حاج مهدی سعیدی هم رفت؛ رفت پیش رفقای شهید؛ انگار همین دیروز بود که در جلسه ماهانه بچههای تخریب، بلندگو را گرفت و خاطره همرزم شهیدش را با خنده و شوخی تعریف کرد.
کد خبر: ۵۷۲۳۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۴/۰۱
نامه یک رزمنده در دوران جنگ : رود عاقلوی تو امروز رفته تو دهن دیو سفید. مادرجان تو شبها میگفتی نقل و نباتم شاخه نباتم اما اینجا تلفن قورباغهای میگه از شاخه نبات یه نقل نبات.
کد خبر: ۴۳۶۰۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۶/۱۸
آن بخت برگشته هم با چراغ قوه علامت داد و چند بار آن را خاموش و روشن کرد تا من به دقت بتوانم آن را شناسایی کنم...
کد خبر: ۳۵۸۲۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۶/۲۶
از بس که خسته بودم،ندانستم که کی خوابم برد و سرم را در یک جای نرم گذاشتم وبه خواب عمیقی فرو رفتم اما صبح که بیدار شدم دیدم سرم بر روی ...
کد خبر: ۳۵۴۷۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۶/۱۶