ماجرای چفیههایی که فرزند «عماد» بر دوش علاقمندان «جهاد» انداخت
براي جلوه هاي بي نظيري كه آن روز آفريده شد مي توان صدها مطلب نوشت كه جايش اينجا نيست. اما كم نبودند شركت كنندگاني كه مانند همسن و سالان ايراني شان چشم به چفيه آقا داشتند آرزويي كه با توجه به حجم درخواست ها و فضاي جلسه امكان تحقق آن نبود.
از بخت خوب آنها و لطف دوستان روابط عمومي بيت قرار شد اين آرزو به شكلي
برآورده شود به همين منظور تعدادي از چفيه هايي كه سابقا بر دوش رهبر
فرزانه انقلاب قرار گرفته بود در اختيار مسئولين اجرايي اجلاس قرار گرفت تا
به نحو مقتضي به علاقه مندان آن كه بسيار پيگير بودند اهداشود.( بعضي از
اين جوانان از يكي دو روز قبل از ديدار و آن هنگام كه فهميدند ملاقات رهبر
هم در برنامه هايشان هست براي بدست آوردن چفيه آقا نقشه كشيده بودند و مدام
پيگير آن بودند)
چفيه ها كه رسيدند، سريعا با تعدادي از دوستان همفكري كرديم كه چه طور و
توسط چه كسي آنها را اهدا كنيم كه همه اقتضائات رعايت شده باشد. عزيزي
پيشنهادي داد مسوول توزيع براي خانم ها فاطمه مغنيه باشد و آقايان برادرش
جهاد؛ چرا كه فرزند شهيدي هستند كه براي بسياري از جوانان كشورهاي اسلامي
شناخته شده است (اگر نگوييم كه به حاج عماد و خدماتش مديونند) همه موافق
بوديم. قرار شد پس از ناهار چند نفر از جوانان مشتاق، كه از قضا عمدتا از
عزيزان اهل سنت بودند را در گوشه اي از لابي هتل گردهم بياوريم و از جهاد
عزيز و خواهرش هم دعوت كنيم تا در خلق اين لحظات زيبا و به يادماندني به ما
كمك دهند. آنها هم با كمال ميل و البته مشتاقانه پذيرفتند و قبل از موعد
در محل قرار حاضر شدند.
جواناني كه آن روز نماد ايستادگي و مقاومت را با «دست» پسر عماد مقاومت بر «دوش» خود انداختند، نمي دانستند كه دقيقا ۳ سال بعد جهاد هم «پا» در مسير پدر مي گذارد، اما حتما امروز «شانه» هايشان براي مبارزه در راه جبهه مقاومت اسلامي سنگيني بيشتري را احساس مي كند.