نوجوانی که عکس شاه را از ابتدای کتاب هایش پاره کرد
او تحصیلات ابتدایی را در مدرسه آزادی روستای مکویه خنج شروع کرد، و فکرش را هم نمی کرد روزی نام مدرسه به اسم خود او تغییر خواهد کرد.
به گزارش سرویس شهرستان های شیرازه به نقل از خنج کهن، رحمت اله، دلاورمردی بود که در چهارمین روز از فروردین ماه سال 1344، غنچه وجودش در خانواده ای اصیل و نجیب شکوفا گشت و خانه را در بهاری زیبا فرو برد. کودکی اش را در آغوش گرم پدر و مادر گذراند و چون آخرین فرزند خانواده بود، مورد علاقه زیاد دیگر اعضای خانواده قرار داشت.
هنوز لذت بازی های کودکانه اش را پشت سر نگذاشته بود که دست تقدیر، پدرش را از او گرفت و گرد یتیمی را بر چهره اش نشاند.
او تحصیلات ابتدایی را در مدرسه آزادی روستای مکویه خنج شروع کرد، و فکرش را هم نمی کرد روزی نام مدرسه به اسم خود او تغییر خواهد کرد. از همان دوران تحصیل، علاقه خود به امام را نشان میداد و آشکارا از رژیم ستمشاهی، بیزاری می جست.
رحمت اله کودکی آرام و متین بود و از کودکی شوق بندگی در چهره اش موج می زد و به واجب دینی اش اهمیت می داد. او با مهربانی و صفایی که داشت، خانواده و بویژه مادرش را شیفته خود ساخته بود. به پدر و مادر احترام می گذاشت و پس از فوت پدر، همیشه مادر را در ﺗﺄمین خانواده، یاری می کرد.
جسور، بی باک و عاشق شهادت بود و اعتقاد داشت که انسان باید جاودانه بمیرد. زیرکی و جسارت او باعث شد در پایه چهارم ابتدایی عکس شاه و همسرش را از ابتدای کتاب هایش پاره کند که این کار منجر به ضرب و شتم و حبس وی از طرف مدیر مدرسه گردید و او به همین دلیل مدرسه را رها کرده و درس عشق از مکتب خمینی را آغاز کرد.
رحمت اله در تاریخ 8 شهریور 1361 ندای دفاع از اسلام پیر خمین را لبیک گفت و با عضویت در پایگاه بسیج، به میدان نبرد شتافت.
در مدت کوتاهی که در جبهه حضور داشت، بارها او را به دلیل ضعیف الجثه بودن و همچنین سن کم، از خط مقدم به عقب می راندند اما عشق او به شهادت مانع از دلسردی اش شد و با تلاش فراوان، خود را به خط مقدم رساند و پس از دلاوری های زیاد، در تاریخ 12 آبان ماه 1361 با اصابت خمپاره در کانال منطقه عین خوش (شرهانی)، به فیض شهادت نائل آمد و رحمت ایزدی شامل حال او شد. پیکر مطهرش با حضور مردم ولایتمدار روستای مکویه از توابع بخش مرکزی شهرستان خنج در گلزار شهدا به خاک سپرده شد.
فرازی کوتاه از وصیت نامه شهید:
وحدت و انسجام خود را حفظ کنید. مادر جان، اگر من شهید شدم به دوستان و رفیقانم بگویید که روز جمعه بر سر قبرم بیایند و فاتحه بخوانند.
هنوز لذت بازی های کودکانه اش را پشت سر نگذاشته بود که دست تقدیر، پدرش را از او گرفت و گرد یتیمی را بر چهره اش نشاند.
او تحصیلات ابتدایی را در مدرسه آزادی روستای مکویه خنج شروع کرد، و فکرش را هم نمی کرد روزی نام مدرسه به اسم خود او تغییر خواهد کرد. از همان دوران تحصیل، علاقه خود به امام را نشان میداد و آشکارا از رژیم ستمشاهی، بیزاری می جست.
رحمت اله کودکی آرام و متین بود و از کودکی شوق بندگی در چهره اش موج می زد و به واجب دینی اش اهمیت می داد. او با مهربانی و صفایی که داشت، خانواده و بویژه مادرش را شیفته خود ساخته بود. به پدر و مادر احترام می گذاشت و پس از فوت پدر، همیشه مادر را در ﺗﺄمین خانواده، یاری می کرد.
جسور، بی باک و عاشق شهادت بود و اعتقاد داشت که انسان باید جاودانه بمیرد. زیرکی و جسارت او باعث شد در پایه چهارم ابتدایی عکس شاه و همسرش را از ابتدای کتاب هایش پاره کند که این کار منجر به ضرب و شتم و حبس وی از طرف مدیر مدرسه گردید و او به همین دلیل مدرسه را رها کرده و درس عشق از مکتب خمینی را آغاز کرد.
رحمت اله در تاریخ 8 شهریور 1361 ندای دفاع از اسلام پیر خمین را لبیک گفت و با عضویت در پایگاه بسیج، به میدان نبرد شتافت.
در مدت کوتاهی که در جبهه حضور داشت، بارها او را به دلیل ضعیف الجثه بودن و همچنین سن کم، از خط مقدم به عقب می راندند اما عشق او به شهادت مانع از دلسردی اش شد و با تلاش فراوان، خود را به خط مقدم رساند و پس از دلاوری های زیاد، در تاریخ 12 آبان ماه 1361 با اصابت خمپاره در کانال منطقه عین خوش (شرهانی)، به فیض شهادت نائل آمد و رحمت ایزدی شامل حال او شد. پیکر مطهرش با حضور مردم ولایتمدار روستای مکویه از توابع بخش مرکزی شهرستان خنج در گلزار شهدا به خاک سپرده شد.
فرازی کوتاه از وصیت نامه شهید:
وحدت و انسجام خود را حفظ کنید. مادر جان، اگر من شهید شدم به دوستان و رفیقانم بگویید که روز جمعه بر سر قبرم بیایند و فاتحه بخوانند.
نظرات بینندگان