آيتالله حاج سید عبدالحسین موسوی لاری/ماجرای قاب عکسی در اتاق ملاقات رهبر انقلاب
آشنایی نسل جوان به ویژه طلاب جوانی که تازه در این راه پا گذاشته اند با زندگی و سیره شخصیتی علما و بزرگان دینی به آنان انگیزه میدهد با تلاش و همت مضاعف در این راه گام بردارند.
در این راستا اقدام به معرفی علماء و بزرگان دینی استان فارس کردهایم:
آيتالله حاج سید عبدالحسین موسوی لاری
مرحوم آيتالله حاج سید عبدالحسین موسوی لاری، در شب جمعه، سوم صفر سال 1264 (18اسفند 1226ش/ 9مارس 1848م) در خانوادهای روحانی در شهر نجف اشرف دیده به جهان گشود. تولد وی مقارن با عصر استبداد و خفقان حکومت فتحعلی شاه قاجار بر ایران است.
وی فرزند سید عبدالله پسر سید عبدالرحیم بود. سید عبدالله اصالتاً دزفولی بوده است. نسب مرحوم سید، به عارف نامی «رکنالدین دزفولی » که مرقدش در شهر دزفول قرار دارد، میرسد. او از این طریق، به حضرت امامزاده حمزه(ع)، مدفون در شهرری فرزند بزرگوار امام موسی کاظم(ع) نسب میبرد.
تحصیلات، استادان و مراتب علمی
سید عبدالحسین پس از طی کردن دوران نوباوگی با راهنمایی پدر تحصیل دانش را شروع کرد و بعد از اتمام دوره مقدماتی و سطح، در درسهای خارج فقه و اصول «آیتالله العظمی سید محمدحسن شیرازی» حاضر شد.
میرزای شیرازی در اندك مدتی از هوش سرشار شاگردش آگاهی مییابد و وی را مورد تجلیل قرار میدهد.
سرانجام تلاش بیوقفه سید عبدالحسین او را به قوه استنباط احكام الهی مجهز میکند و در 22 سالگی به درجه اجتهاد میرسد.
آیتالله سید عبدالحسین موسوی با هجرت میرزای شیرازی از حوزه درس آیات دیگری هم استفاده میکند.
نام فقهای بزرگی كه پس از آشنایی با دانش و فضل شاگرد به وی اجازه اجتهاد میدهند. چنین است:
آیتالله شیخ محمدحسین كاظمی (متوفی 1308 ق)
آیتالله محمد فاضل ایروانی (متوفی 1306 ق)
آیتالله شیخ لطفالله مازندرانی (متوفی 1311 ق)
آیتالله شیخ حسینقلی همدانی (متوفی 1311 ق).
وی تا زمانی که مرحوم میرزای شیرازی در نجف اقامت داشت، از محضر وی بهره برد و پس از مهاجرت میرزا به شهر سامرا، سید در جلسه درس چهار استاد دیگر شرکت میکرد.
انگیزه هجرت به ایران
ظلم و استبداد انگلیس به یاری رژیم قاجار سبب شد که مردم لارستان با گسیل هیأتی به عراق از میرزای شیرازی، فقیه مجاهد و مبارزی را طلب کنند كه توان مقابله با ظلم و استبداد را داشته باشد.
میرزای شیرازی با ارسال نامهای سید لاری را از وقایع آشفته جنوب ایران باخبر میسازد و با استفاده از منصب ولایتفقیه برایشان واجب میکند كه به لارستان هجرت كند.
آیتالله سید عبدالحسین موسوی لاری در سال 1309 ق نجف اشرف را ترك میكند و به لارستان میرود.
میرزای شیرازی هنگام خروج سید لاری خطاب به حاج سید علی كبیر و هیأت همراهش میفرماید: «با بردن آقا سید عبدالحسین به لارستان، نجف را به آنجا بردهای و گهواره فضیلت و دانش را از فرزند فضیلت و علم خالی گذاردی».
اقدامها و مبارزههای سید لاری در عصر استبداد
سید لاری از بدو ورودش به منطقه لارستان تا آغاز نهضت مشروطه، خدمات و فعالیتهای بسیاری در این منطقه در جهت احیای تفکر دینی و تبلیغ و تعلیم احکام و آموزههای اسلام و ارشاد مردم انجام داد که در اینجا به مهمترین آنها به اختصار اشاره میشود:
تأسیس حوزه علمیه و جهاد تربیتی و اخلاقی
مرحوم سید عبدالحسین در سالهای اولیه اقامت در لار، به تأسیس مدرسه علمیه بزرگی اقدام کرد و مشتاقان علم دین را از اطراف و اکناف و شهرهای مجاور به این حوزه فرا خواند و به تعلیم و تربیت و تزکیه و تهذیب نفوس آنان همت گماشت. افزون بر این، وی مدارس علوم دینی دیگری در شهرهای اطراف تأسیس کرد.
وی در طی سی و سه سال اقامت در ایران بالغ بر پانصد نفر از طلاب و دانشپژوهان و حتی توده مردم را با معارف اسلامی و علوم اهلبیت آشنا ساخت.
یکی از این شاگردان آیتالله سید عبدالباقی موسوی شیرازی(متوفی 1354 ق) كه بعد از ایشان از مراجع تقلید محسوب میشود.
برخی دیگر از شاگردان وی عبارت هستند از: سید عبدالمحمد موسوی لاری، سید محمدحسین مجتهد لاری، سید احمد مجتهد فال اسیری، سید عبدالمحسن مهری، سید اسدالله اصفهانی، سید ابوالحسن لاری، سید محمد سیرجانی، سید محمدعلی شریعتمداری جهرمی، شیخ محمدحسین لاری و شیخ عبدالحمید مهاجری نوایجانی.
شخصیت برجستهی علمی
رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره شخصیت علمی آیتالله لاری میفرماید: اگر مرحوم آقا سید عبدالحسین، در نجف میماندند، حدس من این است که ایشان کسی شبیه مرحوم آقا سید محمدکاظم، مثل آخوند خراسانی، مثل آقا میرزا محمّدتقی شیرازی، در ردیف اوّلِ طبقهی بعد از میرزا قرار میگرفتند؛ یعنی چنین شخصیتی بودند. این مرد وقتی که میخواهند بلند شوند و به شهری بروند که به عمرشان در آنجا پا نگذاشته و آنجا را نمیشناسند - فقط یک عدّه آمده بودند و ایشان را برای علم و تدوین علم میخواستند - هیچ شرطی جز این ندارند که چند نفر طلبه به من داده شود که من با طلبههای خودم بروم و درس را شروع کنم! این نکتهی خیلی عجیبی در زندگی ایشان است! یک مشت طلبه را با خود به آنجا میبرند و از اوّل، بساط علم را برپا میکنند.
بنابراین شخصیت علمی ایشان برجسته است. شخصیت زهدی ایشان نیز، هم در اینجا معلوم میشود، هم بعد معلوم میگردد؛ منتها آن چیزی که در زندگی مرحوم آقا سید عبدالحسین، خیلی برجسته است - که همهی چیزهای دیگر را تحتالشّعاع قرار میدهد - شخصیت سیاسی ایشان است که نشاندهندهی جوهر انسانیشان است.(۱)
احیای احکام اسلام و برپاداشتن نماز جمعه
حاکمیت زورمدارانه پادشاهان قاجار، آثار ناخوشایندی را بر جامعه ایران عصر قاجار تحمیل کرده بود که یکی از آنها به فراموشی سپردن و ترک برخی از احکام و واجبات دین بود. از جمله احکام یاد شده، فریضه «امر به معروف و نهی از منکر» بود که به بوته فراموشی سپرده شده بود و عالمان و دینمداران واقعی همچون سید لاری از این امر نگران بودند. وی ترک این واجب را از مهمترین عوامل ستم و گستاخی بیش از حد حاکمان قاجار دانسته، در احیای این فریضه الهی تلاشهای خستگیناپذیری را از خود نشان داد. وی امر به معروف و نهی از منکر را بر همگان واجب عینی میدانست; چراکه در پرتو آن میتوانست از ظلم و ستم جلوگیری کرده و به حاکمیت احکام الهی استقرار بخشد. همچنین وی در اجرای حدود الهی و تعزیرات شرعی، کوچکترین مسامحه و تعطیلی روا نداشته و در جانبداری از حق، ذرهای مماشات به خود راه نمیداد.
از دیگر احکام الهی «نماز جمعه» بود. سید لاری نماز جمعه را واجب عینی و از مناصب فقیه جامعالشرایط میدانست; ازاینرو در حدود سال 1310قمری به احیای این فریضه همت گماشت و در مقام مرجعیت تقلید به ایراد خطبههای جمعه و اقامه نماز پرداخت. همچنین در اغلب شهرها اشخاصی را که لیاقت و توانایی امامت جمعه را داشتند، به سمت امامجمعه منصوب کرد.
مرحوم سید عبدالحسین، چنان در اقامه این فریضه الهی جدی بود که ترک آن را جایز ندانسته، حتی در سفری که با گروهی از یارانش در سال 1318قمری (1279ش) به زیارت حضرت امام رضا علیهالسلام رفته بودند، به اقامه نماز جمعه در صحن حرم همت گماشت.
سید لاری در برپایی این واجب الهی با وجود ضعف جسمی که در روزهای پایانی عمر خویش داشت تا واپسین روز حیاتش (4 شوال 1342) کوتاهی نکرد و خود، نماز جمعه را به پای داشت.
اجرای احکام اسلام درباره یهودیان حربی
مرحوم عبدالحسین در سفری که با جمعی از پیروانش به خانه خدا در سال 1315قمری (1277ش) داشت. در بندر لنگه مورد استقبال عالم ربانی مرحوم سید عالم بحرینی و بسیاری از مردم آن شهر قرار گرفت. در بازگشت از این سفر، به تحریک یهودیان لارستان و بعضی از خوانین آن سامان و شکایت به مظفرالدین شاه، حاکم وقت لار به نام علیرضاخان از ورود سید به این شهر جلوگیری کرد و او را به بندرعباس، سپس بندر لنگه بازگرداند. مردم منطقه و مرحوم سید بحرینی به دارالخلافه تهران تلگرافهایی مخابره کردند تا آنکه موانع بر طرف شد و بهرغم میل درونی یهودیان و خوانین که کوششهای فراوانی در جلوگیری از فعالیتهای سید کردند، وی با احترام و عزت وارد لار شد و به فعالیت خویش ادامه داد; اما یهودیان خاموش ننشستند و به ظلم و تجاوز خویش ادامه داده، با همنوایی با خوانین و عاملان استبداد، از ذمه اسلام خارج شدند و به صورت محارب جلوه کردند. از آنجا که هدایتها و نصایح سید در این گروه بیثمر بود، بهناچار حکم الهی را در حق این کافران حربی اجرا، و دستور نفی بلد و تبعید آنان را صادر کرد. سید، برای آنکه خشم مردم، سبب غارت اموال و از دست رفتن جان یهودیان نشود، به آنان مهلت داد تا اموال و خانههای خود را به مسلمانان بفروشند و سپس آنجا را ترک کنند. سید در اجرای این حد الهی کاملاً پیروز و سرافراز از میدان به در آمد و پس از خروج آنان از لار، معبد یهودیان از طرف وی به مسجد تبدیل شد و مورد استفاده مسلمانان قرار گرفت.
ممانعت از فعالیت مبلغان مسیحی وابسته به انگلیس
استعمار پیر انگلیس در جهت اهداف توسعه طلبانه و استعماری خود به منظور غارت منابع و امکانات جهان اسلام از جمله کشور ایران، در دوره اقامت مرحوم سید در منطقه فارس، به اعزام عده زیادی از مبلغان مسیحی همراه با نشریات تبلیغی اقدام میکند. سید در برابر این مسیونرهای مذهبی که با هدف ایجاد فتنه و آشوب به این نقطه گسیل شدهاند، به اخراج آنان دستور داده، حکم میکند که کتابهای گمراهکننده آنان مصادره و از ورود آنان به هر شهری ممانعت به عمل آید. این اقدام سید، اگرچه فتنه و توطئه آنان را نقش بر آب کرده; اما دولت انگلیس در برابر این اقدام سکوت نکرده و با زیر فشار قرار دادن دولت ایران، درخواست استرداد مبلغ کتابهای مصادره شده را میکند. دولت قاجار، عین الملک، مأمور عالیرتبه خود را از تهران برای رسیدگی به موضوع و مؤاخذه سید و دریافت مبلغ دو هزار تومان وجه کتابهای یاد شده از وی، به لار میفرستد. عین الملک خدمت سید میرسد و چون بیانات منطقی و قاطعیت و روحیه تسلیمناپذیری او را میبیند، بدون دریافت وجه درخواستی، به تهران بازمیگردد.
مبارزه با فرقه شیخیه
چنانکه ذکر شد، مرحوم سید در سال 1318 قمری سفری به مشهد داشت. در بین راه، چون به کرمان رسید، متوجه شد که فرقه گمراه شیخیه در این شهر دارای پایگاه و قدرتی هستند و با اعمال فریبکارانه خویش و حمایت اربابان استعمارگرشان، به فتنهگری و اغفال مردم مشغولاند. مرحوم سید عبدالحسین برای رفع این فتنه در این شهر چند روزی توقف نموده و آنان را به مناظره فرامیخواند. سید در آن مناظرات با استدلالهای متقن و محکم به حقانیت اسلام پرداخته، ادعاهای دروغ و بی اساس این فرقه را در نظر مردم بی اساس و باطل ساخته و فتنه این قوم را سرکوب کرده، گروه بسیاری از آنان را از گمراهی میرهاند.
مبارزه با استبداد خوانین محلی
مرحوم سید، وجود خوانین مستبد محلی را که از حمایت دولت استبدادی قاجار نیز بهرهمند بودند، یکی از عوامل اساسی بیچارگی و فقر مردم در جامعه ایران میدانست; چراکه این گروه، ستم فراوانی بر مردم بیپناه روا داشته و آسایش و امنیت را از عموم مردم سلب کرده بودند. آنان مردم را به غل و زنجیر بسته، گوشها و بینی آنان را میبریدند و با گذاشتن آهنهای گداخته بر بدن مرد و زن، راه را برای غارت اموال، خونریزی، آدمکشی و تجاوز به ناموس مردم هموار میکردند. آنان از مردم سرانه میگرفتند و اگر کسی حضور نداشت، از همسایه وی میگرفتند. با آنکه همسایه پیشتر سهم خود را داده بود.
بارزترین چهره این خوانین در منطقه فارس، شخصی به نام «قوام الملک » بود. این خاندان مدت 150 سال یعنی از زمان کریمخان زند تا دوره حکومت رضاخان پهلوی، در فارس سیطره و نفوذ داشتند و چون در دوران پایانی حکومت قاجار، توان دولت مرکزی کاهش یافته بود، اینان دارای قدرت روز افزون شده و ستم و تجاوز خویش را در حق رعیت بیشتر کرده بودند. این خاندان سابقه طولانی در تبهکاری داشتهاند; برای نمونه میتوان به تبعید مرحوم سید علیاکبر مجتهد فال اسیری به بصره در زمان نهضت تنباکو به وسیله رضاخان قوام الملک اشاره کرد. مرحوم سید لاری در برابر بیدادگریهای این خاندان به مبارزه سخت همت گماشت تا آنجا که خانه مرحوم سید مأمن هر ستم دیدهای بود که به دادخواهی نزد وی میآمد. سید لاری از یکسو، با پذیرایی گرم و دستگیری از ستمدیدگان، در رفع حوایج آنان میکوشید و از سوی دیگر، با تحقیر و خوار شمردن خوانین در نظر مردمی که خود را باخته و کوچک جلوه میدادند، آنان را به مقاومت و مبارزه ضد آنان دعوت میکرد; البته این ستمگران، اعمال خویش را رنگ و لعاب مذهبی داده، برای فریب مردم به اقامه نماز و زیارت و دعا تظاهر میکردند و خویش را مؤمن و درستکار میدانستند; اما سید در بطلان ادعای آنان میکوشید و ظلم را بزرگترین گناه و پر کیفرترین معصیت معرفی کرد که جرم آن از کفر و ارتداد بیشتر است در مقابل، خوانین نیز سکوت اختیار نکرده بارها در صدد قتل وی برآمدند که این سوءقصدها ناکام ماند.
کوششهای خستگیناپذیر مرحوم سید لاری در راه اعلای کلمه حق و پشتیبانی از مردم ستمدیده خطه فارس تا آنجا بود که استاد وی مرحوم میرزای شیرازی در تاریخ 14ربیعالاول 1310 (13مهر 1271ش) (تقریباً یک سال پس از ورود مرحوم لاری به ایران) ، طی نامهای به سید لاری عبدالحسین از خدمات و تلاشهای وی در احیای فریضه امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه با کفر و شرک تقدیر و تجلیل کرده است.
حمایت از دلیران تنگستانى
آیتالله سید عبدالحسین لارى با توجه به اختلاف عمیق بین مشروطه خواهان و استبدادطلبان با تألیف رساله «قانون در اتحاد ملت و دولت» که در ماه محرم 1326 ق. به چاپ میرسد، به حمایت از مشروطیت میپردازد. چه او با تیزبینى دریافته است که اگر این اختلافات به پایان نیابد، روزهاى تلخى در انتظار است.
محمدعلی شاه مجلس را به توپ میبندد و دوره «استبداد صغیر» شروع میشود ولى آزادیخواهان خاموش ننشسته، در شهرهاى تبریز، رشت، اصفهان و لار نهضت را ادامه میدهند. سیّد مرتضى مجتهد اهرمى تنگستانى از جمله کسانى است که به دستور پیشواى جنوب در بوشهر قیام آغازیده، به مدد رئیسعلی دلوارى و تفنگچیان وى بوشهر را از چنگ مستبدین خارج میسازد.
ادارات دولتى و از جمله گمرک تصرف شده است و اعلام مشروطه صادر میگردد. مدتى حکومت در دست وى اداره میشود تا اینکه احمدخان دریا بیگی با عدهای سرباز از سوى محمدعلی میرزاى قاجار به آنجا رفته، با سید اهرمى و تفنگچیان او میجنگند و خانه سید را به توپ میبندند.
با کشته شدن جمعى، دولتیان بر سید غلبه کرده، پس از چند روز حبس به عراق تبعید میشود. خوانین گراش، بستک و اشرار اِوَزْ، از نظر عناد و عداوت دیرینه که با سید و لاریها دارند، به دستیارى مستبدین و به فرمان دولت استبداد، خانه وى را غارت و ویران میکنند. و حتى کتابهای او را به یغما برده، اهل بینش را آواره مىکند و اصحابش را به جرم مشروطهخواهی و مبارزه با ظلم و ستم میکشند.
حضرت آیتالله لارى دستور تقاص میدهد. قشونى از اطراف لارستان از منطقه «سورغال» از توابع «لامِرْد» فراهم شده، رو به «بستک» مرکز عملیات مستبدین روانه میشود. بستک فتح میگردد و استبدادطلبان ضربت شدیدى متحمل میشوند.
شب 23 ربیعالثانی 1333 ق. انگلیسیها شهر بوشهر را به تصرف خویش درآورده، عبارت «بوشهر در تصرف انگلیسیها» را روى تمبر پست ایران چاپ میکنند. پیشواى جنوب اعلان جهاد داده، خود براى تشویق مجاهدان به قریه «کورده» لارستان عزیمت مىکند. این سومین اشغال بوشهر توسط انگلیسیها است. پیشتر در سال 1273 و 1323 نیز این بندر به اشغال آنها درآمده بود که با مجاهدات مردم جنوب آزاد میگردد.
سال 1333 ق. ضابط و کدخداى «دلوار» رئیسعلی است. نیروهاى انگلیسى با دلاوریهای مجاهدان تنگستان در حال شکست هستند که افراد خائن بومى رئیسعلی دلوارى را از پشت مورد حمله قرار داده، به شهادت میرسانند و بوشهر به اشغال انگلیس درمیآید.
انگلیسیها که پیشواى جنوب را بهخوبی میشناسند و با او دشمنى دیرینه دارند با عوامل داخلى و خائنین به وطن اسلامى مانند قوام الملک (فرزند قوام الملک مقتول) و با تأیید مخبر السلطنه روستاى «کورده» را محاصره مىکنند. آیتالله لارى به کمک رئیسعلی مراد از قریه خارج میشود و در این هنگام سید لارى مورد اصابت تیر واقع میشود، لیکن به بدنش آسیبى نمیرسد و خداوند متعال او را نجات میبخشد.
لشکر متجاوز انگلیس علاوه بر خراب کردن مسجد و محراب قریه، به لار رفته، خانه سید لارى را غارت نموده، خاندان وى را به شیراز راهى میکنند و فقیه ربّانى آیتالله سید عبدالباقى شیرازى، داماد پیشواى تنگستان خاندان سید را پذیرا میشود.
پس از این واقعه سید بزرگوارى لارى به فیروزآباد میرود و به پیشنهاد صولت الدوله قشقایى مجاهدان را از آنجا رهبرى میکند و خاندان سید به فیروزآباد عزیمت میکنند.
سال 1335 ق. انگلیس به طور رسمى پلیس جنوب را متشکل از سربازان هندى تحت فرماندهى افسران انگلیسى تشکیل میدهد و براى اجراى مقاصد خود در صدد است عشایر را با خود همراه کند.
نایب کنسول انگلیس تقاضاى ملاقات با صولت الدوله، سردار عشایر را میکند. ملاقات در دشت ارژن صورت میگیرد. صولت الدوله از عمق جان نسبت به انگلیسیها تنفر دارد و وقتى ژنرال ساکس بیست و پنج هزار لیره طلا به رسم هدیه به وى تعارف میکند، جواب ردّ مى شنود.
رییس پلیس جنوب از نارضایتى قلبى سردار عشایر آگاه میشود. به همین منظور براى کسب تکلیف به هندوستان میرود. صولت الدوله طى نامهاى هشدار دهنده به ساکس، توپهای سنگین قلعه کوب را یدک میکشد.
صولت در صدد تهیه مهمات برمیآید و امر به حرکت ایل داده، روانه فیروزآباد میگردد. در فیروزآباد از رئیس الوزراء نامه میرسد که دولت، پلیس جنوب را به رسمیت نشناخته شما هم نشناسید.
کار تعدّى انگلیسیها به جایى رسیده است که نوامیس مردم مورد اهانت قرار میگیرد. حضرت آیتالله لارى با صدور حکم جهاد علیه انگلیس امت اسلامى و سران عشایر را به دفاع از مردم ستمدیده جنوب دعوت میکند. از آنسو سردار عشایر در برابر هزار نفر از عشایر با ایراد سخنانى مردم را به قیام علیه انگلیس میخواند. پس از سخنرانى سردار عشایر جمعیت رو به فزونى گذاشت، مردان و زنان قشقایى هر یک بیاناتى در حمایت از مبارزه با انگلیس ایراد میکنند.
فرمان آیتالله لارى پیشواى تنگستانیان توسط سردار عشایر به ایالات و عشایر میرسد. محمدخان، رابط مجاهدین با ناصر دیوان در باغ سراى او دیدار میکند و اعلان جهاد از سوى رهبر جنوب را به وى میرساند. آنگاه ناصر دیوان آمادگى خود را براى اتحاد و جنگ با دشمن اعلام میدارد.
با اتحاد مجاهدین در کمتر از پانزده روز، شش هزار نفر آماده جهاد میشوند. سردار عشایر تعداد مجاهدین را براى محاصره شیراز کافى دیده، در شعبان 1336 بر ضد قشون انگلیسیان اعلان جنگ میکند و وقایع را به اطلاع احمد شاه قاجار و صمصام السلطنه بختیارى رئیس الوزراء ایران میرساند.
منتصر الملک داماد حبیب الله خان قوام الملک و ضرغام الشریعه از طرف فرمانفرما درخواست ملاقات و مذاکره با سردار عشایر میکنند. صولت الدوله آنها را پذیرفته، سبب ملاقات و مأموریت را جویا میگردد.
منتصر الملک میگوید: آمدهام تا از طرف حضرت فرمانفرما در خصوص ترک جنگ با انگلیس مذاکره کنم. صولت الدوله نمیپذیرد. انگلیس که نمیتواند صولت الدوله را تطمیع کند با علیخان سالار حشمت (برادر وى) مذاکره نموده، با تطمیع وى در بین مجاهدان ایجاد شکاف مینماید و صولت الدوله مغلوب میشود.
انگلیسیها در صدد دستیابى به سید لارى هستند. سید مجاهد در «قیر» است. مردم جهرم از ورود مرجع تقلید خود به «قیر» آگاه شده، خواستار ورودش به جهرم میگردند. سنگر جهاد در جهرم برپا میشود و سید با اعزام نمایندگانى جهاد علیه انگلیس را رهبرى میکند. در این هنگام بندرعباس در تصرف انگلیس است. آیتالله لارى با فراهمسازی قشونى این شهر را از دست انگلیس خارج میسازد.
جهاد دلیرمردان جنوب و تنگستانیان به رهبرى آیتالله سید عبدالحسین لارى سبب میشود تا قسمت پهناورى از خاک مقدس ایران اسلامى از چنگ انگلیسیها آزاد بماند و مردم مسلمان آن دیار را از یوغ استعمار رهایى بخشد.
تألیفات
آیت الله لارى علاوه بر جهاد در راه خدا و تطهیر جامعه از وجود دیوسیرتانى چون انگلیس با تألیف کتب ارزشمندى در علم فقه و کلام و فقه سیاسى و اصول و حدیث میراث، گرانبهایی براى آیندگان باقى گذاشت.
حدود چهل اثر از ایشان شناختهشده است که در علوم اسلامى و شیوههای حکومتى و قانونگذاری نگاشته شده است:
معارف السلمانی بمراتب الخلفاء الرحمانی، رساله در عقوبت حب دینا (عرفان السلمانی بحقائق الایمانی)، اكسیر السعاده فی اسرار الشهاده، استخاره نامه، آیات الظالمین، رساله و جیزه در كیفیت علم امام علیهالسلام قانون در اتحاد دولت و ملت، قانون مشروطه مشروعه، هدایت الطالبین، تعلیقات المكاسب (در دو جلد)، كتاب الاصول، حاشیه بر فرائد الاصول شیخ انصاری (در دو جلد)، حاشیه بر شرح كبیر، حاشیه بر قوانین الاصول.
با توجه به زندگی سراسر مبارزه و جهاد آیتالله لاری و اشتغالاتی كه ایبسا مانع فعالیت علمی و تحقیقی میگردد، تألیفات ارزنده ایشان در علوم مختلف حاكی از جهاد قلمی و استمرار حركت فرهنگی است كه ایشان از نجف اشرف با خود همراه داشتهاند.
اصل ولایتفقیه
وی بسان دیگر علمای شیعه به اصل ولایتفقیه عقیدهمند است و جدایی دین از سیاست را از شعارهای استعماری میداند و فقیه جامعالشرایط را نماینده حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه شریف میشناسد كه در دوران غیبت كبری نیابت عام دارد و وظیفهاش اجرای احكام اسلامی در جامعه است.
او نظامهای حاكم و دولتهای ستمپیشهای چون حكومت قاجار را دولت قانونی نمیداند و خود در صدد تشكیل حكومت است تا قوانین الهی را در جامعه اجرا كند. او میخواهد با تشكیل حكومت اسلامی به نظریههای فقه سیاسی اسلام وجود عینی بخشد و با اجرای عدل، مستضعفان جنوب را امیدی دوباره دهد ترغیب پیروان به آموزش نظامی و تشكیل گروههای مسلح در لار از جمله فعالیتهای او در این زمینه است. گروههایی كه بعدها به «تفنگچیان سید لاری» و «چریكهای فارس و سید لاری» مشهور میشوند.
این سید مجاهد در تمامی مسائل فقهی علاوه بر جنبههای عبادی، به نقش اجتماعی و سیاسی آن توجه تام دارد و به موازات اعتقاد به ولایتفقیه، احیای امر به معروف و نهی از منكر و برپایی نماز جمعه را امری لازم میشمارد.
ماجرای قاب عکسی در اتاق ملاقات رهبر انقلاب
نصب قاب عکس در منزل یا در اتاق کار نمایش یک تعلق است. عکسی که بر دیوار نصب میشود، عکسی که در چهار گوشه یک قاب جا میگیرید و بر طاقچه اتاقی نصب میشود، حکایت از یک عاطفه دارد.
همواره پشت سر رهبر انقلاب، عکس امام خمینی رحمهالله و گاهی پرچم ایران وجود دارد اما چهاردهم شهریور سال ۹۱ که اعضای شورای عالی حوزه علمیه قم با رهبر انقلاب دیداری داشتند، قاب عکسی روی قفسهی گوشهی اتاق قرار داشت که در تصاویر منتشر شده جزئیات آن معلوم نبود. آن عکس را از نزدیک که ببینید سید جلیلالقدری به نماز جماعت ایستاده است؛ عکسی قدیمی از امام جماعتی که در حال قنوت است: آیتاللهالعظمی سید عبدالحسین لاری.
عالم مجاهدی که از شاگردان مبرز میرزای شیرازی و یکی از پرچمداران مبارزه با استعمار بریتانیا بود. همان کسی که در روزگار اشغال خشن و ظالمانهی فارس و بوشهر، توسط نظامیان و سیاستمداران انگلیسی، پرچم جهاد و مبارزهی با اشغالگران را برافراشت و اولین نمونهی کوچک ولی پر معنا از حکومت اسلامی را در این خطه تشکیل داد.
رهبر معظم انقلاب در لابه لای کلماتشان هرجا به مناسبتی اسمی از ایشان به میان آمده، همواره با بزرگی و عظمت از «آیتالله سیدعبدالحسین لاری» نام میبرند. ایشان در جایی فرمودهاند: «مرحوم آقاسید عبدالحسین در نوع خودشان، یک روحانی بینظیرند؛ یعنی بنده شبیه ایشان را در بین روحانیون برجستهی دورههای خودمان سراغ ندارم! آن جنبهی علمی ایشان و آن جنبهی آگاهی فکری و سیاسی ایشان است. از جنبهی علمی هم ایشان جهاد و تشکیل حکومت و سکه و تمبر و از این کارها داشتند. اینها چیزهایی است که من نظیرش را تا زمان خودمان -یعنی تا زمان امام رضواناللهتعالیعلیه- واقعا در هیچ کس سراغ ندارم؛ با این عظمت مقام و شموخ آن مرتبه علمی و سیاسی و فرهنگی و آگاهی و شجاعت.»
این مرجع عظیمالقدر علاوه بر اعلام حکم جهاد در برابر استعمار پیر، در برابر زمینههای استعلای اقتصادی و در پاسخ به استفتائی پاسخ داده بود: «امروز آنچه از پول بلاد اسلامیه به بلاد خارجی میرود اعانت به اعداء دین و استعداد کفار استبرای ریختن خون اسلام و مسلمین؛ {پس} حرام است...»
این قاب عکس که هدیهی یکی از نوادگان آیتالله لاری به رهبر انقلاب است، هنوز هم در همان اتاق و روی همان قفسه قرار دارد.(۲)
تنها عکس بهجا مانده
اگر بخواهیم شخصیت علمی ایشان را درست بررسی کنیم به این نتیجه میرسیم که اگر در نجف میماندند، قطعاً در ردیف آخوند خراسانی و آقا سید محمدکاظم یزدی و آقا میرزا محمّد تقی شیرازی و اینها بودند. حدّ ایشان این است. عکسی از مرحوم میرزای شیرازی در حال نماز وجود دارد که شاگردان عمدهی ایشان، پشت سرش نشستهاند. آدم میتواند عکس آقا سید عبدالحسین را آنجا بشناسد. البته قطعی نیست؛ لیکن من تقریباً اطمینان دارم، یعنی احتمال صدی هشتاد دارم که این عکسِ آقا سید عبدالحسین لاری است. از میرزای شیرازی بیش از یک عکس باقی نیست و آن همان عکسی است که در حال نمازِ ایشان برداشتهاند؛ کمااینکه از مرحوم آقا سید عبدالحسین هم یک عکس موجود است که در حالِ نماز از ایشان برداشتهاند.
انسان در آن عکس، پشت سر میرزای شیرازی، آقا سید محمدکاظم یزدی را میبیند. چند نفر از این بزرگان و معاریفِ شاگردان میرزا نشستهاند. من در آن عکس، سید عبدالحسین لاری را - به احتمال زیاد - شناسایی کردم و به نظرم میرسد که ایشان در ردیفِ اوّلند. در دستگاه میرزای شیرازی، همه چیز منظّم و مرتب بوده؛ یعنی بلاشک هر کس در صف اول نماز و پشت سر ایشان مینشسته، در ردیف اوّل محسوب میشده است. کمااینکه شرعاً مستحبّ است که اهل فضل و معنویت، پشت سرِ امام بنشینند که اگر برای امام در حال نماز، حادثهای پیشامد کرد، مردم بعد از او، یک امام قطعی داشته باشند که بایستد و پشت سر او نماز را ادامه دهند. این شرعاً هم مستحبّ است. بخصوص که در دستگاه میرزای شیرازی، البته همه چیز مرتّب و منظّم و با نظامی انجام میگرفته است. من حدس میزنم که آن ردیف جلو، پشت سر مرحوم میرزا - که در عکس قابل شناسایی است - زبدهی شاگردان میرزا و برجستهترین آنها هستند که عکس ایشان هم هست.(۳)
فرزندان
از فرزندان آیتالله لاری میتوان به سيد اکبر آيت الهی و حاج سيد علی اصغر و سيد عبدالمحمد آيت الهی اشاره کرد که از فقها و آيات قرن اخيرند.
وفات
روز جمعه چهارم شوال 1342 ق. (15 اردیبهشت 1303 هـ ش) است. آیتالله لارى از خانه خارج شده، رو به مصلا مینهد تا نماز جمعه را چون دیگر ایام بپا دارد پس از اقامه نماز به سوى منزل برمیگردد. پس از چندى در جایش آرام میگیرد.
سید پس از بیست و سه سال اقامت در لار، چهار سال در فیروزآباد و شش سال در جهرم، در میان مردم دلیر تنگستان و مجاهدان جنوب به دیار باقى میشتابد.
هماینک مرقد مطهر آن بزرگ مجاهد در شهر جهرم به مقبره «آقا» مشهور و زیارتگاه پیروان خاندان عصمت و طهارت و فرزندان جهاد و شهادت است.
- بیانات در دیدار اعضای همایش بزرگداشت مرحوم سید عبدالحسین لاری ۱۷/۰۱/۱۳۷۷
- دفتر حفظ و نشر آثار آيتالله خامنهای
- بیانات در دیدار اعضای همایش بزرگداشت مرحوم سید عبدالحسین لاری ۱۷/۰۱/۱۳۷۷