خبرگان انقلابی خواهد ماند/ هاشمی امروز با هاشمی قبل متفاوت است
رجا نیوز برای بررسی نقش و جایگاه این مجلس به سراغ آیتالله علیاکبر کلانتری، منتخب مردم استان فارس در انتخابات اخیر رفته تا با ایشان درباره برخی بداخلاقیهای صورت گرفته در جریان انتخابات و همچنین رایزنیها درباره انتخاب رئیس مجلس خبرگان صحبت کند.
نظر شما درباره جایگاه و نقش مجلس خبرگان در ساختار نظام جمهوری اسلامی چیست؟ برخی معتقدند که نقش آن نظارت بر رهبری است و برخی نظرات دیگری دارند. کلیتی را در این باره بفرمایید.
بسم الله الرحمن الرحیم. همانطور که مستحضر هستید، یکی از ویژگیهای مهم نظام اسلامی که از نقاط قوت و افتخارات آن هم محسوب میشود، برخورداری از اصل مهم و رکین ولایت فقیه است؛ بدین معنا که در اداره امور جامعه اسلامی، یک فقیه جامعالشرایط، رهبری و هدایت امور را به عهده دارد و کارها را بهنحو احسن به پیش میبرد.
البته در این مورد بحثهای مفصلی راجع به زمینههای مشروعیت، حیطه کار و حیطه مسئولیت وجود دارد، اما عجالتاً همه فقهای شیعه از همان ابتدا تا کنون بحث ولایت فقیه را قبول دارند و فیالجمله همگی تأیید میکنند ـ یعنی این بحث در بین فقها مخالفی نداردـ اما ممکن است در باره اندازه اختیارات و گستره وظایف اختلافاتی باشد که آن بحث دیگری است، لیکن عجالتاً بر مبنای قانون اساسی جمهوری اسلامی، تنها نهادی که برای تشخیص و معرفی ولیفقیه اقدام میکند، مجلس خبرگان رهبری است؛ بدین معنا که عندالله و در واقع، ولیفقیه دارای مشروعیت الهی است، اما تشخیص و معرفی او به عهده جمع مجلس خبرگان رهبری است.
چرا این وظیفه به عهده این گروه نهاده شده است؟ علت روشن است. مهمترین ویژگی ولیفقیه این است که باید دارای اجتهاد و قوه استنباط باشد و تنها کسانی میتوانند این را تشخیص بدهند که خودشان اهل اجتهاد و فقیه باشند. لذا داوطلبان و کاندیداهای این مجلس باید شرط اجتهاد و فقاهت داشته باشند. اگر اجتهاد در حد مطلق هم نباشد، باید در حد تجزی باشد. این یک امر کاملاً عقلایی است و هر فردی در هر قشر و گروهی، وقتی از تخصص برخوردار است میتواند نظر بدهد و نه دیگران که تخصصی ندارند.
مجلس خبرگان چه مقدار در امور ولیفقیه دخالت و فعالیت دارد؟ پاسخ روشن است. یکی در باره تعیین و معرفی رهبری که مشروح آن را عرضمیکنم. یکی هم نظارت بر باقی بودن رهبر بر شرایطی که باید وجود داشته باشند که در عرصه فعالیت و ادامه آن، آن شرایط همیشه محفوظ بماند.
شرایطی مانند عدالت، شجاعت و غیره را میفرمایید؟
بله، عدالت، فقاهت، شجاعت، تدبیر، آگاهی، بصیرت و... باید حتماً باقی بمانند. چه کسی بر اینها نظارت میکند و تشخیص میدهد؟ همان اعضای خبرگان رهبری. این مطلب نیاز به یک نظارت مستمر دارد.
این یک نکته است و یکی هم نظارت بر عملکرد رهبری که در خود قانون اساسی به این مسئله اشاره نشده است، ولی خود رهبر معظم انقلاب چندین بار روی این نکته تأکید کردند که نظارت بر نهادهای منصوب رهبری هیچ اشکالی ندارد. خود رهبر به لحاظ تقوا، آگاهی و بصیرت در حد اعلا قرار دارند، ولی مجموعه تحت نظر ایشان ممکن است در این حد نباشند و احتمال خطا و کاستی وجود دارد. چه اشکال دارد که گروهی خبره و خداترس دارای تخصص کافی بر این امور هم نظارت داشته باشند که احیاناً تخلفی صورت نگیرد و از راه اصلی فاصله گرفته نشود.
یعنی در قانون اساسی مبحث نظارت بر رهبری را نداریم؟
نخیر، چنین تعبیری نداریم.
اما خود شخص رهبری فرمودهاند که این مساله مشکلی ندارد.
بله، نظارت بر هر مجموعه و هر فردی مایه تقویت آن است و به نظرم خود آن مجموعه هم خوب است که استقبال کند.
در این زمینه یکسری از سیاسیون و بعضی از افراد در باره شورای رهبری حرف زده و مصداقهایی را مشخص کردهاند. نظر حضرتعالی در این زمینه چیست؟ آیا امکاناش هست یا شرایطاش موجود است؟ اصلاً در حوزه اختیارات مجلس خبرگان هست؟ آیا این جزو مسائل سیاسی بوده و اساسا به چه دلیل مطرح شده است؟
اینکه چه کسانی مطرح کردهاند، دقیقاً نمیدانم، ولی بعضی از افراد در این باره متهم هستند که مطرح کردهاند، ولی هنوز محرز نشده که چه کسی این قضیه را مطرح کرده، اما هر کسی که مطرح کرد به نظرم میآید بهجا مطرح نکرده است و در واقع مورد نقد قرار میگیرد. در اوایل در قانون اساسی چنین تعبیری تحت عنوان شورای رهبری بود، ولی بعداً با درایت و دقت نظر حضرت امام راحل(ره) در همان جریان تکمیل و بازنگری قانون اساسی، این تعبیر برداشته و در فرد متعیّن و مشخص شد و گفتند فرد باشد نه شورا. این هم دلیل دارد، چون به نظر میرسد کلاً شورایی کردن رهبری، هم به لحاظ عقلی، هم به لحاظ عقلایی کار صحیحی نباشد. چرا؟ چون رهبریای میتواند موفق باشد که اول اینکه نافذالکلمه باشد، دوم اینکه بتواند سریع تصمیم بگیرد و کارها را بدون معطلی پیش ببرد و قاطعیت در کار داشته باشد. همه این ویژگیها در رهبر واحد به وجود میآید. اگر بنا باشد رهبری شورایی باشد، کارها معطل میشود، دیر تصمیمگیری و نفوذ کلمه کمتر پیدا میشود. گاهی ممکن است در بین چند نفر اختلافاتی باشد و تا با هم یکی و دارای نظر واحدی شوند خیلی طول میکشد. خلاصه به نظر میرسد کار پیش نرود، لذا بنده به خاطر ندارم در هیچ جای دنیا رهبری به صورت شورایی باشد و معمولاً فرد واحد مد نظر است.
این است که به نظرم میرسد اگر بخواهیم مملکت با قوت، قدرت، درایت و صلابت اداره شود، به رهبر واحد نیاز داشته باشیم و رهبری شورایی حداقل جوابگوی نیازهای امروز ما نباشد.
یعنی از نظر قانونی هم امکاناش وجود ندارد و قانون فقط به فرد اشاره میکند؟
بله، در هیچ جای قانون اساسی چنین تعبیری نداریم.
پس علت اینکه بعضی از سیاسیون این مطلب را مطرح میکنند، چیست؟ آیا صرفاً یک نظر سیاسی است یا مقاصد خاصی را دنبال میکنند یا میخواهند جایگاه ولایت فقیه را تضعیف کنند؟
اگر خوشبینانه نگاه کنیم، شاید نظر بعضیها این باشد که نه در مورد رهبر فعلی، بلکه در گذر تاریخ و در طول زمان ممکن است رهبری باشد که در بین همه جناحها مقبول نباشد. چه اشکالی دارد شورایی باشد که از همه جناحها حضور داشته باشند و اعمال نظر و نوعی وحدت ایجاد شود؟ این از نگاه خوشبینانه است.
اما جور دیگری هم میشود به قضیه نگاه کرد که بعضیها ممکن است اهداف و مطامع سیاسی، جناحی و دنیوی داشته باشند و انتظارات آنها با وجود یک رهبر قاطع تأمین نشود ولی اگر رهبری شورایی شد، ممکن است این دیدگاهها بهتر اعمال شود و آنها بهتر به اهدافشان برسند و ممکن است از این جهت این مسئله را مطرح کرده باشند. به تعبیر دیگر یکی از مهمترین موانع و سدها در برابر زیادهخواهیها و مطامع برخی از گروهها و جناحها وجود یک رهبر مقتدر، مسلط، قاطع و نافذ است و اگر این رکن تضعیف شود، دستیابی به آن مطامع راحتتر خواهد شد.
یعنی شورای رهبری موجب تضعیف جایگاه ولایت فقیه میشود؟
از نظر بنده قطعاً اینطور خواهد شد. نمیدانم چه کسی این را مطرح کرده است و هرچه بررسی کردم به فرد مشخصی نرسیدم. بر برخی از زبانها جاری میشود که فلانی مطرح کرده، ولی هنوز برای بنده محرز نشده است.
در باره دیداری که اخیراً نمایندگان مجلس خبرگان با حضرت آقا داشتند، آقا یکسری ویژگیهایی را برای نمایندگان خبرگان مطرح کردند و گفتند خبرگان باید انقلابی باشند. به نظر شما این مفهوم خبرگان انقلابی چیست؟ اولاً مفهوم آن چیست و ثانیاً چرا خبرگان باید انقلابی باشند؟ یکسری فقیهی که میخواهند رهبر را انتخاب کنند، باید عالم و مجتهد باشند. چرا شرط انقلابی بودن را اضافه کردند؟
رهبر معظم انقلاب این ویژگی را به عنوان وظیفه مطرح کردند نه به عنوان شرط. گفتند وظایفی به عهده مجلس خبرگان هست و این تعبیر را کردند و گفتند اگر بخواهم وظایف مجلس خبرگان رهبری را در یک کلمه عرض کنم، آن یک کلمه این خواهد بود که مجلس خبرگان باید انقلابی بماند، انقلابی فکر و انقلابی عمل کند. به نظرم میآید تعبیر قابل توجهی است. خود ایشان اشاره فرمودند در انتخاب رهبر آینده ملاحظه خدا را بکنند. آن وقتی که قرار است رهبر انتخاب شود، ملاحظات و رو در بایستیها را کنار بگذارند و خدا، وظایف و مصلحت کشور را در نظر بگیرند. به نظر من رهبر معظم انقلاب در مجموع برای اعضای خبرگان سه وظیفه را مطرح کردند. یکی انتخاب رهبر که البته از خدا میخواهیم این اتفاق نیفتد و ما به خدای متعال امیدواریم که نهتنها در دوره پنجم خبرگان، بلکه در دورههای بعدی هم این اتفاق نیفتد و انشاءالله این انقلاب و این رهبری به انقلاب حضرت مهدی(ع) متصل شود، ولی اینها به عنوان یک بحث قانونی مطرح میشوند. ایشان سه وظیفه را معین کردند. یک انتخاب رهبر در موقع نیاز. دوم اینکه نمایندگان خبرگان واسطه بین مردم و رهبری باشند که این وساطت بسیار مهم است. کلاً میان مردم و مسئولین مملکت که میتواند آثار و برکات زیادی داشته باشد، بدین معنا که چون اعضای محترم خبرگان غالباً با اقشار گوناگون جامعه ارتباط دارند، در متن مردم زندگی میکنند، با مشکلات مواجه هستند. اگر این نمایندگان بتوانند منتقل کننده مشکلات مردم به رهبری انقلاب و مسئولین کشور باشند، میتوانند منشاء برکات و آثار میمونی باشند. به عنوان وظیفه سوم فرمودند موضعگیری در قبال مسائل. خبرگان میتوانند موضعگیری کنند، منتهی موضعگیری دو جور است. یک موضعگیری موجب فساد و فتنه و یک موضعگیری موجب آگاهی مردم و مسئولین میشود. بدیهی است موضعگیری نوع دوم مورد قبول است و نه موضعگیری معناداری که در خدمت فتنه است، کما اینکه در استان فارس موضعگیریهایی بود که در خدمت احیای فتنه صورت گرفت و گاهی مشاهده میکردیم.
اما نکتهای که در باره انقلابی بودن فضای خبرگان اشاره کردید مهم است. این انقلابی بودن، انقلابی ماندن، انقلابی فکر و عمل کردن از نظر بنده یکسری الزامات دارد، یعنی زمانی میشود گفت خبرگان انقلابی عمل کرده است که به چند عمل ملتزم باشد. الزام اعتقادی و الزام عملی بسیار مهم هستند. الزام اعتقادی یعنی اینکه شخص از عمق وجود و از بن دندان معتقد به انقلاب و آرمانها و ارزشهای انقلاب اسلامی باشد. اینجور نباشد که به ظاهر شعار اسلام و انقلاب بدهد، ولی به لحاظ اعتقادی سکولار فکر کند. یا مثلاً در ظاهر شعار استقلال سر بدهد، اما در باطن به این مطلب معتقد باشد که امروزه استقلالخواهی ضرورتی ندارد و کهنه شده است. خلاصه به لحاظ اعتقادی ملتزم به اصل و کیان انقلاب اسلامی باشد.
اما الزام عملی به چه معناست؟ به نظر من الزام عملی در چهار محور قابل طرح است. یک داشتن تقوا در موضعگیریها. از نظر بنده اعضای خبرگان رهبری باید در موضعگیریهایشان و در سخنانی که ایراد میکنند، در نقدها و تأییدهایشان خدا را در نظر بگیرند و تقوای پررنگی داشته باشند و پا را از حیطه تقوا فراتر نگذارند.
دوم در استقامتورزی، به این معنا که از همان بدوی که وارد عرصه میشوند تا نهایت، محکم ایستادگی کنند و در قبال تطمیعها و تخریبها کوتاه نیایند و به هیچوجه از آرمانهای انقلاب عقبنشینی نکنند.
محور سوم دشمنشناسی است. همان چیزی که آقا به بصیرت تعبیر میکنند. چه کسی که داری بصیرت کافی باشد و دشمن را بشناسد.
و چهارم دشمنستیزی، چرا؟ چون هستند کسانی که دشمن را میشناسند، اما جنبه برخورد با دشمن را ندارند و در مقابل را ندارند و در مقابل دشمن کوتاه میآیند. دشمنستیزی کافی ندارند.
در هر حال نظام ما بر مبنای انقلاب و آرمانخواهی و ارزشگرایی بنا شده است. همه اینها تا کی میتوانند باقی بمانند و مستمر باشند؟ به شرط اینکه کسانی که در این نظام دخالت دارند و منشاء آثاری هستند، منجمله خبرگان رهبری یکسری الزاماتی را که عرض کردم داشته باشند.
بنابراین علت اینکه مقام معظم رهبری فرمودند اعضای خبرگان باید انقلابی باشند این است که بقا و استمرار انقلاب اسلامی منوط به این است که هم رهبری، هم تعیینکنندگان رهبری افراد اصیل، انقلابی، روشن، خداترس و باتقوایی باشند. به نظرم این مبنای فرمایشهای رهبر معظم انقلاب است.
در همین جلسه ایشان از یکسری افراد اسم بردند و فرمودند غیبت آقایان مصباح و یزدی در مجلس خبرگان آینده یک خسارت است. به نظر شما اولاً چرا این مطلب بیان شد و آیا شائبه سیاسی بودن را ایجاد نمیکند و ثانیاً علتاش چه بود و آیا این مسئله تا این حد اهمیت داشت؟ چرا رهبری این مسئله را بیان کردند؟
رهبر معظم انقلاب علاوه بر اینکه از علمای فقید خبرگان، منجمله آقای خزعلی و آقای طبسی تقدیر و تمجید و تحلیلی هم از انتخابات کردند و گفتند مردم خوش درخشیدند و همچنین از شورای نگهبان دفاع کردند و این تعبیر را به کار بردند که لجنپراکنی علیه شورای نگهبان کار غیرقانونی، غیرشرعی و غیرانقلابی است. در کنار این مسائل فرمودند عدم حضور این آقایان، جناب آقای یزدی و جناب آقای مصباح در خبرگان خسارت است. این بیان قطعاً جنبه سیاسی ندارد. رهبر همیشه نشان دادهاند فراتر از جناحهای سیاسی فکر میکنند و به فکر مصالح مملکت هستند. مجلس خبرگان بسیار اثرگذار و نقشآفرین است، چون از علما، معتمدین و خبرگان کشور تشکیل شده است. بنابراین هرچه افراد فکور، اندیشمند و صاحبنظر بیشتری در این مجلس باشند، قطعاً مجلس قوت بیشتری دارد و بهتر میتواند ایفای نقش کند و مؤثر باشد. ما میدانیم افرادی از قبیل جناب آقای مصباح یزدی واقعاً به لحاظ علمیت، دانش و نظریهپردازی کمنظیرند و انصافاً دارای افکار بلند و اندیشههای روشن و مستحکمی هستند. نمیخواهم بگویم بر کل اندیشههای ایشان نقدی وارد نیست. نقادی در باب علم هیچ مشکلی ندارد ولی در مجموع یک فرد فکور، اندیشمند و صاحبنظر هستند، پس اگر اینگونه آقایان با دیدگاههای علمی و مواضع ارزشی، انقلابی و مردمی خود در مجلس خبرگان میبودند، قطعاً مایه تقویت مجلس بودند. از این منظر ایشان چنین نکتهای را مطرح فرمودند.
در باره ریاست آینده مجلس خبرگان یکسری رسانهها گمانهزنی کردهاند. به نظر شما چرا اینقدر این مسئله مهم است و ثانیاً آیا بین سیاسیون فرآیندی شکل گرفته است که این به نتیجه برسد و افراد خاصی را برای این مسئله در نظر گرفتهاند؟
اهمیت مسئله که کاملاً روشن است. مجلس خبرگان مهم و اثرگذار و دارای جایگاه بسیار رفیعی است و نقش این اثرگذاری موقعی محقق میشود که قائد و رئیس مقتدری با همه شرایط لازم داشته باشد. از این جهت خیلی اهمیت دارد که رئیس چه کسی باشد. آیا انقلابی است یا غیر انقلابی؟ تا چه حد پای آرمانها میایستد و تا آخر پیش میرود؟ پس اهمیت زیادی دارد، اما اینکه چه فردی مد نظر هست، دستکم بنده تا به حال اطلاع کافی ندارم و به نظرم بحث راجع به این موضوع زود است. در ادامه حتماً این کار انجام میشود و رئیس حتماً انتخاب خواهد شد.
رسانههای موسوم به طیف اصلاحطلب از آقای هاشمی به عنوان رئیس نام میبرند و میگویند قطعاً مجلس رأی میدهد. از آن طرف آقای حیدری، نماینده خوزستان در مجلس خبرگان مصاحبهای کرده و گفتهاند طیف اصولگرای مجلس خبرگان آیتالله جنتی را گزینه ریاست مجلس خبرگان میدانند. آیا در این زمینه با شما بحثی شده است؟
اگر هم باشد اینها اظهارنظرهای فردی است، نه رایزنی جمعی. بنده هیچ اطلاعی ندارم. به نظرم باید کمی صبر کنیم که این جمعبندی انجام شود. دیدگاهی که در باره اصلاحطلبها اشاره کردید، واقعاً به آسانی که گفتهاند نیست. یعنی به نظر میرسد وضعیت دورههای قبل کماکان حاکم باشد. افرادی که نام بردید در دورههای قبل هم کاندید بودند، ولی رأی کافی نیاوردند. فکر میکنم همان حالت کماکان باقی باشد، چون اگرچه بعضی از افراد در لیست مشترک قرار داشتند، ولی به نظر میرسد نگرش غالب و دیدگاه حداکثری جوری باشد که بیشتر به فرد مورد نظر اصولگرایان انتخاب شود.
شخصاً نظرتان در باره عملکرد آقای هاشمی و عملکردشان در مجلس خبرگان چیست؟
عملکرد ایشان که برای همه روشن هست و بارها گفته شده که هاشمی امروز با هاشمی قبلی فرق کرده است و قطعاً نقدها و ایرادهایی به مواضع و صحبتهای ایشان هست. به لحاظ ریاست خبرگان هم فکر نمیکنم شرایط در حد کافی برای ایشان فراهم باشد.
از چه منظری؟
تعداد طرفداران، همفکران و کسانی که باید با ایشان همجهت باشند در خبرگان به اکثریت نمیرسند.
آیا ایشان با توجه به اینکه میداند اکثریت را ندارد، نامزد میشود؟
نمیدانم. بالاخره خودشان باید نظر بدهند و تصمیم بگیرند.
پس برآیند شما این است که نماینده طیف انقلابی و اصولگرا ریاست مجلس را به عهده خواهد گرفت.
اینطور پیشبینی میکنم که همین امر محقق خواهد شد.