اون روز موقع نماز ظهر و عصر کنار هم نشسته بودیم که بعد از سلام دادن نماز و وقت تقبل الله، تا دستم رو دراز کردم او دستم را به سختی فشرد که نالهام بلند شد. اما به خنده گفت: نشکست که اینقدر سرو صدا میکنی.
کد خبر: ۴۹۸۲۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۰/۱۸