یک روز که بهنام رفت برای دریافت سهمیه ی صبحانه، مقداری هم گردو تحویلش دادند که آورد. پایش را که داخل چادر گذاشت و چشم «میر یعقوب» افتاد به گردوها، گفت: «آخ جون بچه ها! امروز تیله بازی می کنیم».
کد خبر: ۴۰۴۶۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۴/۰۵