کارهای شهید صیاد شیرازی از عهده هیچ کس بر نمی آمد
همرزم شهید صیاد شیرازی گفت: این شهید بزرگوار باعث اقتدار ارتش شد. او مدیری نخبه بود و مسائل و مشکلات را به گونه ای حل می کرد که از عهده هیچ کس بر نمی آمد.
به گزارش شیرازه، امیر "سید حسام هاشمی" همرزم شهید صیاد شیرازی در گفت و گو با خبرگزاری
دفاع مقدس در خصوص آشنایی خود با شهید صیاد شیرازی اظهار کرد: وقتی ما وارد
دانشگاه افسری شدیم، ایشان فارغالتحصیل شده بودند. اولین دیدار من با
ایشان در اقدسیه، سال 46 بود البته آن زمان من هیچ شناختی از ایشان نداشتم.
وی افزود: در مهر سال 57 من برای دوره عالی اعزام شدم. آنجا این شهید بزرگوار در مرکز توپخانه تدریس 2 درس نقشه خوانی و ورزش را بر عهده داشتند. من و ایشان سروان بودیم، اما ایشان سه سال از ما ارشدتر بود.
امیر هاشمی در خصوص گرایش خود به شهید صیاد گفت: شهید صیاد در اولین جلسهای که وارد کلاس ما شد، پای تخته با خط بسیار زیبایی نوشت، "بسم الله الرحمن الرحیم" و بعد زیر لب چیزی را زمزمه و سپس درس را آغاز کرد.
وی افزود: قبل از انقلاب این حرکت خیلی متداول نبود، برخی یک "به نام خدا" می نوشتند و افرادی هم بودند که اصلا چیزی نمی نوشتند. بعد از اینکه شهید صیاد پای تابلو بسم الله را نوشت به بغل دستیام گفتم: "این آقا با بقیه فرق دارد". بغل دستی من، امیرصادقی، برادر خانم من بود.
امیر هاشمی اذعان کرد: تقریباً از سال 57 فضای کشور آماده انقلاب شد و انقلاب بعداز 17 شهریور، به اوج رسید. ما هم دنبال این بودیم که ببینیم تکلیف چیست و چه باید بکنیم. تا اینکه بالاخره سراغ ایشان رفتیم، در ابتدا فکر میکردند که شاید عنصر نفوذی و یا از عوامل ضد اطلاعات باشیم و به ما اعتنا نکردند.
وی افزود: تا اینکه یک روز گفت: "شما دنبال چه میگردید؟" گفتیم: ما نمیدانیم تکلیفمان چیست، گفتند: "من یک روزبه منزلتان میآیم وآدرس گرفتند و اولین جلسه تشکیلاتی در منزل ما در اصفهان تشکیل شد.
همرزم شهید صیاد شیرازی افزود: اوایل آبان 1357 بود که من و امیر صادقی گویا و شهید صیاد جلسه گذاشتیم و ایشان جلسه را با خواندن قران و دعای امام زمان(عج) شروع کرد و گفت: برای جلسه بعد باید این دعا را حفظ کنید.
امیر هاشمی در خصوص توانمندی های مدیریتی شهید صیاد شیرازی اذعان کرد:با تمام روحانیون مبارز جلسه داشت، در اصفهان استاد زبان بود و برای طلاب هم زبان درس می داد و از آن طریق با بیرون ارتباط داشت، ولی در ارتش، جلسات به این ترتیب شکل گرفتند که هر کدام از ما به قسمتهای مختلف منتقل شدیم. من به قزوین رفتم و در آنجا سروان نشاط افشاری تشکیلات را شکل داد. در مشهد، با سروان امیر مدنی در قوچان با سرهنگ دبیر احمدی ارتباط را برقرار کردیم. خود شهید صیاد با شهید کلاهدوز و شهید اقاربپرست و ستوان طوطیایی و ستوان کبریتی ارتباط داشتند که با این گروه فعال قبل از انقلاب کارهای زیادی انجام دادیم.
فرمانده دوران دفاع مقدس با اشاره به همکاری این گروه فعال با شهید صیاد شیرازی بعد از انقلاب اسلامی گفت:همکاری ما با شهید صیاد روز به روز گرمتر و صمیمی ترمی شد. من تا زمان شهادت ایشان حدود21 سال باایشان بودم.
امیر هاشمی در خصوص تفکرات شهید صیاد شیرازی اظهار کرد: گروهی که با شهید صیاد همکاری می کردند مبارزه و عملکردی خاص داشتند، سران ارتش فرار کرده بودند. عدهای هم که به ظاهر مسئول بودند، نگران بودند و نمیتوانستند بایستند و مبارزه کنند و یا حرفی بزنند، لذا بچههای انقلاب، از جمله شهید صیاد کنترل امور را در دست گرفتند.
وی افزود: از کردستان اطلاعات بدی میرسید وقتی دیدیم که اوضاع کردستان بسیار خراب است با استفاده از تشکیلاتی که شهید صیاد انجام داده بود از طرف افراد گروه، اطلاعات کافی می رسید. یک روز بعد از تشکیل جمهوری اسلامی، علیه آن توطئه شکل گرفت و غائله حزب دموکرات در 23 بهمن در مهاباد به راه افتاد. پس از آن نیز توطئههای مکرری شکل گرفت که اطلاعاتش به ما میرسید. اوضاع کردستان آشفته بود.
همرزم شهید صیاد شیرازی ادامه داد: بچه های تشکیلات، طرحی را تهیه کردند به نام طرح بستن مرزها به این معنی که اگر در کردستان ناامنی شد به خاطر مجاورت با مرز عراق بود، شواهد هم روشن بودند، اهل فن متوجه بودند که عراق چه تحرکاتی دارد، اما عدهای مثل کبک سرشان را زیر برف کرده بودند و متوجه اوضاع نبودند. در رأس اینها خود رئیس جمهور وقت بود.
وی تصریح کرد: شهید قرنی که در رأس ارتش بود نیز میفهمید جریان از چه قرار است، به همین دلیل هم ایشان را به شهادت رساندند. مشکل دیگری نیزکه وجود داشت این بود که در طرح پاکسازی دوم، بعضی جاها کار را هیئتی انجام داده بودند، به این صورت که جمع میشدند و میگفتند ما این فرمانده را نمیخواهیم و از این برنامهها زیاد بود. با توجه به این شرایط، طرح بستن مرز تهیه شد و قرار شد تیپ های ارتشی را به مرز ببریم و در ضمن پاکسازیها را هم انجام دهیم.
امیر هاشمی تشریح کرد: اوضاع به قدری ناامن بود که فرمانده نیرو و وزیر دفاع شخصاً گردان میبردند که سردشت را نگه دارند. شهید فلاحی که برای همین کار به آنجا رفته بود به ماشینش آر پی چی زده بودند و کمر ایشان مجروح شده بود و در بیمارستان بستری بود. شهید صیاد طرح بستن مرزها را برد آنجا خدمت ایشان و گفت که بهتر است مرزها را ببندیم تا این همه هرج و مرج در کردستان نباشد.
وی افزود: دموکرات و کومله به همه شهرها رفته و بساطی راه انداخته بودند و مثل چهارشنبه بازار سلاح میفروختند. آن روزها سیصد تومان می دادی و یک کلاش میخریدی و سلاح و مهمات از طرف عراق وارد منطقه میشد. شهید فلاحی گفت: "تصویب این طرح به عهده من نیست. این را باید ببرید پیش فرمانده کل قوا. اختیار جابهجایی تیپ بر عهده فرمانده کل قواست." شهید فلاحی در آن زمان فرمانده نیروی زمینی بود و خودش وقت گرفت و ما رفتیم پیش بنیصدر.
امیر هاشمی خاطر نشان کرد: بنیصدر تازه رئیس جمهور شده و دنبال نام و نشان بود. شهید صیاد طرح را ارائه کرد. بنیصدر گفت: "طرح خوبی است، ولی الان که شما ادعا میکنید، بروید کردستان را نجات بدهید. سنندج کاملاً محاصره است. فرمانده تیپ ما پریروز شهید شده، فرمانده نیروی زمینی با هلیکوپتر از آنجا بیرون آمده." شهید صیاد گفت: "اگر شما به ما اختیار بدهید، ما میرویم." همان روز راهی کردستان شدیم و از آنجا به سنندج رفتیم و همکاری سپاه و ارتش و آزادسازی سنندج و جنگهای سه چهار ماهه کردستان تا شروع جنگ تحمیلی و انجام عملیاتهای مختلف، کلید خورد.
وی در پایان گفت: شهید صیاد شیرازی باعث اقتدار ارتش شد و مدیری نخبه بود مسائل و مشکلات را به گونه ای حل می کرد که از عهده هیچ کس بر نمی آمد.
فرمانده دوران دفاع مقدس در خصوص خیانت های بنی صدر و ایثارگری های شهید صیاد شیرازی برای ایجاد امنیت در کردستان اذعان کرد: 2 اردیبهشت، قبل از ظهر بود که ما نزد بنیصدر رفتیم. قبل از ما با "رجوی" ملعون جلسه داشت. من این خبیث را دوبار و هر دو بار هم در دفتر بنیصدر دیده بودم. جلسهشان که تمام شد، بعد از چند دقیقهای ما رفتیم داخل، و طرح بستن مرزها را مطرح کردیم، جلسه حدود یک و نیم ساعت طول کشید. در این جلسه گفتیم که ما با سرتیپ فلاحی صحبت کردهایم و ایشان گفتهاند که اختیاراتش با شماست، بنیصدر گفت: "بابا الان اوضاع ناجور است".
وی افزود: روز 31 فروردین سال 59، نصرتزاد فرمانده تیپ لشکر 28 در کردستان شهید شد. داستانش هم این است که دو روز قبلش دو گردان، یک گردان از لشکر 21 و یک گردان از هماورد شیراز از کرمانشاه به طرف میربانوی سردشت رفتند. قرار بود از بالای شهر سنندج به دیواندره و سپس سقز و بانه و سردشت بروند.
امیر هاشمی در ادامه ی صحبت هایش در مورد ناامنی های کردستان تصریح کرد: یک گردان در بانه میماند و یکی در سردشت. شهر در دست ضد انقلاب بود و جلوی این دو گردان را گرفتند و آنها را نگذاشتند بروند. اینها کسب تکلیف میکنند و نیروی زمینی دستور میدهد که فرمانده تیپ برود و گردان را از مسیر بیراهه ببرد. از ضلع شرقی پادگان در جادهای که به سقز وصل میشود حرکت میکنند. در نزدیکی سرقشلاق، کمین میخورند. همه وسایل و خواروبارشان به تاراج میرود و فرمانده تیپ را هم اسیر میکنند. بعد هم او را میبرند و به قول خودشان اعدام انقلابی و جنازهاش را در شهر آویزان میکنند.
وی افزود: بنیصدر گفت: "شما که خیلی ادعا میکنید، بروید آنجا."، شهید صیاد گفت: "می روم به شرط اینکه ما نماینده شما باشیم." بنیصدر هم گفت: "قبول است! شما نماینده من هستی." همانجا هم زنگ زد. ما هواپیما و هلیکوپتر و پاسدار و مهمات و تشکیلات میخواستیم. این هماهنگی وجود داشت و بنیصدر هم مجوز داد. ما بعد از ظهر از دفتر او رفتیم.از اصفهان، صد تا پاسدار را به سنندج بردیم. من و شهید صیاد به آقای کوششی گفتیم شما بمان و ما دو نفر رفتیم آنجا. کم کم همه فرماندهی شهید صیاد را پذیرفتند.
همرزم شهید صیاد شیرازی افزود: عملیات آزادسازی سنندج 20 روز طول کشید. شهید بروجردی هم در داخل پادگان بود و انصافاً با لشکر، هماهنگی و کمک بسیار کرد. شهید صیاد فرماندهی عملیات را به عهده گرفت. هم سپاه و هم ارتش، عملاً این فرماندهی را قبول کردند. سنندج آزاد شد و ستاد مشترک ارتش و سپاه در داخل پادگان سنندج به نام ستاد لشکر 28 در روز 24 اردیبهشت، یک روز پس از آزاد سازی سنندج در آنجا دایر شد. شهرها یکی پس از دیگری آزاد شدند جز سنندج، دیوان دره، سقز و مریوان، مشکلات بانه هم حل شد.
امیر هاشمی در خصوص نالایق بودن بنی صدر و ضعف او در مقابل شهید صیاد شیرازی تشریح کرد: شهید صیاد همکاری با سپاه را زیاد کرد و آنهایی که چشم دیدن این مسئله را نداشتند، آمدند و علیه صیاد زدند. بنیصدر هم بر خلاف حرفهایی که میزد، آدم عمیقی نبود، یک چیزهایی یاد گرفته بود و می خواست ادای آدمهای بزرگ را در آورد، ولی در مسائل نظامی عمیق نبود و خیلی راحت تحت تأثیر قرار میگرفت. بنای مخالفت با صیاد را گذاشت و اختلافشان از اواخر مرداد 59 شروع شد. کمکم کار به جایی رسید که بنیصدر گفت: "فرمانده لشکر را که عوض کرد و به سپاه هم اینجور میدان میدهد." این مسائل باعث شد که ایشان را از فرماندهی قرارگاه بردارد و معدوم عطاریان را به جای او بگذارد.
وی ادامه داد: فرمانده قرارگاه غرب، شهید صیاد را محدود کرد به کردستان. باز هم در موردش تفتین کردند تا اینکه او را از کردستان هم برداشت و گفت میتوانی مشاور فرمانده لشکر آنجا بمانی، شما ببینید کسی که تا دیروز فرمانده قرارگاه بوده، حالا میگوید که تو میتوانی مشاور این باشی. شهید صیاد دستور بنیصدر را اجرا نکرد و گفت: "شورای عالی دفاع به من دستور داده." سراین قضیه بنیصدر درجه شهید صیاد را گرفت و دستور داد که همه سمتها و درجههایش را از او بگیرند.
همرزم شهید صیاد شیرازی در خصوص دغدغه های این شهید بیان کرد: شهید صیاد با تشکیل یک ستاد مشترک بین ارتش و سپاه، وضعیت نسبتاً مناسبی را در کردستان به وجود آورده بود، به طوری که در عرض چند ماه، سردشت آزاد شد. بعد از آزادی سردشت، جنگ به ما تحمیل شد. عملاً بعد از عزل شهید صیاد، دو تا شهر ما یکی بوکان و اشنویه تا نزدیک به 9 ماه یعنی تا مرداد سال بعد که بنیصدر رفت و شهید رجایی آمد، دست ضد انقلاب بود.
وی با اشاره به خصوصیات اخلاقی شهید صیاد شیرازی گفت: به قدری ایشان در کارهایشان متعهد بودند که حتی در اکثر سفرهایشان از ماشین شخصی خود استفاده می کردند و حاظر نبودند که حتی برای ثانیه ای از بیت المال استفاده کنند.
امیر هاشمی با بغضی در گلو از نماز شب های شهید صیاد گفت و افزود: شهید صیاد شیرازی نمونه بارز شیر روز و زاهد شب بودند و این را از هر کسی که صیاد را می شناسد بپرسید تایید می شود.
همرزم شهید صیاد شیرازی در پایان گفت: اگر بخواهیم شهید صیاد شیرازی را در یک جمله معنی کنیم ایشان فردی بسیار ولایت مدار و مطیع امر ولایت فقیه بودند.
وی افزود: در مهر سال 57 من برای دوره عالی اعزام شدم. آنجا این شهید بزرگوار در مرکز توپخانه تدریس 2 درس نقشه خوانی و ورزش را بر عهده داشتند. من و ایشان سروان بودیم، اما ایشان سه سال از ما ارشدتر بود.
امیر هاشمی در خصوص گرایش خود به شهید صیاد گفت: شهید صیاد در اولین جلسهای که وارد کلاس ما شد، پای تخته با خط بسیار زیبایی نوشت، "بسم الله الرحمن الرحیم" و بعد زیر لب چیزی را زمزمه و سپس درس را آغاز کرد.
وی افزود: قبل از انقلاب این حرکت خیلی متداول نبود، برخی یک "به نام خدا" می نوشتند و افرادی هم بودند که اصلا چیزی نمی نوشتند. بعد از اینکه شهید صیاد پای تابلو بسم الله را نوشت به بغل دستیام گفتم: "این آقا با بقیه فرق دارد". بغل دستی من، امیرصادقی، برادر خانم من بود.
امیر هاشمی اذعان کرد: تقریباً از سال 57 فضای کشور آماده انقلاب شد و انقلاب بعداز 17 شهریور، به اوج رسید. ما هم دنبال این بودیم که ببینیم تکلیف چیست و چه باید بکنیم. تا اینکه بالاخره سراغ ایشان رفتیم، در ابتدا فکر میکردند که شاید عنصر نفوذی و یا از عوامل ضد اطلاعات باشیم و به ما اعتنا نکردند.
وی افزود: تا اینکه یک روز گفت: "شما دنبال چه میگردید؟" گفتیم: ما نمیدانیم تکلیفمان چیست، گفتند: "من یک روزبه منزلتان میآیم وآدرس گرفتند و اولین جلسه تشکیلاتی در منزل ما در اصفهان تشکیل شد.
همرزم شهید صیاد شیرازی افزود: اوایل آبان 1357 بود که من و امیر صادقی گویا و شهید صیاد جلسه گذاشتیم و ایشان جلسه را با خواندن قران و دعای امام زمان(عج) شروع کرد و گفت: برای جلسه بعد باید این دعا را حفظ کنید.
امیر هاشمی در خصوص توانمندی های مدیریتی شهید صیاد شیرازی اذعان کرد:با تمام روحانیون مبارز جلسه داشت، در اصفهان استاد زبان بود و برای طلاب هم زبان درس می داد و از آن طریق با بیرون ارتباط داشت، ولی در ارتش، جلسات به این ترتیب شکل گرفتند که هر کدام از ما به قسمتهای مختلف منتقل شدیم. من به قزوین رفتم و در آنجا سروان نشاط افشاری تشکیلات را شکل داد. در مشهد، با سروان امیر مدنی در قوچان با سرهنگ دبیر احمدی ارتباط را برقرار کردیم. خود شهید صیاد با شهید کلاهدوز و شهید اقاربپرست و ستوان طوطیایی و ستوان کبریتی ارتباط داشتند که با این گروه فعال قبل از انقلاب کارهای زیادی انجام دادیم.
فرمانده دوران دفاع مقدس با اشاره به همکاری این گروه فعال با شهید صیاد شیرازی بعد از انقلاب اسلامی گفت:همکاری ما با شهید صیاد روز به روز گرمتر و صمیمی ترمی شد. من تا زمان شهادت ایشان حدود21 سال باایشان بودم.
امیر هاشمی در خصوص تفکرات شهید صیاد شیرازی اظهار کرد: گروهی که با شهید صیاد همکاری می کردند مبارزه و عملکردی خاص داشتند، سران ارتش فرار کرده بودند. عدهای هم که به ظاهر مسئول بودند، نگران بودند و نمیتوانستند بایستند و مبارزه کنند و یا حرفی بزنند، لذا بچههای انقلاب، از جمله شهید صیاد کنترل امور را در دست گرفتند.
وی افزود: از کردستان اطلاعات بدی میرسید وقتی دیدیم که اوضاع کردستان بسیار خراب است با استفاده از تشکیلاتی که شهید صیاد انجام داده بود از طرف افراد گروه، اطلاعات کافی می رسید. یک روز بعد از تشکیل جمهوری اسلامی، علیه آن توطئه شکل گرفت و غائله حزب دموکرات در 23 بهمن در مهاباد به راه افتاد. پس از آن نیز توطئههای مکرری شکل گرفت که اطلاعاتش به ما میرسید. اوضاع کردستان آشفته بود.
همرزم شهید صیاد شیرازی ادامه داد: بچه های تشکیلات، طرحی را تهیه کردند به نام طرح بستن مرزها به این معنی که اگر در کردستان ناامنی شد به خاطر مجاورت با مرز عراق بود، شواهد هم روشن بودند، اهل فن متوجه بودند که عراق چه تحرکاتی دارد، اما عدهای مثل کبک سرشان را زیر برف کرده بودند و متوجه اوضاع نبودند. در رأس اینها خود رئیس جمهور وقت بود.
وی تصریح کرد: شهید قرنی که در رأس ارتش بود نیز میفهمید جریان از چه قرار است، به همین دلیل هم ایشان را به شهادت رساندند. مشکل دیگری نیزکه وجود داشت این بود که در طرح پاکسازی دوم، بعضی جاها کار را هیئتی انجام داده بودند، به این صورت که جمع میشدند و میگفتند ما این فرمانده را نمیخواهیم و از این برنامهها زیاد بود. با توجه به این شرایط، طرح بستن مرز تهیه شد و قرار شد تیپ های ارتشی را به مرز ببریم و در ضمن پاکسازیها را هم انجام دهیم.
امیر هاشمی تشریح کرد: اوضاع به قدری ناامن بود که فرمانده نیرو و وزیر دفاع شخصاً گردان میبردند که سردشت را نگه دارند. شهید فلاحی که برای همین کار به آنجا رفته بود به ماشینش آر پی چی زده بودند و کمر ایشان مجروح شده بود و در بیمارستان بستری بود. شهید صیاد طرح بستن مرزها را برد آنجا خدمت ایشان و گفت که بهتر است مرزها را ببندیم تا این همه هرج و مرج در کردستان نباشد.
وی افزود: دموکرات و کومله به همه شهرها رفته و بساطی راه انداخته بودند و مثل چهارشنبه بازار سلاح میفروختند. آن روزها سیصد تومان می دادی و یک کلاش میخریدی و سلاح و مهمات از طرف عراق وارد منطقه میشد. شهید فلاحی گفت: "تصویب این طرح به عهده من نیست. این را باید ببرید پیش فرمانده کل قوا. اختیار جابهجایی تیپ بر عهده فرمانده کل قواست." شهید فلاحی در آن زمان فرمانده نیروی زمینی بود و خودش وقت گرفت و ما رفتیم پیش بنیصدر.
امیر هاشمی خاطر نشان کرد: بنیصدر تازه رئیس جمهور شده و دنبال نام و نشان بود. شهید صیاد طرح را ارائه کرد. بنیصدر گفت: "طرح خوبی است، ولی الان که شما ادعا میکنید، بروید کردستان را نجات بدهید. سنندج کاملاً محاصره است. فرمانده تیپ ما پریروز شهید شده، فرمانده نیروی زمینی با هلیکوپتر از آنجا بیرون آمده." شهید صیاد گفت: "اگر شما به ما اختیار بدهید، ما میرویم." همان روز راهی کردستان شدیم و از آنجا به سنندج رفتیم و همکاری سپاه و ارتش و آزادسازی سنندج و جنگهای سه چهار ماهه کردستان تا شروع جنگ تحمیلی و انجام عملیاتهای مختلف، کلید خورد.
وی در پایان گفت: شهید صیاد شیرازی باعث اقتدار ارتش شد و مدیری نخبه بود مسائل و مشکلات را به گونه ای حل می کرد که از عهده هیچ کس بر نمی آمد.
فرمانده دوران دفاع مقدس در خصوص خیانت های بنی صدر و ایثارگری های شهید صیاد شیرازی برای ایجاد امنیت در کردستان اذعان کرد: 2 اردیبهشت، قبل از ظهر بود که ما نزد بنیصدر رفتیم. قبل از ما با "رجوی" ملعون جلسه داشت. من این خبیث را دوبار و هر دو بار هم در دفتر بنیصدر دیده بودم. جلسهشان که تمام شد، بعد از چند دقیقهای ما رفتیم داخل، و طرح بستن مرزها را مطرح کردیم، جلسه حدود یک و نیم ساعت طول کشید. در این جلسه گفتیم که ما با سرتیپ فلاحی صحبت کردهایم و ایشان گفتهاند که اختیاراتش با شماست، بنیصدر گفت: "بابا الان اوضاع ناجور است".
وی افزود: روز 31 فروردین سال 59، نصرتزاد فرمانده تیپ لشکر 28 در کردستان شهید شد. داستانش هم این است که دو روز قبلش دو گردان، یک گردان از لشکر 21 و یک گردان از هماورد شیراز از کرمانشاه به طرف میربانوی سردشت رفتند. قرار بود از بالای شهر سنندج به دیواندره و سپس سقز و بانه و سردشت بروند.
امیر هاشمی در ادامه ی صحبت هایش در مورد ناامنی های کردستان تصریح کرد: یک گردان در بانه میماند و یکی در سردشت. شهر در دست ضد انقلاب بود و جلوی این دو گردان را گرفتند و آنها را نگذاشتند بروند. اینها کسب تکلیف میکنند و نیروی زمینی دستور میدهد که فرمانده تیپ برود و گردان را از مسیر بیراهه ببرد. از ضلع شرقی پادگان در جادهای که به سقز وصل میشود حرکت میکنند. در نزدیکی سرقشلاق، کمین میخورند. همه وسایل و خواروبارشان به تاراج میرود و فرمانده تیپ را هم اسیر میکنند. بعد هم او را میبرند و به قول خودشان اعدام انقلابی و جنازهاش را در شهر آویزان میکنند.
وی افزود: بنیصدر گفت: "شما که خیلی ادعا میکنید، بروید آنجا."، شهید صیاد گفت: "می روم به شرط اینکه ما نماینده شما باشیم." بنیصدر هم گفت: "قبول است! شما نماینده من هستی." همانجا هم زنگ زد. ما هواپیما و هلیکوپتر و پاسدار و مهمات و تشکیلات میخواستیم. این هماهنگی وجود داشت و بنیصدر هم مجوز داد. ما بعد از ظهر از دفتر او رفتیم.از اصفهان، صد تا پاسدار را به سنندج بردیم. من و شهید صیاد به آقای کوششی گفتیم شما بمان و ما دو نفر رفتیم آنجا. کم کم همه فرماندهی شهید صیاد را پذیرفتند.
همرزم شهید صیاد شیرازی افزود: عملیات آزادسازی سنندج 20 روز طول کشید. شهید بروجردی هم در داخل پادگان بود و انصافاً با لشکر، هماهنگی و کمک بسیار کرد. شهید صیاد فرماندهی عملیات را به عهده گرفت. هم سپاه و هم ارتش، عملاً این فرماندهی را قبول کردند. سنندج آزاد شد و ستاد مشترک ارتش و سپاه در داخل پادگان سنندج به نام ستاد لشکر 28 در روز 24 اردیبهشت، یک روز پس از آزاد سازی سنندج در آنجا دایر شد. شهرها یکی پس از دیگری آزاد شدند جز سنندج، دیوان دره، سقز و مریوان، مشکلات بانه هم حل شد.
امیر هاشمی در خصوص نالایق بودن بنی صدر و ضعف او در مقابل شهید صیاد شیرازی تشریح کرد: شهید صیاد همکاری با سپاه را زیاد کرد و آنهایی که چشم دیدن این مسئله را نداشتند، آمدند و علیه صیاد زدند. بنیصدر هم بر خلاف حرفهایی که میزد، آدم عمیقی نبود، یک چیزهایی یاد گرفته بود و می خواست ادای آدمهای بزرگ را در آورد، ولی در مسائل نظامی عمیق نبود و خیلی راحت تحت تأثیر قرار میگرفت. بنای مخالفت با صیاد را گذاشت و اختلافشان از اواخر مرداد 59 شروع شد. کمکم کار به جایی رسید که بنیصدر گفت: "فرمانده لشکر را که عوض کرد و به سپاه هم اینجور میدان میدهد." این مسائل باعث شد که ایشان را از فرماندهی قرارگاه بردارد و معدوم عطاریان را به جای او بگذارد.
وی ادامه داد: فرمانده قرارگاه غرب، شهید صیاد را محدود کرد به کردستان. باز هم در موردش تفتین کردند تا اینکه او را از کردستان هم برداشت و گفت میتوانی مشاور فرمانده لشکر آنجا بمانی، شما ببینید کسی که تا دیروز فرمانده قرارگاه بوده، حالا میگوید که تو میتوانی مشاور این باشی. شهید صیاد دستور بنیصدر را اجرا نکرد و گفت: "شورای عالی دفاع به من دستور داده." سراین قضیه بنیصدر درجه شهید صیاد را گرفت و دستور داد که همه سمتها و درجههایش را از او بگیرند.
همرزم شهید صیاد شیرازی در خصوص دغدغه های این شهید بیان کرد: شهید صیاد با تشکیل یک ستاد مشترک بین ارتش و سپاه، وضعیت نسبتاً مناسبی را در کردستان به وجود آورده بود، به طوری که در عرض چند ماه، سردشت آزاد شد. بعد از آزادی سردشت، جنگ به ما تحمیل شد. عملاً بعد از عزل شهید صیاد، دو تا شهر ما یکی بوکان و اشنویه تا نزدیک به 9 ماه یعنی تا مرداد سال بعد که بنیصدر رفت و شهید رجایی آمد، دست ضد انقلاب بود.
وی با اشاره به خصوصیات اخلاقی شهید صیاد شیرازی گفت: به قدری ایشان در کارهایشان متعهد بودند که حتی در اکثر سفرهایشان از ماشین شخصی خود استفاده می کردند و حاظر نبودند که حتی برای ثانیه ای از بیت المال استفاده کنند.
امیر هاشمی با بغضی در گلو از نماز شب های شهید صیاد گفت و افزود: شهید صیاد شیرازی نمونه بارز شیر روز و زاهد شب بودند و این را از هر کسی که صیاد را می شناسد بپرسید تایید می شود.
همرزم شهید صیاد شیرازی در پایان گفت: اگر بخواهیم شهید صیاد شیرازی را در یک جمله معنی کنیم ایشان فردی بسیار ولایت مدار و مطیع امر ولایت فقیه بودند.
نظرات بینندگان