دعوت به همهپرسی یعنی؛ باوجود همه امتیازاتی که دادیم، کدخدا قانع نشد!
به گزارش شیرازه به نقل از رجانیوز؛ اینکه رئیسجمهور در واقع نیز توانایی عملیاتی کردن این گفته را دارد یا این تنها یک بلوف سیاسی برای مشغول کردن فضای سیاسی و رسانهای جامعه است، شاید چندان مهم نباشد چرا که ساختارهای قانونی و همچنین سیاسی – اجتماعی جامعه از واقعیتی غیر از آنچه که رئیس جمهور به آن اشاره کرده است حکایت دارد، اما حتی طرح رسانهای این موضوع نیز در دل خود چند واقعیت مهم و قابل تامل را نهفته دارد که این نوشته در پی تبیین آن خواهد بود.
1. توسل به «همهپرسی» برای حل موضوع هستهای، حتی در صورت تبلیغاتی بودن طرح این پیشنهاد، پیش از همه از این واقعیت حکایت میکند که نرمشها و حتی فراتر از نرمشهای تیم مدیریتکننده پرونده هستهای ایران در مقابل امریکا هم سبب نشده است تا امریکا تغییری در رفتار خود صورت بدهد و همین عدم تغییر موجب شده است تا دولت دست به دامان ابزاری به نام «همه پرسی» بشود.
به عبارت دقیقتر، با وجود تعطیلی بخش قابل توجهی از فعالیت هستهای ایران، و اعلام آمادگی تیم مدیریتکننده پرونده هستهای برای تعطیلی بخشهای دیگر و پذیرش محدودیتهای گسترده در قبال این برنامه نیز سبب نشده است تا امریکا تغییری در رفتار خود در قبال ایران داشته باشد. این بدان معناست که آنچه تیم تبلیغاتی دولت در مدت دو سال گذشته تبلیغ کردهاند، یعنی توانایی رفع تحریمها در ازای مذاکره و اعتمادسازی، جواب نداده است، و اینک تنها راه چاره را نه در وادار کردن حریف به پذیرش خواسته خود که برگزاری همهپرسی و پاک کردن صورت مسئله یافته است.
2. قرار بر این بود که پس از آزمودن ایده دولت در عرصه مدیریت پرونده هستهای، یعنی تلاش برای اعتماد سازی با طرف مقابل، اگر این شیوه به نتیجه مطلوب رسید که این طریق ادامه یابد، اما اگر این شیوه، همانطور که بسیاری از استخوانخرد کردههای سیاست پیشبینی کرده بودند، به سد زیادهخواهی امریکا برخورد کرده و به بن بست رسید، با یک بازگشت پرقدرت به درون راه حل مشکلات را از طریق «قدرت درونزا» پیگیری کند.
گزارهای که امروز و پس از مشخص شدن شکست راهبرد کلان دولت یعنی «بستن با کدخدا و حل همه مشکلات» مطرح شده نه چرخش به درون بلکه «همهپرسی» است. در واقع به نظر میرسد دولت از شکست این راهبرد عبرت نگرفته است و بجای جبران راهبرد و تغییر آن به دنبال پاک کردن صورت مسئله با طرح «همهپرسی» است.
3. در شرایطی که انتظار میرفت رئیس جمهور در کنفرانس «اقتصاد ایران ، راهکارهای دستیابی به رشد پایدار و اشتغالزا»، از راهبرد جدید اقتصادی دولت رونمایی کند و راهکارهای خود و دولت یازدهم را خصوصا اکنون که نشانههای شکست راهبرد «بستن با کدخدا» عیان شده است، برای رونق اقتصاد درونزا، تولید و در یک کلام «اقتصاد مقاومتی» بیان کند، آقای روحانی از لزوم یارانه دادن سیاست خارجی و داخلی به اقتصاد سخن گفت تا به عبارتی بهتر، و به زبانی گویا اعلام کند برنامهای خاص و مستقل برای احیاء اقتصاد ایران ندارد، و همچنان اصرار دارد تا اقتصاد را به زلف سیاست خارجی گره زده و چون نزدیک به دو سال گذشته، بازار و اقتصاد ایران را معطل مذاکرات و گفتگوهای سیاسی کند که پیاپیش نشانههای بن بست و شکست آن عیان شده است.
شاید ناامیدکنندهترین بخش از سخنان آقای روحانی را باید در همین نقطه و نکته دریافت کرد. اینکه دولت نه در حد نظر بلکه در عمل نیز به شکست راهبردی که بیش از دو سال منابع کشور را معطل خود کرده است، واقف شود اما همچنان بر ادامه آن اصرار داشته باشد و حتی برای ادامه آن خرق عادت کرده و سخن از پاک کردن صورت مسئله کند، نکتهای است که ناامیدی را بیش از پیش نسبت به دولت تدبیر و امید افزایش میدهد.
4. راهبرد تبلیغاتی «همهپرسی» برای موضوع هستهای، در دل خود از یک واقعیت نهفته دیگر نیز حکایت دارد، و آن تلاش برای تبدیل موضوع هستهای از یک موضوع مورد «اجماع ملی» به موضوعی «اختلافی» در داخل کشور است. روحانی سالها عالیترین مسئول در حوزه امنیت ملی کشور بوده و به خوبی مفهوم، ارسال سینگال «دوگانگی» در هدف و تصمیم را در سطح نظام و بدنه اجتماعی میداند، خصوصا که پیام این دوگانگی در موضوعی مهم چون پرونده هستهای که تاکنون یک پرونده ملی و مورد اجماع عمومی بوده است، به دنیا ارسال شود.
طبیعی است که طرف مقابل با دریافت چنین پیامی از داخل ایران، نه تنها اقدامی برای کاهش فشارها نخواهد کرد، بلکه برای تحقق این دوگانگی و نهایتا شکاف اجتماعی، فشارها را افزایش نیز خواهد داد. بر همین اساس در روزها و ماههای آینده قطعا باید منتظر تصویب تحریمهای جدید و فشارهای جدیدی باشیم که ملت ایران بابت ارسال این پیام غلط از داخل باید متحمل بشود، پیامی که اولین پیامد آن خالی شدن دست ظریف و همکارانش در مذاکرات هستهای و نقض این ادعای تکراری است که «اساسا تحریمها موثر نبوده است.»
اینکه آیا در این مورد خاص، آقای روحانی به تبعات آنچه گفته است، واقف است یا نه یک سوال مهم و جدی است، اما کشاندن جامعه به سمت ایجاد و القاء چنین دوگانگیهای خطرناک، میتواند تبعاتی داشته باشد که به راحتی به پایان چهارساله عمر دولت آقای روحانی نیز منجر شود. پایانی که شاید چندان هم خوشایند نباشد.
ولی نیاز مالی دارم
چه کنم ؟
اقتصاد ایران اگر خودش اقتصاد تولیدی (و نه اقتصاد دلالی) باشه نیاز همه برطرف میشه