شیرازه

برچسب ها
عزیزپور کوله‌اش را باز کرد و مقداری مایع ضدعفونی‌کننده ریخت روی گلوله و بعد انبردست ش را بیرون آورد. زدم زیر خنده. قنبر که بی‌حس و بی‌رمق می‌نالید، گفت: چه شده؟ باز نکند سرنیزه‌ای، چیزی گیر آوردید.
کد خبر: ۴۳۴۵۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۶/۱۴