از جلسات پرشور کمیته مقابله با «ایدز» تا اتاق متروک کمیته «ناباروری»
مطابق آمارهای رسمی، تعداد مبتلایان به ایدز در کشور ما 50 هزار نفر
است. اگر این تعداد را 4 برابر کنیم می توان با تخمینی حداکثری به تعداد
غیررسمی مبتلا به این بیماری دست یافت.
حال اگر تعداد 200 هزار نفر مبتلای به ایدز در کشور را در نظر بگیریم، درصد مبتلایان به ایدز 0.26 درصد جمعیت هدف است.
چه چیزی باعث شده، مسئله ای با گستره ی فراگیری 0.26 درصد این قدر مورد توجه
قرار بگیرد و نسبت به مسئله ای همسان و اولویت دار مثل ناباروری زوجین با
20.2 درصد این قدر بی توجهی شود؟
در طول سال ده ها هزار نشریه و سمینار با موضوع ایدز منتشر و برگزار می شود و
میلیاردها تومان خرج برگزاری چنین مراسم هایی می شود ولی در همین شیراز جلسات
کمیته ناباروری با عدم استقبال مسئولین مواجه می شود.
اگر درباره واژه ایدز جستجویی صورت گیرد به اتفاقات جالب تری هم می توان
دست یافت. حسام الدین آشنا (مشاور فرهنگی رییس جمهور) نویسنده ی کتابی قطور
درباره ایدز است که وظایف اقشار مختلف اجتماعی (از روحانیون تا مردم عادی)
را برای مقابله با ایدز -به عنوان یک بحران اجتماعی- ذکر می کند.
کار به همین جا ختم نمی شود. سازمان بهداشت جهانی بارها و بارها مسئله ی
ایدز را به عنوان اولویت در برنامه های خود برای کشورهای در حال توسعه بیان
می کند، درحالی که به موازات آن، برنامه غلط کنترل جمعیت را در ایران پیگیری
می کند و از دست اندرکاران این سیاست در ابعاد جهانی تقدیر میکند.
صندوق بینالمللی جمعیت سازمان ملل در ایران نیز میلیونها دلار کمک مالی برای
طرح کنترل جمعیت اختصاص می دهد و به توزیع قرصهای اسپرمکش و کاندوم
مبادرت کرده و نهادهای ایران را برای این مهم به کار می گیرد.
طرح این مبحث به معنای آن نیست که ایدز و پیامدهای اجتماعی آن مهم نیست، بلکه مقصود این است، به هر چیزی باید در حد و اندازه آن پرداخت. ناباروری زوجین در ایران معضلی است که جمعیت مبتلا به آن 10 برابر مبتلایان ایدز است اما چرا به چشم نمی آید. نکند برخی بیماری ها به واسطه حمایت های معنادار خارجی ها باعث شود، تا سیاست های حوزه سلامت و موضوع جمعیت به کناری رود.
گرچه کشور ما در سالیان گذشته به واسطه سیاست های کنترل جمعیت، آن چنان به حل مشکل زوج های نابارور اهمیت نمی داد اما از وقتی بحث افزایش جمعیت مطرح شده است، حل این معضل باید به صدر سیاست های حمایتی از افزایش جمعیت بازگردد و نباید تحت تاثر القائات کشورهای غربی و برخی باورهای عامیانه قرار گرفت.
یادمان نرود نظام سلطه در دوران استعمار فرانو به دنبال تسخیر مغزها و قلب ها به گونه ای است که افراد با میل خود منافع سلطه گران را تامین کنند. در این چهارچوب، نفوذ، تاثیرگذاری غیرمستقیم دشمن بر تشخیص (فهم از مسائل)، تصمیم (راه حل برای مسائل) و اقدام (مواجهه عملی) در جهت بر هم خوردن منافع کشور هدف است.
ار طرفی رهبر انقلاب می فرمایند: نفوذ دو جور است: یک نفوذ موردی است، نفوذ فردی است؛ یک نفوذ جریانی
است. نفوذ موردی خیلی نمونه دارد، معنایش این است که فرض کنید شما یک
دمودستگاهی دارید، یک مسئولی هستید؛ یک نفر را با چهرهی آرایششده،
بزکشده، با ماسک در مجموعهی شما بفرستند؛ شما خیال کنید دوست است
درحالیکه او دوست نیست، تا او بتواند کار خودش را انجام بدهد؛ گاهی جاسوسی
است که این کمترینش است؛ یعنی کماهمّیّتترینش جاسوسی است، خبرکشی و
خبردهی است؛ گاهی کارش بالاتر از جاسوسی است، تصمیم شما را عوض میکند. شما
یک مدیری هستید، یک مسئولی هستید، تصمیمگیر هستید، میتوانید یک حرکت بزرگ
یا مؤثّری انجام بدهید، اگرچنانچه این حرکت را اینجور انجام بدهید این به
نفع دشمن است، او میآید کاری میکند که شما حرکت را اینجور انجام بدهید؛
یعنی تصمیمسازی.
رهبر انقلاب
4/9/94
نگذاریم دیگران به طور نامحسوس برای ما تصمیم بگیرند.