«اصلاحات» بی سر و ته/ عروس هزار دامادی که به هیچ کس نه نمی گوید!
اصولگرایان تا حدودی تکلیفشان در این باره مشخص است و طی سالیان اخیر، حدود و ثغور این گفتمان سیاسی تغییر چندانی نداشته و شاخص های آن از ثبات نسبی برخوردار بوده است اما در طول ۱۸ سال گذشته بحث هويت اصلاح طلبان و تعبيري صحيح در چارچوب اصلاح طلبي از مهمترين موضوعات عرصه سياسي كشور بوده است. آن ها که روزی، از دیوارهای سفارت آمریکا بالا رفته بودند و خود را داعیه دار اسلام ناب و پیرو فقه پویا و ولایت فقیه می دانستند رفته رفته با دگردیسی های فراوانی روبرو شدند تا جایی که طیفی از این جریان سیاسی با فرار از کشور و پیوستن به جبهه معاندین نظام، عملا خود را به اپوزوسیون تبدیل کردند.
جریان سیاسی که بنا به معنای لغوی اصلاح طلبی، میخواست یک بنا را اصلاح کند، به جای محکم کردن پایه های بنا، سودای ساختن یک طبقه روی بنای قبلی را در سر داشت اما به خاطر نادیده گرفتن این اصل مهندسی و نداشتن نقشه و طراحی اصولی، مشغول تیشه به ریشه زدن این بنا شد. امروز حتی سران اصلاحات نیز خود نمی دانند بر اساس چه مبنا و اصولی گفتمان اصلاح طلبی را بنا نهاده اند و هر کس از ظن خود برای اصلاح طلبی تعریفی دارد؛
محمدرضا عارف معاون اول دولت اصلاحات با ارائه یک تعریف مصداقی و نه اصولی از اصلاحات، می گوید: اصلاحات یعنی اینکه به قانون پایبند باشیم. حتی اگر آن را قبول نداشته باشیم. اصلاحات یعنی اینکه همه در برابر قانون مساوی هستند و شهروند درجه یک و درجه دو نداریم. اصلاحات یعنی نقدپذیری و تحمل مخالف، اصلاحات یعنی کنترل تورم و شکستن کمر بیکاری و ایجاد سالیانه یک میلیون فرصت شغلی، اصلاحات یعنی دوست داشتن و احترام گذاشتن به یکدیگر و رفتار در چارچوب قانون. اصلاحات یعنی میزان رای ملت است.
وزیر علوم دولت اصلاحات اما با تعریفی جامعتر از اصلاح طلبی معتقد است؛ اصلاح طلبی واقعی به این معناست که نمی توانیم به وضعیت موجود راضی باشیم و باید در فکر آینده باشیم.
صادق زیبا کلام استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران که به اظهارنظرهای عجیب معروف است اصلاح طلبی را دموکراسی خواهی و تلاش در جهت آزادی تعریف می کند.
کواکبیان دبیرکل حزب مردمسالاری با ارائه تعریفی از اصلاح طلبی، به نوعی انقلابی گری را نفی می کند. وی می گوید: ما اصلاح طلب هستیم نه شورشگر و یا انقلابی رادیکال و اصلاح طلب یعنی اینکه کسی که نظام را دوست دارد و به دنبال آن است که ناساماندهی برخی کارها را ساماندهی دهد.
سعید حجاریان تئوری پرداز و مغز متفکر اصلاح طلبان، تعریف متفاوتی از اصلاح طلبی آن هم به سبک خودش ارائه می کند. حجاریان معتقد است: اصلاحات كاملاً با مفهوم دموكراتيزاسيون هم پوشاني مي كند. اصلاحات دنبال كردن پروژه دموكراتيك سازي است. حالا بعضيها تندتر و عده اي كندتر اين اهداف را پي مي گيرند.
در این بین اما، برخی اصلاح طلبان تعریف جالب تری از اصلاح طلبی دارند. هادی خامنه ای اصلاح طلبی را بازگشت به قانون اساسی و اهداف انقلاب می داند و صادق خرازی اصلاح طلبی را متفاوت تر از هر اصلاح طلبی تعریف می کند. خرازی معتقد است: اصلاح طلب یعنی شهید باهنر و سردار قاسم سلیمانی.
بر این اساس؛ امروز مرزهای اصلاح طلبی چنان وسیع شده که به فراخور حال و برمنطق هُرهُری مسلک بودن، همه را در بر میگیرد. هم جنس باز، منافق، بهایی و سلطنت طلب به راحتی و بدون هیچ مخالفتی می توانند در چارچوب اصلاح طلبی بگنجند و هر جا لازم شد و مصالح ایجاب کرد قاسم سلیمانی و حضرت امام خمینی(ره) و حتی امام حسین(علیه السلام) نیز برای تطهیر این جریان، مصادره به مطلوب می شوند!
عیسی سحر خیز از مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد دولت اصلاحات و یکی از فعالان سیاسی اصلاح طلب، در جریان مناظرهای در سال ۱۳۸۴ با دکتر محمدحسن قدیری ابیانه، به دفاع از هم جنس بازان و ساواکی ها پرداخت و تلویحاً گفت که آن ها نیز باید حق کاندیداتوری در انتخابات را داشته باشند و در جایی دیگر حجاریان گفت: همجنس بازی در کشور ما باید آزاد باشد.
درباره نزدیکی اصلاح طلبان به بهایی ها و سلطنت طلبان همین بس که یکی از زندانیان فتنه پس از آزادی در دیدار اعضای شورای مرکزی یک حزب منحله گفته است: «ما امروز نیازمند بازتعریف اصلاح طلبی هستیم. ما با گفتمان و رفتار خود مرزهای عرفی و شرعی را در هم شکسته ایم. امروز دخترانی که به دیدن من آمدند دست هایشان را دراز کردند تا با من دست بدهند، اینها شده اند لیدرهای جوانان اصلاح طلب! این اصلاح طلبی نیست، این گام نهادن در مسیر نهضت آزادی است. رفتن به سوی جبهه ملی است. از طرفی دیگر محمد نوری زاد و اعوان و انصارش به دیدن من می آیند. نوری زادی که افتخارش بوسیدن کف پای بهاییان است. محکومان حوادث 88 را آورده تا برایشان صحبت کنم.» وی در ادامه میگوید: «ما مشکل هویتی پیدا کرده ایم. هر فرد و جریان بی ریشه و بوته ای که لباس اپوزیسیون پوشید از او حمایت کردیم و نتیجه اش آن چه شد که نظام می خواست. ما شدیم عروس هزار داماد و هر که از گرد راه می رسد ما با او پیمان می بندیم.
گروهی از اصلاح طلبان اما برای ریشه دار جلوه دادن گفتمان اصلاح طلبی حتی دست به دامان امام حسین(ع) هم شده اند. معین وزیر علوم دولت اصلاحات چندی پیش در دانشگاه شیراز گفت: امام حسین هم اصلاح طلب بود. این در حالی است که اصلاح طلبی آن حضرت اصولی و اصول گرائی اش مصلحانه بود و دارای اهداف و معیارهای سلبی و ایجابی همچون؛ نفی ظلم، نفی تکبر، نفی فساد و قدرت طلبی، نفی سازش کاری و اصلاح طلبی، عزت طلبی و خدامحوری، امر به معروف و قرآن محوری، عدالت گستری، حق گرایی، خدمت به محرومین، ترویج شعار الهی و رفتار انقلابی.
آیا اصلاح طلبی اصلاح طلبان را می توان با اصلاح طلبی امام حسین(ع) مقایسه کرد؟ یا اصولا قیاسی است مع الفارق؟!
با نگاهي به اين سخنان، می توان عمق اعتقاد اصلاح طلبان به اصلاح طلبی واقعی را درک کرد. اكبر گنجي در گفت و گو با روزنامه تاكس آلمان ميگويد: دين يك قسمت از فرهنگ است، حركت اصلاحطلبان ما عاقبت به جدايي دين از سياست خواهد انجاميد. در يك جامعه مدرن جدايي دين از سياست يك امر بديهي است. وقتي شما جامعه را مدرنيزه كنيد اين جدايي بالاخره پيش خواهد آمد. ايران در حال حاضر از فاز قبل از مدرن به فاز مدرن پيش ميرود.
سيد هاشم آغاجري هم در سال ۸۱ به صراحت ميگويد: اين حكومت (حكومت يزيد)
بدون رضايت مردم است و بنابراين نامشروع است. اگر حسين (ع) هم در رأس باشد
ولي رضايت مردم در آن نباشد نامشروع است. آغاجري در همين سخنراني امام حسين (ع) را با سياوش در تاريخ ايرانيان
مقايسه ميكند: «...سياوش در تاريخ ملي ما ايرانيان مظهر معصوميت و پاكي
است و بعد از آمدن اسلام، حسين (ع) جاي سياوش مينشيند و آيا ما اثري در
مورد حسين(ع) مانند منظومهاي كه فردوسي در باب سياوش سروده است داريم؟
عبدالكريم سروش نيز در ماهنامه كيان در بهمن سال ۷۷ ميگويد: ولايت، منحصر در شخص نبي اكرم است و با رفتن او ولايت نيز خاتمه مييابد، او خاتمه نبوت و خاتم ولايت بود، ولايت پيامبر بعد از او به كسي منتقل نشده است. در کنار همه این ها، این جمله معروف ابراهیم اصغرزاده از فعالان سیاسی اصلاح طلب که معتقد است: حتی علیه خدا می توان تظاهرات کرد، چه نسبتی با اصلاح طلبی امام حسین(ع) دارد؟!
متاسفانه به دلیل اهانت های کم سابقه به موضوع مهدویت، ولایت فقیه و شهدا،
انواع و اقسام حمله به قیام کربلا، مناقشه های عجیب در عصمت انبیا و ائمه،
توهین های آشکار به احکام اسلامی و مراجع تقلید به شیوه های مختلف در
روزنامه ها و نشریات و سخنرانی ها از سوی عناصر اصلاح طلب، باعث شده تا
غربزدگی و ارزش گریزی به یکی از شاخصه های اصلاح طلبی تبدیل شود.
عدم
مرزبندی صریح و روشن اصلاح طلبان با جریانها و افرادی که با تساهل و
تسامح، مبنایی ترین اصول و احکام اسلامی را زیر سئوال می بردند، باعث شد
که بسیاری از گروهک ها و جریانات سیاسی با قرار گرفتن در دایره اصلاح
طلبی، هویت اسلامی و انقلابی این جبهه را به شدت مخدوش کرده و اصلاح طلبان
را با بحران هویت روبرو سازد، به طوری که برخی، اصلاح طلبان را اکنون فرصت
طلب و بعضا بخاطر علاقه مندی شدید بعضی اصلاح طلبان به روشنفکری، آن ها را
اصطلاح طلب می دانند.
آیا قرار نیست هویت به تاراج رفته اصلاح
طلبان باز گردانده شود؟ چه کسی و چه زمانی می خواهد از اصلاح طلبی مفهومی
روشن، جامع و همه فهم برای جامعه ارائه کند؟ تا کی قرار است اصلاح طلبان،
هر غیر اصولگرایی را زیر علم خود قرار دهند؟ چرا اصلاح طلبان، باید به
سرمایه نتانیاهو در ایران بدل شوند؟
صادق خرازی، فعال اصلاحطلب و معاون وزیرخارجه دولت اصلاحات در مورد لزوم بازتعریف و پوست اندازی جریان اصلاحات میگوید: «اگر قرار باشد که اصلاحات در صحنه اجتماعی و سیاسی باقی بماند، چارهای ندارد که رفتار خود را بازنگری کند و پوستاندازی کند. چارهای ندارد که از موقعیت خودش و از موقعیت اصلاحات و اصلاحطلبان باز تعریف جدید ارائه کند.... لازم میبینم که اصلاحات خود را بازخوانی کند.... لازم است اصلاحطلبان از اشتباهات و اختلافات گذشته درس بگیرند.من معتقدم اصلاحات نیاز به باز تعریف دارد. باید اصلاحات را از نو و مجددا تعریف کنیم. بزرگان اصلاحات باید تعریف مجددی از نقشآفرینی اصلاحات ارائه کنند.»
با این اوصاف و با توجه به نزدیکی انتخابات مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی، اصلاح طلبان می خواهند با توسل به اشخاص، هویتی برای خود کسب کنند و فعلا خبری از ارائه مانیفستی از اصلاح طلبی به مردم نیست و در بر همان پاشنه می چرخد! در چند روز اخیر همان هایی که می گفتند همه گرفتاری های ما از خمینی است و عصر خمینی به پایان رسیده، با پناه گرفتن پشت نام خمینی و با راه اندازی بازی کثیف سرخابی (بیت رهبری/ بیت امام) بار دیگر دنبال آنند هویتی برای خود دست و پا کنند.