انگشت گذاشته بود روی نقطه حساس. انگار خودم هم تازه فهمیده بودم به خاطر جبهه رفتن زیاد او ناراحت هستم. مادرم گفت: «حالا شما بیا برویم توی اتاق که اصلاً با خودش صحبت کنی». آمدند. خودم را جمع و جور کردم. روبهرویم نشست و گفت: «میخوام با شما صحبت کنم، خوب گوش بده ببین چی میگم»...
کد خبر: ۵۸۹۰۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۵/۱۳