سقوط روی آنتن زنده!
طغیان یک مجری شناخته شده روی آنتن و در برنامهای با پخش زنده در پایتخت، همه استانها و شهرستانها و دهستانها را اگر در کنار سایر تحرکات تهیهکننده برنامه ورزشی مورد بحث در تلاش برای همکاری با شرکتی با سابقه ارتباط با مدیران باند جاسوسی «نمازی- خواجهپور» تحلیل کنیم، وضعیت از این هم بدتر میشود.
به گزارش شیرازه، دکتر زهرا طباخی طی یادداشتی در روزنامه وطن امروز نوشت: در چند روز اخیر شاهد بروز موجی از
واکنشها به نمایش سیاسی مجری برنامه ورزشی شبکه 3 سیما در بحبوحه بروز
بحران ریزش ساختمان پلاسکو و از دست رفتن جمعی از آتشنشانهای ایثارگر و
هموطنانمان بودیم.
شاید علت سنگین آمدن موجسواری مجری مذکور روی آنتن
زنده صداوسیما برای نخبگان و فعالان اجتماعی این بود که دقیقا کمی پیش از
افتضاح برنامه 90، بزرگان و حامیان گروههای مختلف سیاسی در فضای سیاست و
پشتبند آن در شبکههای اجتماعی به این نتیجه رسیده بودند که انتقامجویی
سیاسی، تحریک و تشویش اذهان عمومی را میتوان به زمانی مناسبتر از دوره
مواجهه با شوک ناشی از وقوع بحران و ناپیدایی سرانجام حادثه موکول کرد.
البته معاندان از لندن و لسآنجلس همچون گذشته تلاش برای ماهیگیری از عزا و
عروسی ایرانیان را در دستور کار داشتند و از دمیدن در آتش فتنه لذت
میبردند اما وضعیت در شبکههای اجتماعی میان چپیها و راستیها، «آتشبس
نسبی» بود و همه گروهها بر سر موضوع مهم «بزرگداشت ققنوسهای شهید» و
سوگواری ملی تا هنگامه پایان بحران مفقودان و به خاکسپاری پیکرهای عزیزان
ملت، به تفاهم رسیده بودند.
در چنین شرایطی بود که در کشاکش تلاش شبانهروزی گزارشگران و برنامهسازان
و خبرنگاران صداوسیما برای ارائه اطلاعات دقیق به جامعه ایرانی و کمک به
تخلیه انرژی منفی ملت داغدار، یک مجری ورزشی ناباورانه در برنامه «میلی»
خود تلویحا چنین نتیجه گرفت که وضع ایران از همه کشورهای جهان بدتر است،
چون پس از وقوع حادثه آتشسوزی در مجتمع تجاری 50 ساله «پلاسکو» سیلی از
استعفا به راه نیفتاده است!
نفرتافزایی ملی!
نخستین پیام القایی این جملات به مخاطب عام، تلقین «نفرت» از حاکمیت اعم
از دولت، قوه قضائیه، مجلس شورای اسلامی، دستگاهها و سازمانهای ملی است،
چرا که قیاس به کار رفته در پایان نمایش اندوه برنامه ورزشی 90، پازل
تبلیغاتی معاندان علیه نظام را از تریبونی داخلی، تکمیل میکند. پرواضح است
میان اعتبار و ارزش پیامی که از «صداوسیمای ملی» جمهوری اسلامی ایران توسط
«شخصیتی باسابقه و مشهور» به مخاطب عرضه میشود و موج شایعات تکذیب شده
چند کانال معاند تابلودار و شبکه سلطنتی انگلیس تفاوت قابل تاملی وجود
دارد؛ اولی «رسمی» است و دومی «غیررسمی» و «ضدملی»! همین رسمیت است که بر
عمق نفوذ کلام میافزاید و مخاطب را به پذیرش عملیات روانی سنگین دشمن در
چند روز گذشته ترغیب میکند.
ترویج ضعف نظام
موضوع بعدی بروز نمایهای «ضعیف» و «غیرمسلط» بر اوضاع در میانه بروز
«بحران» از مسؤولان کشور است. زمانی که از یک برنامه ورزشی در هنگامه
برپایی بحران، پیامی خلاف سیاست رسمی سازمان حاکمیتی صداوسیما اعلام میشود
مثل این میماند که به جامعه ندا بدهیم «نظام از رسمیت افتاده» و حتی از
توان کنترل انتقادات کارمندان زیردست خود نیز برخوردار نیست. صحبت از
بحرانی است که اذهان عمومی را بشدت درگیر کرده و در چنین شرایطی «همدلی» و
«یکپارچگی ملی» نقش آب بر آتش فتنه را دارد.
همین ارزش ذاتی «سیمای ملی» به عنوان نمایه رسانهای پرقدرت از «برقراری و
دوام حاکمیت» است که منجر میشود در میدان بروز بحرانهای حاکمیتی اعم از
کودتا و اغتشاش و انقلاب، حمله به آن در اولویت قرار گیرد تا اگر شده تنها
چند دقیقه پیامی خلاف موضع حاکمیت برقرار، از رسانه ملی پخش شود. به یاد
بیاوریم که کودتای چند ماه قبل ترکیه چگونه با فتح چند دقیقهای تلویزیون
دولتی و خواندن بیانیه کودتاگران توسط مجری رسمیت یافت و چطور با پخش پیام
موبایلی اردوغان از یک شبکه تلویزیونی، پایان پذیرفت.
سازوکار پرتناقض
جملات با مضمون «نفرتافزا» که در برنامه 90 ارائه شد قدرتی در اندازه
ایجاد بحران مضاعف برای کشور را نتوانست ایجاد کند اما شکی نیست که ادامه
روند مذکور به عنوان رویه ارائه پیامهای متناقض از رسانه ملی، منجر به
ذخیره انرژی منفی در میان آحاد مردم میشود، در حالی که اصل حمایت دولتها و
حتی سازمانهای بینالمللی از «ورزش حرفهای» و متعلقات پیرامونی آن همچون
برنامههای رادیو ـ تلویزیونی نقد و گزارش مسابقات فراملی مثل «المپیک» و
«بازیهای زمستانی و تابستانی» با هدف ایجاد نشاط روحی، همدلی و یکرنگی در
جوامع و تخلیه استرس و فشارهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است.
با این احتساب آنچه مجری برنامه 90 بارها و بارها در بزنگاههای سیاسی با
تحریک افکار عمومی برای پررنگ کردن اختلافات و ایجاد دوقطبیهای اجتماعی
اجرایی کرده نوعی تلاش آگاهانه برای بیاعتبار کردن حوزه مهم «قانونگذاری»
یا «رگولاتوری» در داخل سازمان صداوسیماست.
«میلی» اداره کردن یک برنامه در
سطح و اندازه «ملی» در جامعهای با 40 سال سابقه تجربه دموکراسی همراه با
نقض و هجو قوانین حاکمیتی موضوعی نیست که با یک تذکر یا اخطار داخلی به
سرعت حلوفصل شود و مطابق رویه گذشته، دهنکجی به نظام از داخل سازمانی که
تحت نظارت قوای سهگانه و با حکم مستقیم رهبر انقلاب اداره میشود، ادامه
یابد.
ارتباطات مشکوک
طغیان یک مجری شناخته شده روی آنتن و در برنامهای با پخش زنده در پایتخت،
همه استانها و شهرستانها و دهستانها را اگر در کنار سایر تحرکات
تهیهکننده برنامه ورزشی مورد بحث در تلاش برای همکاری با شرکتی با سابقه
ارتباط با مدیران باند جاسوسی «نمازی- خواجهپور» تحلیل کنیم، وضعیت از این
هم بدتر میشود.
وضعیت به حدی جدی است که مجلس شورای اسلامی و مجموعهای از شرکتها و
بانکها به صورت داوطلبانه همکاری خود با این شرکت را خاتمه دادهاند تا
احیانا از جانب رسانهها و مشتریان یا دستگاههای امنیتی و قضایی مورد
بازخواست واقع نشوند. حتی قرارداد اخیر این شرکت با یک بانک نیز پس از
دستگیری کلان اختلاسگران و برکناری مدیران فاسد، مورد بازنگری قرار گرفته،
چرا که مشکوک به زد و بند و با ترک شرایط مناقصه ارزیابی شده است.
در چنین شرایطی که سهام شرکت با حمایت برخی عوامل معلوم، در بورس ارائه
شده و به علت حاشیههای امنیتی به مشکل برخورده، تهیهکننده برنامه
صداوسیما به کمک شرکای سابق باند نمازی شتافته و در ازای هر پیامک فوتبالی
یک تبلیغ در پاسخ به شرکتکننده در برنامه فوتبالی ارسال میکند. آیا کمک
حرفهای تهیهکننده برنامههای سازمان حاکمیتی صداوسیما به شرکتی در مظان
اتهام با پرونده باز در کنار تلاش برای بازیگری بدون مجوز در عرصه سیاست
خارجی «طبیعی» است؟
بحران مدیریت
به نظر میرسد کنترل برخی امور مهم از دست مدیران حراست و چشمان تیزبین
ناظران صداوسیما خارج شده است. با این وضعیت بعید نیست فرداروز احیانا
تریبون برنامهای ملی در اختیار سایر پروندهداران امنیتی نیز بیفتد و
همچون شبکه 4 که بخشهایی از آن در اختیار باند نفوذی حوزه ارتباطات قرار
گرفته، دایره بازی از این هم گشادتر شود! لازم به یادآوری نیست که این سکان
به امانت از جانب نظام و به نیابت از ملت شهیدپرور و انقلابی ایران در
اختیار شما قرار گرفته است.
نظرات بینندگان