئی گزینش شده بود، دوره آموزش رزمی این هواپیما را در کابین عقب با بهره گیری از استادانی چون مرحوم سرتیپ آزاده، رضا احمدی(سروان وقت) در سال ۱۳۵۵ گذراند. آموزش کابین جلوی اف-۴ دی او نیز در سال های۱۳۶۱ و ۶۲ در گردان آموزشی دو پایگاه مهرآباد تهران و شیراز در کنار معلم خلبان هایی چون امیر سر تیپ دوم عباس پور علی و علی پرتوی طی شد.
وقتی جنگ بر کشور تحمیل شد، او ضمن این که مسئولیت حفاظت اطلاعات پایگاه یکم شکاری مهرآباد را، درآن زمان اطلاعات وارشاد نامیده می شد، بر عهده داشت، به انجام پروازهای رزمی وآموزشی نیز مبادرت می کرد. او در خلال دفاع از سرزمین کشور و کیان اسلام عزیز، چند مأموریت بمباران عقبه ی دشمن و نیروهای سطحی را در قالب پشتیبانی نزدیک هوایی از نیروهای سطحی خودی انجام داد و در مأموریت های شبانه روزی برای پاسداران از حریم هوایی میهن اسلامی ۲۱۳ سورتی پروواز گشت رزمی، اسکامبل، واسکورت را در پرونده ی خود ثبت کرد.
وی علاوه بر مسئولیت های جانبی، که اجازه ی پرواز هم پای هم قطارانش را به او نمی داد، همواره در رزمایش های مشترک با نیروی زمینی، دریایی و رژه های هوایی شرکت فعال داشت. مشاغل مهمی که در طول خدمت بر عهده ی این خلبان گذاشته شد عبارت بودند از:
فرمانده حفاظت اطلاعات نهاجا در سال۱۳۶۵، فرماندهی پایگاه سوم شکاری همدان(شهید نوژه)از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۷ وفرمانده آشیانه جمهوری اسلامی ایران از سال ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۵٫
او بنا به سنت رسول گرامی اسلام در سال ۱۳۵۸ با خانم عظما ظفرمند ازدواج کرد؛ میثم(۱۳۵۹)فاضله(۱۳۶۲)و مهدی(۱۳۶۵)ثمره ی این پیوند مقدس هستند. انصاری بالاخره در اول خردادماه سال ۱۳۸۵ با درجه ی سرتیپ دومی به افتخار بازنشستگی نایل آمد و این دوران را نیز ضمن همکاری با سازمان های مرتبط با موضوع شغلی، مانند شرکت فناوران هواپایه، با تدریس قرآن کریم و تفسیر آیات آن سپری می کند. همسر یکی از خواهرانش، به نام سعید کریمی یگانه، نیز در عملیات کربلای ۵ فیض شهادت نایل آمد و برادرش، مسعود، جزء جابنازان جنگ به شمار می رود.
هوا
دو خاطره ی کوتاه از زبان امیر سرتیپ دوم خلبان محمود انصاری به نقل از خودش چنین است:
سال ۱۳۵۹ و اوایل جنگ تحمیلی بود. آیت الله سیدعلی خامنه ای و دکتر مصطفی چمران(شهید چمران) آمده بودند پایگاه یکم شکاری مهرآباد. سرهنگ مجتبی زنگنه فرمانده ی پایگاه بود. او از من، که نسبت به دیگران ریش نسبتاً بلندتر و ظاهر موجه تری داشتم، خواست مقامات مذکور را برای بازدید از آشیانه آلرت، هواپیماها و کارکنان فنی همراهی کنم. آیت الله و دکتر چمران همراه با راننده در وانت لندروری نشسته بودند. بعد از عرض ارادت و احوال پرسی، چون جایی برای من نبود، دنبال وسیله ای بودم تا همراه شان بروم که دعوت کردند در همان ماشین بنشینم. به هر زحمتی بود بین هر دو نشستیم.
بخشی از بدنم روی پای دکتر چمران و بخشی روی پای مقام معظم رهبری بود. البته به اندازه ی امروز چاق نبودم. به هر حال عذرخواهی کردم، گفتند: «نه مسئله ای نیست راحت باش!» آن روز تا ساختمان آلرت، بسیجی وار راحت رفته و برگشتیم. ایشان از خلبانان آماده و گروه نگه داری بازدید کردند و گفتند: «شما واقعاً مجاهدت می کنید.» و همه را دعا کردند. من هم وضعیت هواپیما و موشک های آن را توضیح دادم. آشنایی با این شکل آمادگی و مسائل فنی مرتبط برایشان خیلی جالب بود.
بعد برای بازدید از بقیه قسمت های پایگاه رفتند.
خاطره ی دیگر او مربوط می شود به اوایل جنگ. او این خاطره به یادماندنی را این طور شرح می دهد.
شب سوم مهرماه ۱۳۵۹ به عنوان کابین عقب سرگرد منوچهر طوسی در آلرت پایگاه هوایی مهرآباد نشسته بودیم که دستور داده شد رأس ساعت ۲۱:۰۰ برای ارزیابی سامانه های پدافندی، روی شهر تهران با ارتفاع سه هزار پا کنیم. مأموریت انجام شد و عبور سوم بر اثر ناهماهنگی، هر آنچه توپ و سلاح پدافندی در تهران و حومه مستقر بود به سمت ما آتش گشود. صحنه ی زیبا ولی هراس انگیزی بود؛ یک منطقه ی بزرگ آتش بازی! به هر شکل بود، توانستیم به سلامت از مهلکه خارج شویم.
اما در منطقه ی گشت رزمی هوایی، یک فروند فانتوم دیگر به خلبانی سرهنگ علی محمد سلیمانی(۶/۱۱/۱۳۶۱ مفقودالاثر در خلیج فارس) و کابین عقب او، ستوان یکم محمد نوع پرست حقیقی، مشغول گشت زنی بودند. طبق برنامه به آن منطقه رفتیم جایگزین آن ها شدیم. وقتی این دو افسر شجاع برای نشستن در پایگاه مهرآباد وارد فضای تهران شدند، همان حادثه تکرار، و این بار متأسفانه منجر به اصابت هواپیمای آن ها شد. در این سانحه ی دلخراش ستوان نوع پرست به درجه ی رفیع شهادت نایل آمد. یادشان گرامی، روحشان شاد.
محمود انصاری
(۱۳۳۰ ه ـ ش، رستم آباد)
معلم خلبان هواپیمای چند منظوره اف-۴(فانتوم)
فرمانده پایگاه هوایی شهید نوژه، همدان
فرمانده حفاظت اطلاعات وابسته به نهاجا
فرمانده آشیانه جمهوری اسلامی ایران
محمود انصاری ۱۴ اسفندماه ۱۳۳۰ در رستم آباد گیلان دیده به جهان گشود. خانواده ی او کاملاً مذهبی واز نظر اقتصادی در سطح متعارف جامعه بودند. پدرش، محسن، به کار فروشندگی اشتغال داشت. محمود همراه با سه خواهر و یک برادرش در این شرایط به سن دبستان رسید.
او، که شاگردی سخت کوش بود، دوران دبستان را در زادگاهش سپری کرد و سپس از سال ۱۳۴۳ در دبیرستان اتابکی واقع در محله ی امام زاده حسن تهران ادامه تحصیل داد و در سال ۱۳۵۰ به اخذ دیپلم طبیعی نایل آمد.
خردادماه ۱۳۵۱ آزمون های خلبانی و معاینات پزشکی را انجام داد و لباس دانشجوی خلبانی نظامی بر تن کرد. اوآموزش مقدماتی، آکادمی وانجام پرواز با هواپیمای ملخ دار پاپ و بونانزا را بعد از تمرین های نظام جمع و گرفتن سردوشی در نیروی هوایی، با موفقیت گذراند. استاد پاپ مرحوم خلبان نوروزی ناصری و استاد بونانزای او آقای جمیل از پاکستان بود. سپس برای تکمیل دوره عازم ایالت تگزاس امریکا شد.
ابتدا موفق شد، دوره زبان انگلیسی تخصصی را در پایگاه لکلند طی کند ودیپلم بگیرد. سپس آموزش مقدماتی پرواز با هواپیماهای تی-۴۱ (سسنا)، جت تی-۳۷ و جت مافوق صوت تی-۳۸ را در فرودگاه هوندو و پایگاه های شپارد و وب همراه دانشجویان امریکایی و کویتی گذراند.
پس از فارغ التحصیلی و دریافت نشان خلبانی، با درجه ستوان دومی به ایران بازگشت.
محمود، که برای پرواز شکاری/بمب افکن فانتوم یا همان اف-۴ ئی گزینش شده بود، دوره آموزش رزمی این هواپیما را در کابین عقب با بهره گیری از استادانی چون مرحوم سرتیپ آزاده، رضا احمدی(سروان وقت) در سال ۱۳۵۵ گذراند. آموزش کابین جلوی اف-۴ دی او نیز در سال های۱۳۶۱ و ۶۲ در گردان آموزشی دو پایگاه مهرآباد تهران و شیراز در کنار معلم خلبان هایی چون امیر سر تیپ دوم عباس پور علی و علی پرتوی طی شد.
وقتی جنگ بر کشور تحمیل شد، او ضمن این که مسئولیت حفاظت اطلاعات پایگاه یکم شکاری مهرآباد را، درآن زمان اطلاعات وارشاد نامیده می شد، بر عهده داشت، به انجام پروازهای رزمی وآموزشی نیز مبادرت می کرد. او در خلال دفاع از سرزمین کشور و کیان اسلام عزیز، چند مأموریت بمباران عقبه ی دشمن و نیروهای سطحی را در قالب پشتیبانی نزدیک هوایی از نیروهای سطحی خودی انجام داد و در مأموریت های شبانه روزی برای پاسداران از حریم هوایی میهن اسلامی ۲۱۳ سورتی پروواز گشت رزمی، اسکامبل، واسکورت را در پرونده ی خود ثبت کرد.
وی علاوه بر مسئولیت های جانبی، که اجازه ی پرواز هم پای هم قطارانش را به او نمی داد، همواره در رزمایش های مشترک با نیروی زمینی، دریایی و رژه های هوایی شرکت فعال داشت. مشاغل مهمی که در طول خدمت بر عهده ی این خلبان گذاشته شد عبارت بودند از:
فرمانده حفاظت اطلاعات نهاجا در سال۱۳۶۵، فرماندهی پایگاه سوم شکاری همدان(شهید نوژه)از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۷ وفرمانده آشیانه جمهوری اسلامی ایران از سال ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۵٫
او بنا به سنت رسول گرامی اسلام در سال ۱۳۵۸ با خانم عظما ظفرمند ازدواج کرد؛ میثم(۱۳۵۹)فاضله(۱۳۶۲)و مهدی(۱۳۶۵)ثمره ی این پیوند مقدس هستند. انصاری بالاخره در اول خردادماه سال ۱۳۸۵ با درجه ی سرتیپ دومی به افتخار بازنشستگی نایل آمد و این دوران را نیز ضمن همکاری با سازمان های مرتبط با موضوع شغلی، مانند شرکت فناوران هواپایه، با تدریس قرآن کریم و تفسیر آیات آن سپری می کند. همسر یکی از خواهرانش، به نام سعید کریمی یگانه، نیز در عملیات کربلای ۵ فیض شهادت نایل آمد و برادرش، مسعود، جزء جابنازان جنگ به شمار می رود.
هوا
دو خاطره ی کوتاه از زبان امیر سرتیپ دوم خلبان محمود انصاری به نقل از خودش چنین است:
سال ۱۳۵۹ و اوایل جنگ تحمیلی بود. آیت الله سیدعلی خامنه ای و دکتر مصطفی چمران(شهید چمران) آمده بودند پایگاه یکم شکاری مهرآباد. سرهنگ مجتبی زنگنه فرمانده ی پایگاه بود. او از من، که نسبت به دیگران ریش نسبتاً بلندتر و ظاهر موجه تری داشتم، خواست مقامات مذکور را برای بازدید از آشیانه آلرت، هواپیماها و کارکنان فنی همراهی کنم. آیت الله و دکتر چمران همراه با راننده در وانت لندروری نشسته بودند. بعد از عرض ارادت و احوال پرسی، چون جایی برای من نبود، دنبال وسیله ای بودم تا همراه شان بروم که دعوت کردند در همان ماشین بنشینم. به هر زحمتی بود بین هر دو نشستیم.
بخشی از بدنم روی پای دکتر چمران و بخشی روی پای مقام معظم رهبری بود. البته به اندازه ی امروز چاق نبودم. به هر حال عذرخواهی کردم، گفتند: «نه مسئله ای نیست راحت باش!» آن روز تا ساختمان آلرت، بسیجی وار راحت رفته و برگشتیم. ایشان از خلبانان آماده و گروه نگه داری بازدید کردند و گفتند: «شما واقعاً مجاهدت می کنید.» و همه را دعا کردند. من هم وضعیت هواپیما و موشک های آن را توضیح دادم. آشنایی با این شکل آمادگی و مسائل فنی مرتبط برایشان خیلی جالب بود.
بعد برای بازدید از بقیه قسمت های پایگاه رفتند.
خاطره ی دیگر او مربوط می شود به اوایل جنگ. او این خاطره به یادماندنی را این طور شرح می دهد.
شب سوم مهرماه ۱۳۵۹ به عنوان کابین عقب سرگرد منوچهر طوسی در آلرت پایگاه هوایی مهرآباد نشسته بودیم که دستور داده شد رأس ساعت ۲۱:۰۰ برای ارزیابی سامانه های پدافندی، روی شهر تهران با ارتفاع سه هزار پا کنیم. مأموریت انجام شد و عبور سوم بر اثر ناهماهنگی، هر آنچه توپ و سلاح پدافندی در تهران و حومه مستقر بود به سمت ما آتش گشود. صحنه ی زیبا ولی هراس انگیزی بود؛ یک منطقه ی بزرگ آتش بازی! به هر شکل بود، توانستیم به سلامت از مهلکه خارج شویم.
اما در منطقه ی گشت رزمی هوایی، یک فروند فانتوم دیگر به خلبانی سرهنگ علی محمد سلیمانی(۶/۱۱/۱۳۶۱ مفقودالاثر در خلیج فارس) و کابین عقب او، ستوان یکم محمد نوع پرست حقیقی، مشغول گشت زنی بودند. طبق برنامه به آن منطقه رفتیم جایگزین آن ها شدیم. وقتی این دو افسر شجاع برای نشستن در پایگاه مهرآباد وارد فضای تهران شدند، همان حادثه تکرار، و این بار متأسفانه منجر به اصابت هواپیمای آن ها شد. در این سانحه ی دلخراش ستوان نوع پرست به درجه ی رفیع شهادت نایل آمد. یادشان گرامی، روحشان شاد.
نظرات بینندگان