کد خبر: ۵۷۷۲۶
تاریخ انتشار: ۱۰:۰۶ - ۱۱ تير ۱۳۹۳

ماجرای روزهای باصفا با سختی‌های گذرا

وقتی که جبهه بودیم زندگی‌مان زیبا بود چون در آنجا پاکی و صفا فراوان بود و تلخی و سختی کم و گذرا! برخی از این پاکی‌ها تقدیم به شما پاکان.
به گزارش شیرازه، وبلاگ رهسپار قدیمی نوشت: واژه سازان چه خوب واژه دفاع مقدس را به جای واژه جنگ ابداع کرده و وارد فرهنگ ما کردند؛ برای جنگ اولین چیزی که به ذهن انسان می‌رسد تلخی و سیاهی است اما در مقابل، انسان با شنیدن کلمه مقدس، روشنایی و پاکی را احساس می‌کند.
 
بگذریم ...  وقتی که جبهه بودیم زندگی‌مان زیبا بود چون در آنجا پاکی و صفا فراوان بود و تلخی و سختی کم و گذرا!  برخی از این پاکی‌ها تقدیم به شما پاکان.
 
*بلال‌های اذان‌گو
 
وقتی در مرحله اول عملیات بیت المقدس به جاده اهواز خرمشهر رسیدیم و آنجا استقرار پیدا کردیم، هنگام اذان ظهر بود فرمانده گردان به من گفت فلانی اذان بگو! با خود گفتم اینجا گردان بلال است و بلال اول اذان گوی اسلام! اما قبل از آن از طریق بی‌سیم به همه گروهان‌ها اعلام کردم که در فواصل مختلف همه اذان بگویند و در یک لحظه طنین صدای ملکوتی اذان در منطقه پیچید؛ 3-2 روزی که آنجا بودیم، وقت اذان که می‌شد بلال‌های اذان گوی گردان بلال بر مناره خاکریز فریاد توحید سر می‌دادند . یک بار دیگر هم زمانی که در خط پدافندی فاو مستقر شدیم همان صحنه‌ها را تکرار کردیم ...
 
*سقایی که رزمندگان خسته را بیدار نمی‌کرد
 
افتخار حضرت عباس (ع) این بود که نامش سقاست! اگرچه نتوانست آبی به خیمه‌ها برساند اما تا جهان برپاست نام او سقاست!
 
آب رسانی به رزمندگان در جبهه اگر چه کاری سخت و دشوار بود اما برای سقاهای جبهه، شیرین و دلنشین بود چون به مولایشان اقتدا می‌کردند؛ زمانی که در جبهه پدافندی فاو مستقر بودیم، تانکر کوچک آبی بود که هر روز صبح قبل از طلوع آب می‌آمد و سراغ یکایک سنگرهای استراحت بچه‌ها می‌رفت و بدون اینکه مزاحم خواب رزمندگانی که شب گذشته را تا صبح بیدار بوده و نگهبانی می‌دادند، بشود بشکه‌های 20 لیتری آب خوردن آنها را برمی‌داشت و پر می‌کرد و با لبخندی که به بیداران سنگر تحویل می‌داد و می‌رفت ...
 
*آقایان مسواک و وضو
 
بهداشت فردی در جبهه برای بچه‌ها جزء واجبات شده بود! صف مسواک به دست‌هایی که موقع نماز مهیای وضو بودند و در انتظار نوبتی برای نشستن پای تانکر آب و مسواک زدن و وضو ساختن و متلک گفتن دوستان که : چطوری مسواک و وضو! صحنه‌های زیبایی بود که هیچگاه فراموش نخواهد شد.
 
*نماز شب عمومی
 
خلوت‌های شبانه و راز و نیازهای عاشقانه که گاهی پرده‌های خجالت کنار زده می‌شد و آشکارا و عیان در کنار دیگر یاران به نماز شب می‌ایستادند و فریاد بلندگوی تبلیغات که: وقت نماز شبه! التماس دعا. ما را فراموش نکنید! و شب زنده دارانی که شب عاشقانه آنان چون روز روشن بود.
 
 
 
 
 
 
 
انتهای پیام/

نظرات بینندگان