7 راهکار برای رسیدن به یک توافق هستهای خوب
نشانههای کمی از اینکه مذاکرات هستهای در حال حرکت به سمت یک توافق خوب باشد وجود دارد.
به گزارش شیرازه، مهدی محمدی کارشناس مسائل سیاسی در وطن امروز نوشت: اصطلاح توافق خوب در هفتههای گذشته بارها
به کار برده شده ولی تاکنون یک تعریف سرراست از آن به دست داده نشده است.
اگر نخواهیم وارد جزئیات شویم، یک توافق خوب، توافقی است که:
۱- ایران را به عنوان یک عضو کامل NPT در نظر بگیرد نه یک استثنا.
۲- حق غنیسازی صنعتی را همین حالا –نه زمانی مبهم در آینده- برای ایران به رسمیت بشناسد.
۳- امکان اعمال این حق را به ایران بدهد.
۴- همه تحریمها را بلافاصله پس از امضای توافق نهایی لغو کند.
ما اکنون شواهد اندکی از این امر در دست داریم که مذاکرات هستهای در حال حرکت به سمت چنین صورتبندی از توافق یا چیزی همجهت با آن باشد.
وضعیت فعلی به طور بسیار خلاصه اینگونه است:
۱- آمریکا قصد ندارد نه اکنون و نه در آینده، ایران را بهعنوان یک عضو نرمال معاهده به رسمیت بشناسد. اساس مذاکرات فعلی مبتنی بر این پیشفرض است که ایران به دلیل ماهیت اهداف، کارنامه و رفتارش یک استثناست و از این وضعیت خارج نخواهد شد مگر اینکه یک فرآیند طولانیمدت اعتمادسازی را بهطور موفق و کامل پشت سر بگذارد.
در این مدت، یعنی در زمانی که ایران مشغول اعتمادسازی است، حقوق آن بسیار کمتر از اعضای معاهده و تکالیفش بسیار بیشتر از آنها خواهد بود. آمریکاییها اکنون مایلند این وضعیت را در زمانی نزدیک ۱۵ سال بر ایران تحمیل کنند. تا زمانی که تیم مذاکرهکننده ایرانی پذیرفته باشد آمریکاییها با ایران به مثابه یک استثنا رفتار کنند، انتظار رسیدن به یک توافق خوب انتظاری عبث خواهد بود. تن دادن به همین استثناپنداری ایران است که موجب شده آمریکاییها به جای اینکه نیاز واقعی ایران را مبنای محاسبه اندازه برنامه غنیسازی قرار دهند که ایران میتواند در گام نهایی حفظ کند، مفهومی مندرآوردی و بیمعنا به نام Break out را ملاک این کار قرار دادهاند.
همین استثنا شدن ایران از NPT است که به آمریکا اجازه داده مفهومی به نام misuse (سوءاستفاده) را اختراع کرده و با اتکا به آن انبوهی از امتیازهای اضافی را از ایران مطالبه کند. اگر تیم ایرانی خواهان دستیابی به یک توافق خوب است ابتدا باید خود را از وضعیت یک استثنا که قرار است یک رژیم ویژه از حقوق و محدودیتها برای آن تراشیده شود خارج کند و این میسر نیست مگر اینکه توافق ژنو بهعنوان پایهای برای مذاکرات فعلی کنار گذاشته شود.
۲- در حوزه غنیسازی، به عنوان مهمترین مساله روی میز، آمریکاییها مایلند برنامه غنیسازی ایران به گونهای تغییر پیدا کند که در بلندمدت ظرفیت آن بیش از ۶۰۰۰ سو نباشد البته این عدد قطعی نیست و ممکن است تا پایان مذاکرات اندکی جابهجا شود ولی بعید است که یک تغییر عمده در آن ایجاد شود. برای رسیدن به این هدف، آمریکاییها روی دستکاری مجموعه پارامترهایی متمرکز شدهاند که میتواند ظرفیت غنیسازی ایران را تا این حد کاهش داده و در همان حال نگه دارد.
برای اینکه ظرفیت غنیسازی ایران دچار چنین سقوطی شود باید چندعامل به صورت جداجدا یا در ترکیب با یکدیگر تغییر کند:
اول- نوع ماشینها
دوم- تعداد ماشینها
سوم- میزان موادی که در واحد زمان به تاسیسات تزریق میشود
چهارم- چیدمان ماشینها در یک آبشار غنیسازی
ظاهرا پیشنهاد فعلی آمریکاییها این است که درباره تعداد ماشینها انعطاف به خرج دهند به شرطی که چیدمان آنها تغییر کند و میزان موادی که ایران میتواند بهصورت گاز ذخیره کند از حد معینی فراتر نرود.
این بازی فنی که به نظر میرسد تیم مذاکرهکننده بیمیل به پذیرش آن نیست، در واقع معنایی جز منهدم کردن و برچیدن زیرساخت غنیسازی در نطنز ندارد، چرا که تغییر چیدمان ۱۶۴تایی در نطنز یا ۱۷۴تایی در فردو، به معنای برچیدن حجم زیادی از اتصالات مکانیکی و الکتریکی است که تاسیسات را برای سالهای طولانی دچار مشکل خواهد کرد و ضمنا زودتر از ۵ سال هم بازگشتپذیر نیست.
جالب است که آمریکاییها میخواهند همین غنیسازی منهدم شده، زیر نظارت فراپروتکلی باشد، تحقیق و توسعه در آن به چند ماشین خاص محدود شود و برای مدت زمانی بسیار طولانی هم در همین حال بماند. دیروز وزیر امور اطلاعاتی و راهبردی رژیم صهیونیستی گفته است علت اینکه آمریکا روی زمانی حدود ۱۵ سال اصرار دارد، این است که باور دارد – یا طراحی کرده- که در این مدت دست جریان غربگرا در ایران بازتر میشود و در این مدت آنها میتوانند تغییراتی در ایران ایجاد کنند که اساسا توسعه برنامههایی شبیه به برنامه هستهای در ایران از اساس منتفی شود.
بنابراین تا آنجا که به موضوعات فنی مربوط میشود، آنچه روی میز است محرومسازی بلندمدت و بازگشتناپذیر ایران از حق غنیسازی است نه آنچنان که آقایان ادعا میکنند تثبیت آن.
۳- بیایید فرض کنیم اساسا مهم نیست در فرمولی که در حال مذاکره است اساسا چه بلایی سر برنامه غنیسازی میآید. سوال این است: اگر دقیقا همه آن امتیازهایی که آمریکاییها میخواهند به آنها داده شود، آیا رژیم تحریمها برچیده خواهد شد؟ تامل در آنچه درون مذاکرات میگذرد -و آمریکاییها هم البته علنا گفتهاند - به ما میگوید مطلقا چنین اتفاقی رخ نخواهد داد. پیشنهاد آمریکا اکنون این است که تحریمها را در زمانی حدودا ۱۵ ساله به تدریج و براساس میزان پایبندی ایران به تعهداتش تعلیق کند و پس از طی این زمان، به شرط گزارشدهی آژانس در ۳ موضوع پروتکل، موشک و PMD آنها را به تدریج طی ۱۵ سال دیگر لغو کند (مجموعا ۳۰ سال).
این یعنی ایران فناوری استراتژیک غنیسازی را تقدیم آمریکا میکند و در ازای آن تنها چیزی که به دست میآورد یک مذاکره طولانیمدت درباره تحریمهاست نه لغو آنی و یکپارچه آن. هیچ نشانهای از اینکه آمریکا این دیدگاه خود را تعدیل کرده باشد وجود ندارد. در واقع، من معتقدم به چند دلیل اساسا منطقی هم نیست که کسی تصور کند آمریکا از طریق مکانیسمی به نام مذاکره، رژیم تحریمها را برخواهد چید. این امر چند دلیل روشن دارد:
اول- رفتار دولت آقای روحانی این اشتباه محاسباتی را در آمریکا ایجاد کرده است که رژیم تحریمها کارآمد است. طبیعی است که تا چنین محاسبهای وجود دارد تحریمها برچیده نخواهد شد.
دوم- آمریکا میداند که از یک سو وارد دورانی از ضعف راهبردی در تاریخ خود شده و از سوی دیگر رقابت و هماوردی راهبردی آن با ایران ادامه دارد. در حالی که آمریکا بشدت ضعیف شده، ابزار تحریم تنها دارایی آن در مقابل رشد شتابان قدرت راهبردی ایران است بنابراین منطقی نیست که تصور کنیم این ابزار به سادگی کنار گذاشته خواهد شد بلکه اتفاقا منطقی این است که بپذیریم آمریکا استفاده از این ابزار را به دیگر حوزههای درگیری خود با ایران بسط خواهد داد.
به این دلایل و به دلیل خو گرفتن سیستم دیپلماتیک، اطلاعاتی و مالی آمریکا به تحریمها، هیچ شیوه مذاکراتی برای لغو تحریمها وجود ندارد. فقط یک روش وجود دارد که واقعا رژیم تحریمها را برخواهد چید و آن هم این است که آمریکا در عمل ببیند ایران در حال دور زدن تحریمهاست و تحریمها کارآیی خود را از دست داده است. اگر آمریکا آمادگی ایران را برای پیشرفت از دل تحریمها مشاهده کند، آن وقت مذاکره هم که نکنیم رژیم تحریمها خود به خود و بیسر و صدا برچیده خواهد شد.
اکنون زمان طرح این سوال است که آیا راهی برای تصحیح مسیر مذاکرات وجود دارد؟ من فکر میکنم راهی هست ولی بسیار بعید است که تیم مذاکرهکننده فعلی بتواند سیستم خود را با چنین روشی منطبق کند.
به طور بسیار خلاصه، اگر تیم ایرانی خواهان امتیازگیری از آمریکاست باید:
۱- نشان بدهد هیچ هراسی از شکست مذاکرات ندارد و ویژگیهای وضعیتی را که در آن وضعیت دیگر مذاکره نخواهد کرد کاملا برای آمریکا شفاف کند.
۲- برخی از مهمترین پیشنهادهایی را که تاکنون روی میز گذاشته بویژه در حوزه خروج مواد هستهای از روی میز بردارد.
۳- مذاکرات هستهای را مستقیما به پروندههای منطقهای گره بزند.
۴- از ارسال آدرسهای غلط و حاکی از ضعف و دستپاچگی از سوی مقامهای ارشد اجرایی که موجب ایجاد اشتباه محاسباتی در ذهن دشمن میشود دست بردارد.
۵- مجموعه برنامههایی را که نشان میدهد دولت بدون لغو تحریمها آماده اداره کشور است، علنا منتشر کند.
۶- مذاکرات پنهانی در مسیر ۲ را متوقف کند.
۷- و در نهایت در حوزههای فنی به رفتارهای خصمانه آمریکا پاسخ دهد.
آن وقت خواهیم دید که اگرچه ممکن است مذاکرات به طور موقت دچار بحران شود اما بار دیگر که از سرگرفته شده، با الگو، دستور کار و در فضایی متفاوت آغاز خواهد شد که در دل آن توافق خوب هم میسر است.
۱- ایران را به عنوان یک عضو کامل NPT در نظر بگیرد نه یک استثنا.
۲- حق غنیسازی صنعتی را همین حالا –نه زمانی مبهم در آینده- برای ایران به رسمیت بشناسد.
۳- امکان اعمال این حق را به ایران بدهد.
۴- همه تحریمها را بلافاصله پس از امضای توافق نهایی لغو کند.
ما اکنون شواهد اندکی از این امر در دست داریم که مذاکرات هستهای در حال حرکت به سمت چنین صورتبندی از توافق یا چیزی همجهت با آن باشد.
وضعیت فعلی به طور بسیار خلاصه اینگونه است:
۱- آمریکا قصد ندارد نه اکنون و نه در آینده، ایران را بهعنوان یک عضو نرمال معاهده به رسمیت بشناسد. اساس مذاکرات فعلی مبتنی بر این پیشفرض است که ایران به دلیل ماهیت اهداف، کارنامه و رفتارش یک استثناست و از این وضعیت خارج نخواهد شد مگر اینکه یک فرآیند طولانیمدت اعتمادسازی را بهطور موفق و کامل پشت سر بگذارد.
در این مدت، یعنی در زمانی که ایران مشغول اعتمادسازی است، حقوق آن بسیار کمتر از اعضای معاهده و تکالیفش بسیار بیشتر از آنها خواهد بود. آمریکاییها اکنون مایلند این وضعیت را در زمانی نزدیک ۱۵ سال بر ایران تحمیل کنند. تا زمانی که تیم مذاکرهکننده ایرانی پذیرفته باشد آمریکاییها با ایران به مثابه یک استثنا رفتار کنند، انتظار رسیدن به یک توافق خوب انتظاری عبث خواهد بود. تن دادن به همین استثناپنداری ایران است که موجب شده آمریکاییها به جای اینکه نیاز واقعی ایران را مبنای محاسبه اندازه برنامه غنیسازی قرار دهند که ایران میتواند در گام نهایی حفظ کند، مفهومی مندرآوردی و بیمعنا به نام Break out را ملاک این کار قرار دادهاند.
همین استثنا شدن ایران از NPT است که به آمریکا اجازه داده مفهومی به نام misuse (سوءاستفاده) را اختراع کرده و با اتکا به آن انبوهی از امتیازهای اضافی را از ایران مطالبه کند. اگر تیم ایرانی خواهان دستیابی به یک توافق خوب است ابتدا باید خود را از وضعیت یک استثنا که قرار است یک رژیم ویژه از حقوق و محدودیتها برای آن تراشیده شود خارج کند و این میسر نیست مگر اینکه توافق ژنو بهعنوان پایهای برای مذاکرات فعلی کنار گذاشته شود.
۲- در حوزه غنیسازی، به عنوان مهمترین مساله روی میز، آمریکاییها مایلند برنامه غنیسازی ایران به گونهای تغییر پیدا کند که در بلندمدت ظرفیت آن بیش از ۶۰۰۰ سو نباشد البته این عدد قطعی نیست و ممکن است تا پایان مذاکرات اندکی جابهجا شود ولی بعید است که یک تغییر عمده در آن ایجاد شود. برای رسیدن به این هدف، آمریکاییها روی دستکاری مجموعه پارامترهایی متمرکز شدهاند که میتواند ظرفیت غنیسازی ایران را تا این حد کاهش داده و در همان حال نگه دارد.
برای اینکه ظرفیت غنیسازی ایران دچار چنین سقوطی شود باید چندعامل به صورت جداجدا یا در ترکیب با یکدیگر تغییر کند:
اول- نوع ماشینها
دوم- تعداد ماشینها
سوم- میزان موادی که در واحد زمان به تاسیسات تزریق میشود
چهارم- چیدمان ماشینها در یک آبشار غنیسازی
ظاهرا پیشنهاد فعلی آمریکاییها این است که درباره تعداد ماشینها انعطاف به خرج دهند به شرطی که چیدمان آنها تغییر کند و میزان موادی که ایران میتواند بهصورت گاز ذخیره کند از حد معینی فراتر نرود.
این بازی فنی که به نظر میرسد تیم مذاکرهکننده بیمیل به پذیرش آن نیست، در واقع معنایی جز منهدم کردن و برچیدن زیرساخت غنیسازی در نطنز ندارد، چرا که تغییر چیدمان ۱۶۴تایی در نطنز یا ۱۷۴تایی در فردو، به معنای برچیدن حجم زیادی از اتصالات مکانیکی و الکتریکی است که تاسیسات را برای سالهای طولانی دچار مشکل خواهد کرد و ضمنا زودتر از ۵ سال هم بازگشتپذیر نیست.
جالب است که آمریکاییها میخواهند همین غنیسازی منهدم شده، زیر نظارت فراپروتکلی باشد، تحقیق و توسعه در آن به چند ماشین خاص محدود شود و برای مدت زمانی بسیار طولانی هم در همین حال بماند. دیروز وزیر امور اطلاعاتی و راهبردی رژیم صهیونیستی گفته است علت اینکه آمریکا روی زمانی حدود ۱۵ سال اصرار دارد، این است که باور دارد – یا طراحی کرده- که در این مدت دست جریان غربگرا در ایران بازتر میشود و در این مدت آنها میتوانند تغییراتی در ایران ایجاد کنند که اساسا توسعه برنامههایی شبیه به برنامه هستهای در ایران از اساس منتفی شود.
بنابراین تا آنجا که به موضوعات فنی مربوط میشود، آنچه روی میز است محرومسازی بلندمدت و بازگشتناپذیر ایران از حق غنیسازی است نه آنچنان که آقایان ادعا میکنند تثبیت آن.
۳- بیایید فرض کنیم اساسا مهم نیست در فرمولی که در حال مذاکره است اساسا چه بلایی سر برنامه غنیسازی میآید. سوال این است: اگر دقیقا همه آن امتیازهایی که آمریکاییها میخواهند به آنها داده شود، آیا رژیم تحریمها برچیده خواهد شد؟ تامل در آنچه درون مذاکرات میگذرد -و آمریکاییها هم البته علنا گفتهاند - به ما میگوید مطلقا چنین اتفاقی رخ نخواهد داد. پیشنهاد آمریکا اکنون این است که تحریمها را در زمانی حدودا ۱۵ ساله به تدریج و براساس میزان پایبندی ایران به تعهداتش تعلیق کند و پس از طی این زمان، به شرط گزارشدهی آژانس در ۳ موضوع پروتکل، موشک و PMD آنها را به تدریج طی ۱۵ سال دیگر لغو کند (مجموعا ۳۰ سال).
این یعنی ایران فناوری استراتژیک غنیسازی را تقدیم آمریکا میکند و در ازای آن تنها چیزی که به دست میآورد یک مذاکره طولانیمدت درباره تحریمهاست نه لغو آنی و یکپارچه آن. هیچ نشانهای از اینکه آمریکا این دیدگاه خود را تعدیل کرده باشد وجود ندارد. در واقع، من معتقدم به چند دلیل اساسا منطقی هم نیست که کسی تصور کند آمریکا از طریق مکانیسمی به نام مذاکره، رژیم تحریمها را برخواهد چید. این امر چند دلیل روشن دارد:
اول- رفتار دولت آقای روحانی این اشتباه محاسباتی را در آمریکا ایجاد کرده است که رژیم تحریمها کارآمد است. طبیعی است که تا چنین محاسبهای وجود دارد تحریمها برچیده نخواهد شد.
دوم- آمریکا میداند که از یک سو وارد دورانی از ضعف راهبردی در تاریخ خود شده و از سوی دیگر رقابت و هماوردی راهبردی آن با ایران ادامه دارد. در حالی که آمریکا بشدت ضعیف شده، ابزار تحریم تنها دارایی آن در مقابل رشد شتابان قدرت راهبردی ایران است بنابراین منطقی نیست که تصور کنیم این ابزار به سادگی کنار گذاشته خواهد شد بلکه اتفاقا منطقی این است که بپذیریم آمریکا استفاده از این ابزار را به دیگر حوزههای درگیری خود با ایران بسط خواهد داد.
به این دلایل و به دلیل خو گرفتن سیستم دیپلماتیک، اطلاعاتی و مالی آمریکا به تحریمها، هیچ شیوه مذاکراتی برای لغو تحریمها وجود ندارد. فقط یک روش وجود دارد که واقعا رژیم تحریمها را برخواهد چید و آن هم این است که آمریکا در عمل ببیند ایران در حال دور زدن تحریمهاست و تحریمها کارآیی خود را از دست داده است. اگر آمریکا آمادگی ایران را برای پیشرفت از دل تحریمها مشاهده کند، آن وقت مذاکره هم که نکنیم رژیم تحریمها خود به خود و بیسر و صدا برچیده خواهد شد.
اکنون زمان طرح این سوال است که آیا راهی برای تصحیح مسیر مذاکرات وجود دارد؟ من فکر میکنم راهی هست ولی بسیار بعید است که تیم مذاکرهکننده فعلی بتواند سیستم خود را با چنین روشی منطبق کند.
به طور بسیار خلاصه، اگر تیم ایرانی خواهان امتیازگیری از آمریکاست باید:
۱- نشان بدهد هیچ هراسی از شکست مذاکرات ندارد و ویژگیهای وضعیتی را که در آن وضعیت دیگر مذاکره نخواهد کرد کاملا برای آمریکا شفاف کند.
۲- برخی از مهمترین پیشنهادهایی را که تاکنون روی میز گذاشته بویژه در حوزه خروج مواد هستهای از روی میز بردارد.
۳- مذاکرات هستهای را مستقیما به پروندههای منطقهای گره بزند.
۴- از ارسال آدرسهای غلط و حاکی از ضعف و دستپاچگی از سوی مقامهای ارشد اجرایی که موجب ایجاد اشتباه محاسباتی در ذهن دشمن میشود دست بردارد.
۵- مجموعه برنامههایی را که نشان میدهد دولت بدون لغو تحریمها آماده اداره کشور است، علنا منتشر کند.
۶- مذاکرات پنهانی در مسیر ۲ را متوقف کند.
۷- و در نهایت در حوزههای فنی به رفتارهای خصمانه آمریکا پاسخ دهد.
آن وقت خواهیم دید که اگرچه ممکن است مذاکرات به طور موقت دچار بحران شود اما بار دیگر که از سرگرفته شده، با الگو، دستور کار و در فضایی متفاوت آغاز خواهد شد که در دل آن توافق خوب هم میسر است.
نظرات بینندگان